به گزارش خبرنگار ایمنا، این ساعتها و این دقایق کافی است با تایپ اسم «سینا» و فامیلی «آراسته» در قسمت جستوجوی گوگل، غرق تیترهایی شویم که همه از شهادت تک پسر ۲۲ ساله خانواده آراسته میگویند: «تشییع شهید ۲۲ ساله فراجا در یاسوج+ فیلم»، «سینا، تشییع شد»، «وداع جانسوز با شهید سینا آراسته در کهگیلویه و بویراحمد»، «شهادت دردناک مأمور پلیس سینا آراسته زیر چرخهای شوتی»، «آخرین وداع خانواده شهید آراسته در یاسوج»، «تصویری دردناک از لحظه زیر گرفتن مأمور فراجا با خودرو» و...
کاش این آخری را مادرت نبیند، کاش دست پدرت برای دیدن این صحنه، صفحه گوشیاش را لمس نکند. کاش کسی نگوید به نزدیکانت که آن روز چه شد و چه شدی و کاش هرگز کسی آن لحظه را برای مادرت روایتگری نکند.
و این روزها تیتر اول بیشتر خبرها، حکایت از تشییع شهید و شهدا است. باز هم شهید آوردند.
مردم! چقدر خوب هستید شما. چقدر ماه و مهربانید شما. چقدر دوستداشتنی هستید. چقدر همیشه و درست همانجا که باید باشید هستید. چقدر خوشغیرتید و وفادار...
میدانید حرفم این بار با شماست، بله با خودِ خودِ شما، شما خانم و آقایی که تکراری بودن خبر در سالهای بعد از انقلاب، خستهتان نکرد. شمایی که همیشه پای کار بودید و هستید و به لطف خدا پای کار هم میمانید.
با اینکه تیتر خبرها بیشتر اوقات یکسان بود و البته کم و بیش هم تکراری اما دم شما گرم که این خبر نه برایتان کهنه شد و نه حتی تکراری. حضورتان همیشه بود و جانانه هم بود. شهید گمنام آوردند، سنگ تمام گذاشتید. شهید دفاع مقدس آوردند، سنگ تمام گذاشتید. شهید مدافع حرم آوردند، سنگ تمام گذاشتید. شهید مدافع سلامت آوردند، سنگ تمام گذاشتید. شهید مدافع امنیت و وطن آوردند، سنگ تمام گذاشتید.
مردم! قربان قدمهایتان، فدای خیسی نشسته روی گونههایتان، تصدق شبنم اشکی که جا خوش کرده کنار چشمهایتان و رد سفیدیاش مانده کنار پلکهای بارانزدهتان.
خوشا به غیرتتان که هر بار علیاکبر خانوادهای را تشییع کردند، شما شدید مادر و پدرش، شدید خواهر و برادرش و خلاصه همه کَس و کارش. رخت عزا بر تن کردید و از سوز خبر بر سر و سینه زدید. صفهای طولانی از انسانهای چشم به راه را تشکیل دادید و یوسف گمگشته خانوادهای را تا آخرین منزل بدرقه کردید.
دست خدا به همراهتان مردم که دسته دسته برای بدرقه دستهگل خانوادهای آمدید و همچنان هم میآیید. میدانم که غم چشمهایتان را نوازش میکند، نجواهای یواشکی توی زبانتان جاری میشود اصلاً خوب هم میدانم که روضهخوان میشوید. راستش را بخواهید من آدم گفتن از احوال پریشان خرابههای دلتان نیستم بهخصوص شمایی که هنوز چشم به راه جگرگوشهتان هستید.
خدا پشت و پناهتان که ماندید پای عهدتان با خدا. خوش بر احوالتان که هربار معنای ما «ملت امام حسینیم» را با بدرقه باشکوه شهید و شهیدانی از هر کجای ایرانمان، قاب میکنید کنج قلبهایمان. مردم چه خوب بلدید سنگ تمام بگذارید، چه خوب بلدید حضور پر از رمز و رازتان را به دنیا نشان دهید. سرما باشد میآیید. گرما باشد میآیید. باران ببارد میآیید. اصلاً میدانید، میشود برای این آمدنها، جان داد.
میشود به احترام این دستهای به آسمان کشیده شده شما برای لمس تابوتهای نشسته در پرچم ایران جانمان تا همیشه تمامقد ایستاد. میشود به پای دانههای بارانی دلتان که دانه دانه میافتد در مسیر بدرقه پسران این دیار تا خود بهشت، مدتها دست ادب بر سینه گذاشت.
مردم، شما مردمان بینظیری هستید. شما قدردانترین مردمید. شما خوب بلدید اگر پسری رفت و خبر شهادتش آمد چطور حماسهساز شوید. چطور سِیلی از انسانهای سیاهپوش از غم از دستدادن فرزندی از فرزندان این جغرافیا را در خیابانها و میادین این خاک جاری کنید. خوب بلدید چطور عزاداری کنید و چطور خیزش سراسری را به رخ دنیا بکشید. مردم، شما بلدید برای بدرقه پسران و مردان این سرزمین چطور و چگونه دور هم جمع شوید تا دنیا انگشت حیرت به دهان بگیرد. شما بلدید چطور پای خواستههای شهدا بمانید که همچنان میداندارِ این میدان بیبرو برگرد (بیشک)، شمایید.
سرتان سلامت مسافرانِ دوستداشتنی خدا که خوب ما را دور هم و دور خودتان جمع میکنید.
نظر شما