به گزارش خبرنگار ایمنا، تنها ۲۳ سال داشت، از آن تهتغاریهای دهه هفتادی بود. «خیلی مخلص، باایمان و در عین حال خستگیناپذیر بود، از شدت تلاش و ممارست در انجام کارها زبانزد دوست و آشنا و بین رفقایش به ارتش یکنفره! معروف شده بود.» اینها، فقط یکی از صدها توصیف در خصوص خلقوخو و منش دانشجوی شهید «محمدرضا احمدی» است که از زبان برادرش بیان میشود، آن هم با اشکی که بر فضای گفتوگو حاکم شده است.
علی احمدی با بیان اینکه محمدرضا هر کاری از دستش ساخته بود، انجام میداد تا کارهای رسمی و غیررسمی هیئت، گروه جهادی دانشجویی و بسیج لنگ نماند، میگوید: اگر لازم بود، ۲۴ ساعت شبانهروز را بدون استراحت مشغول فعالیت بود تا کاری زمین نماند، از هیچ کاری دریغ نمیکرد، منیت نداشت و خودش را وقف کاری که در راه رضای خدا بود، میکرد، هیئت برپا میکرد، روضه میخواند، مداحی میکرد، پرچم میزد، مهم برایش این بود که زیر پرچم اباعبدالله (ع) باشد، حالا در چه مسئولیتی باشد، مهم نبود، مهم برایش این بود که توفیق خدمت و لیاقت نوکری داشته باشد.
وی میافزاید: از روزی که به فعالیت در اردوهای جهادی و بسیج دانشجویی پرداخت، دیگر برای پیشبرد اهدافی که به آن از صمیم قلب اعتقاد داشت، از خواب و خوراک افتاد، زمانی خیلی مشغول بود و ما به زور او را وادار به غذا خوردن میکردیم، از آن دسته آدمهایی نبود که فعالیت در جایی او را از دیگر خدماتی که از عهدهاش برمیآمد، غافل کند.
راه و رسم جهاد همهجانبه را از پدر و مادر به ارث برده بود
احمدی با بیان اینکه محمدرضا توجه ویژهای به بچههای یتیم داشت و برای به دست آوردن دل آنها تا جایی که در توانش بود همت میگمارد، اضافه میکند: از آماده کردن غذا و لباس گرفته تا کارهای دیگر، هر کاری بود را انجام میداد، خیرش به بچههای اوتیسم هم میرسید، گاهی برای آنها به مناسبتهای مذهبی و رسمی جشنی تدارک میدید یا اطعامی، به بیمارستان امام حسین (ع) هم سرکشی میکرد، برایش دغدغه بود که از آرزوهای بچههای سرطانی مطلع شود و سعی خودش را برای برآوردن آنها بهکار گیرد.
او از انس ویژه محمدرضا با شهدا هم میگوید و از اینکه بچهها را برای زیارت به گلستان شهدا میبرد و همیشه میگفت، آنقدر این فضا را دوست دارم که دلم میخواهد روزی همینجا به آغوش خاک بروم و در ادامه میگوید: راه و رسم جهاد همهجانبه و محبت به ائمه اطهار را از پدر و مادر به ارث برده بود و مرید واقعی حضرت زهرا (س) بود، عید غدیر امسال سومین عید غدیری بود که در مناطقی از اصفهان جشن بزرگ غدیر را برگزار میکرد، به قرآن هم علاقه خاصی داشت، در ایام هفته یک روز را حتماً جلسه قرائت قرآن را برگزار میکرد و این جلسات در ماه مبارک رمضان به جلسات روزانه مبدل میشد.
از کودکی وارد دایره معرفتی اهل بیت (ع) شد
احمدی با بیان اینکه محمدرضا عهدهدار دو گروه جهادی دانشگاهی ریحانةالنبی و منادیان غدیر بود، میافزاید: از کودکی وارد دایره معرفتی اهل بیت (ع) شدیم و پابهپای هم در حیطههای گوناگون تلاش درخوری را آغاز کردیم، اما او با اینکه سه سال از من کوچکتر بود با قدمهای استوارش از من جلو زد، آچار فرانسه بود و همهکاره، از تنظیم سیستم صوتی گرفته تا سیمکشی در مسجد و بسیج و هیئت برعهده او بود، دلش نمیخواست ریا کند و به کسی دستور دهد، برای همین بود که انجام کارهای ساده را هم توفیقی میدانست که از طرف خدا نصیبش شده است و برای همین بود که با وجود اینکه مسئولیت گروه جهادی ریحانةالنبی را داشت، گروه جهادی منادیان غدیر را نیز تأسیس کرد و تمام کارهای ثبت و راهاندازی آن را به تنهایی انجام داد.
او به ایمانی که در وجود محمدرضا تجلی یافته بود، اشاره میکند و میگوید: به خاطر ایمانش، دعاهایش خیلی زود به اجابت میرسید، خیلی وقتها دعاهای او باعث حل شدن خیلی از مشکلات پیش رو میشد، این ایمان بر جذابیت و محبوبیت او در نزد خاص و عام نیز افزوده بود، بهطوری که خیلی بیشتر از انجام یک مراسم مذهبی یا اقدام خیرخواهانه، کمکهای مادی آشنایان و دوستان به سمت او جاری میشد و باعث میشد همه سر سفره محبت اهل بیت (ع) بنشینند و بهرهمند شوند، محمدرضا حتی برای سفر اربعین و پس از آن اردوی زیارتی در روز شهادت امام رضا (ع) نیز برنامهریزی کرده بود که سرنوشت این کاروان با شهادتش مفهوم دیگری یافت.
محمدرضا، پیرو واقعی امام حسین (ع) در زمان کنونی بود
محمدرضا جلالی، مسئول حوزه بسیج دانشگاه علوم پزشکی اصفهان و دبیر شورای تبیین مواضع دانشجویی نیز در گفتوگو با ایمنا روایتگر خصوصیات رفیق شهیدش میشود، رفیقی که هرچند دوران آشناییاش از ۹ ماه فراتر نرفت اما جایگاه ویژهای در نزدش یافته بود.
او با بیان اینکه محمدرضا همیشه لبخندی بر لب داشت و حتی در سختترین لحظهها، از تلاش بیحدواندازه دست برنداشت، میگوید: تحولی که او در بسیج دانشگاه پیامنور به وجود آورد، فراموششدنی نیست، برخلاف دانشگاههای دیگر که همهچیز برای اینگونه فعالیتها در دسترس و آماده است، دانشگاه پیامنور شرایط دشوارتری داشت که او از عهده آن بهخوبی برآمد، برای یک فرد کمتجربه که از صفر تا ۱۰۰ ماجرا برعهده خودش است، ایجاد چنین تحول عمیق و تأثیرگذاری، بیشتر شبیه یک معجزه بود تا واقعیت، اردوی راهیان نور دانشگاه را پس از سه سال وقفه، به راه انداخت، اردوی مشهد را برنامهریزی و اجرا کرد، مراسم ازدواج دانشجویی را به خوبی در عید غدیر امسال برنامهریزی و اجرا کرد.
جلالی میافزاید: در کارهایش به کوچکترین آرا هم توجه میکرد و تمام کارهایش را با استدلال پیش میبرد تا احتمال موفقیتش بیشتر شود. تکبر برایش معنایی نداشت و به خودش اجازه نمیداد به هیچکس امرونهی کند، در اردوهای جهادی به شناسایی مناطق محرومتر، از جمله روستاهای دور فریدونشهر میرفت.
مسئول حوزه بسیج دانشگاه علوم پزشکی اصفهان ادامه میدهد: یکمرتبه برای شناسایی منطقهمحرومی وسیله نقلیه نداشتیم، او ماشین خودش را به ما داد و با گذشت چندین روز اصلاً سراغی از خودرواش نگرفت، محمدرضا یک مخلص واقعی و نمونه یک پیرو امام حسین (ع) در زمان ما بود و بهخوبی مزد این کارها را با شهادت گرفت.
نظر شما