به گزارش خبرنگار ایمنا، در زمان واقعه کربلا با دو قرائت عمده نسبت به زن در جامعه اسلامی روبرو هستیم. قرائت اول، نگاه معاویه، یزید و حاکمان بنیامیه و قرائت دوم، نگاه اهل بیت در ادامه مسیر حضرت رسول (ص) و امیرالمومنین (ع) نسبت به زنان است. در نتیجه با زنانی مواجهیم که در دو جبهه متضاد حضور دارند؛ یک جبهه به رهبری زینب کبری (س) در اوج اسارت، به بهترین نحو کنشگری کلان سیاسی خود در جامعه را دنبال میکند و جبهه دیگر به رهبری امثال عایشه بنت طلحه، بدون هیچگونه حضور سیاسی، غایت خود را آزادیهای فردی و ظاهری میپندارد.
پس از عاشورا دستگاه بنیامیه و اعوان یزید به دنبال این بودند تا با جنگ شناختی، این نبرد نظامی نابرابر و ظالمانه را بهعنوان یک پیروزی بزرگ سیاسی در اذهان مردم تثبیت کنند؛ در این راستا سالها تبلیغ علیه بنیهاشم و خاندان پیامبر، واقعیت را به گونهای در نظر مردم تغییر داده بود که در شام، منتظر ورود کاروان خوارج بودند و کسی مانند یزید را جانشین برحق رسول الله میپنداشتند. گرد بی تفاوتی نسبت به ظلم دستگاه بنیامیه آنچنان در سراسر جامعه اسلامی پراکنده شده بود که بزرگان مکه و مدینه حاضر به همراهی کاروان امام حسین (ع) نشدند.
در چنین شرایطی، رساندن پیام خون پاک اباعبدالله و شهدای کربلا، تنها اکسیری بود که میتوانست این جامعه مرده را احیا کند. چنین کاری پیش از هرچیز، نیاز به یک انقلاب اساسی در قلوب و گرایشات مردم داشت تا بار دیگر دلهای جداشده از حقیقت را به مسیر اصلی بازگرداند و این مسئولیت بزرگ، بر دوش زنان و دخترانی است که در پرتو نگاه پیامبر (ص) و ائمه به زن، تربیت شده بودند. به گواه تاریخ، حضرت زینب (س) با حمایت امام سجاد (ع) و در کنار زنان و دختران بزرگی مانند حضرت رباب، امالبنین، فاطمه بنت الحسین و سکینه توانستند با خلق حماسههای زنانه در موقعیتهای مختلف، چنان انقلابی در گرایشات و عواطف مردم به پا کنند که زمینهساز یک انقلاب در مقیاس تمدنی شوند. انقلابی که اگر نبود، امروز پس از قرنها، نامی از اسلام حقیقی و امام حسین (ع) باقی نمیماند. در همین راستا با حجتالاسلام محمد امین نخعی، پژوهشگر حوزه دین، به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
ایمنا: بعد از واقعه عاشورا شاهدیم که حضرت زینب (س) و زنان حرم باوجود تمام مصائبی که متحمل شدهاند، اجازه نمیدهند که یزید روایت خود را از این جنایت، جلو ببرد و نقشههای او را باطل میکنند و یک کنشگری اثرگذار دارند؛ به نظر شما فضای جامعه زنان در آن زمان به چه شکل بوده و چه عواملی اقدامات این بانوان را در زمان اسارت را تا این حد ویژه کرده است؟
نخعی: برای پاسخ به این سوال باید گفت جریان بنیامیه و معاویه، در برخورد با جامعه زنان یک تصمیم واضح گرفت؛ بنیامیه از حضور و ایفای نقشهای کلان توسط زنان به شدت ممانعت میکرد برای مثال شاهدیم خانمی در زمان امیرالمومنین (ع) آزادانه برای شکایت از والی شهر، به دارالخلافه میآمده، حکم عزل او را از طرف امیرالمومنین میبرده و اجرا میکرده است؛ و امیرالمومنین نه تنها حضور سیاسی او را در این سطح را منکر نمیشدند بلکه تشویق میکردند اما همین خانم، وقتی زمان خلافت معاویه به دربار میرود و میخواهد با او حرف بزند، از معاویه جملهای با این مضمون میشنود که علی (ع) شما زنها را پررو کرده است.
ایمنا: برداشت شما از این تفاوت نگاه در برخورد با زنان چیست؟
نخعی: این نحوه عملکرد بنیامیه که اجازه حضور سیاسی اجتماعی زنان را نمیدهند،، قبل و بعد از معاویه کاملاً رایج است و بهطور کلی یک بازگشت به اخلاق جاهلیت عرب را در دستور کار خود قرار میدهند. این مورد کاملاً بر خلاف ایده و آموزههایی است که توسط اهل بیت (ع) نسبت به نقش زنان مطرح میشود.
در رأس این تفکر، حضرت زهرا (س) قرار دارند که اصحاب زن رسول الله (ص) و امیرالمومنین (ع) شاهدهای دیگری بر این ماجرا هستند؛ در این راستا در سراسر زندگی رسول الله (ص) و امیرالمومنین (ع) به وضوح شاهدیم که این بزرگوران در حضور سیاسی، هیچ تفاوتی بین زن و مرد قائل نمیشوند تا جایی که اگر قرار است با پیامبر (ص) بیعت شود هم زنان باید بیعت کنند و هم مردان. اصلاً اینطور نیست که مرد در امور سیاسی، صاحب اختیار زن باشد. پس بخش اول سیاست اموی این بود که اجازه حضور سیاسی زنان را ندهد.
ایمنا: بنیامیه چطور زنان را فریب داده بود تا این عدم حضور در جامعه را بپذیرند؟
نخعی: برای رسیدن به این هدف، تمام آزادیهای تبرج را برای زنان آزاد کرده بودند. ما در دوره معاویه و یزید، با نمونههایی از جامعه زنان مواجهیم که در اوج تبرج، خودآرایی، حضور در مجالس آواز، موسیقی و امثالهم هستند. این یعنی در بخش دوم، بنیامیه یک شعبده بازی انجام داده است؛ آزادی را در جایی بسته و در جای دیگر یک آزادی کامل حتی فراتر از حریمهای دینی، قرار داده است. اینگونه زن احساس آزادی کاذب پیدا میکند. چون هر لباسی بپوشد، هر مجلس آواز و لهو و لعبی شرکت کند و بهطور کلی هر کنشی که در حوزه فردی، حتی با شکستن حریمهای اخلاقی، انجام دهد آزاد است و به همین خاطر فکر میکند اصلاً نیازی به آزادی سیاسی اجتماعی ندارد.
ایمنا: نمونههایی از این بانوان هم در تاریخ ذکر شده است؟
نخعی: ما نمونههای متنوعی از زنان شاخص داریم که انتظار میرود در کربلا یا حداقل بعد از واقعه کربلا در نقد رویکرد یزید حرف بزنند، اما هیچ حرفی نمیزنند و حضوری ندارند؛ مثل عایشه بنت طلحه. او دختر طلحه از بزرگان عرب و عضو شورای خلافت در زمان عمر بوده که به شدت سرمایهدار است و حضور اجتماعی پررنگی دارد.
گفته شده عایشه زمانی که مجرد بوده، ماهی هزار دینار از پدر پول دریافت میکرده که هر دیناری حدوداً یک سکه بهار آزادی است پس عدد قابل توجهی است، اما شاهدیم که این زن تبدیل میشود به مجلسدار مجالس شعر و آواز، موسیقی و رقص.
عمده دختران مدینه، در پایتخت فرهنگی جهان اسلام، در مجالس او تربیت میشدهاند. وقتی عایشه قصد حج میکند، تعداد مردم مدینه برای بدرقه یک مجلسدار یا سلبریتی به تعبیر امروز ما، به قدری زیاد بوده که مورخین نوشتهاند مدینه خالی شد! یعنی تقریباً کل مردم مدینه برای بدرقه رفته بودند.
موسیقیدانان و خوانندگان بزرگ آن دوره که مجالس بزرگ چند هزار نفری در جهان اسلام برگزار میکردند اکثراً از شاگردان او بودند و عایشه بنت طلحه کسی است که در زمان خود حد حجاب را تغییر داد. در آن دوره زنان گوش خود را میپوشاندند، اما او آرام آرام پوشش سر خود را عقب تر برد و این را بین زنان ترویج کرد ولی شما هیچ کنش سیاسی از این زن، قبل و بعد از واقعه کربلا نمیبینید.
ایمنا: به نظر شما میتوان این یک نمونه را به زنان دیگر آن زمان جهان اسلام تعمیم داد؟
نخعی: عایشه بنت طلحه یک نمونه بسیار خوب است چراکه از نظر پیروانی که در مدینه دارد میتوان از نظر تاریخی استدلال کرد احتمالاً جامعه دختران جوان در آن دوره مثل او حس میکردند هر لباسی بپوشند و هر مجلسی بروند آزاد هستند و اصلاً نیازی به آزادی سیاسی ندارد. به همین دلیل نسبت به کارهای یزیدی که در اوج دیکتاتوری سیاسی است هیچ عکسالعملی توسط این گروه از زنان که مسلمان هم بودهاند، وجود ندارد. پس میتوان گفت یک ذهنیتی نسبت به عنصر زن توسط بنیامیه ایجاد شده است که دقیقاً همین ذهنیت و تصویر در فضای مدرنیته بازتولید شده است. من بازتولید نگاه مدرن به زن را چیزی جز نگاه بنیامیه نمیبینم.
ایمنا: در مقابل این گروه، بانوانی مانند حضرت زینب (س) و زنان مسلمان واقعی چه جایگاهی داشتهاند؟
نخعی: حضرت زینب (س)، رباب مادر علی اصغر، لیلا مادر علی اکبر، سکینه دختر رباب، ام وهب و این دست زنان کجا قرار میگیرند؟ اوج جایگاه آنها را زمانی میبینیم که ایشان را در قیاس با رقبای خود مثل عایشه بنت طلحه ببینیم.
این بانوان با کنش خود میگویند بزرگترین آزادی برای یک زن آزادی در تعیین مقدورات سیاسی کلان جامعه خودش است نه اینکه فقط بتواند یک مد یا فشنی را در جامعه منتشر کند که تازه آن هم در خدمت سرمایهداران است. پس ما در زمان واقعه کربلا و در جامعه زنان درگیر با دو قرائت از زن در اسلام هستیم. قرائت اول به مدیریت امثال عایشه بنت طلحه و قرائت دوم به مدیریت زینب کبری است.
ایمنا: در ماجرای رحلت رسول اکرم (ص)، شاهدیم که حضرت زهرا با گریههای طولانی بر سر مزار رسول الله (ص)، به نوعی این اشک را تبدیل به یک ابزار کنشگری زنانه برای بیدار کردن مسلمانان میکنند. از همین منظر میتوان گفت اسارت حضرت زینب (س) و زنان حرم بعد از واقعه عاشورا نیز برخلاف تصور دشمن، تبدیل به یک سلاح و ابزار کنشگری سیاسی زنانه شده است؟
نخعی: اتفاقاتی که بعد از اسارت زنان و دختران کاروان امام رقم خورد، قطعاً دارای بعد سیاسی است. بهطورکلی یک قدرت در جامعه زنان وجود دارد که امام حسین (ع) خیلی دقیق آن را دیدند و به نفع تمدن اسلامی و حرکت انبیا در سطح کلان، از آن استفاده کردند و آن هم مدیریت عاطفه و احساسات جامعه است.
عاطفه اینجا در مقابل عقلانیت قرار ندارد بلکه در کنار هم حضور دارند. از دلبستگی و حب و بغض در ادبیات روایی ما به عنوان دین تعبیر شده. روایت داریم که فردی پیش امام صادق (ع) آمد و پرسید که آیا دوست داشتن داخل در دین است؟ امام در جواب میگویند دینداری چیزی جز دوست داشتن نیست. پس ما در مورد یک مفهوم بسیار مهم صحبت میکنیم.
ایمنا: مدیریت این حب و بغض توسط کاروان اسرا و در رأس آن، حضرت زینب (س) چطور رقم خورد؟
نخعی: مدیریت حب و بغض جامعه توسط دیکتاتوری یزید عوض شده بود. چه کسی میتوانست این وضعیت را تغییر بدهد؟ حضرت زینب (س). با چه ابزاری؟ با ابزار مظلومیت و رساندن پیام اباعبدالله.
برای اینکه درک کنیم ایشان چقدر ظریف انقلاب گرایش در جامعه را رقم زدهاند، چند موقعیت را شرح میدهم. اولین موقعیت، زمانی است که کاروان اسرا قرار است وارد شام شود. عوامل یزید در شهر تبلیغ کردهاند که کاروان خوارج قرار است بیاید.
خوارج در نظر مردم، وجهه بدی داشتند چون یک عده انسان خشک مغز و تندرو تلقی میشدند؛ پشت دروازه شهر، کاروان را سه شبانهروز معطل میکنند و شهر را آذین بسته بودند برای تحقیر اهل بیت؛ دقت کنید که نمیخواستند تنها یک خانواده را تحقیر کنند بلکه میخواستند گرایش علوی به اسلام که در مورد زنان اینطور خود را نشان میدهد، تحقیر کنند. حضرت زینب در این شرایط چه میکند؟ بچهها کوچک هستند، پاها تاول زده و صورت همه آفتاب سوخته شده. جمعیتی از زنان شام سینیهای نان و خرما آوردهاند که به اسرا بدهند. حضرت زینب از دور رو به بچهها فریاد میکشد نخورید، اینها بر شما حرام است.
زنانی که آمده بودند تعجب میکنند و میگویند چقدر سنگدل هستی، چرا میگویی حرام است؟ مگر تو که هستی؟ اینجا ایشان خود را معرفی میکند و میگوید من زینب، دختر علی (ع) و نوه پیامبر (ص) هستم. با صحبتهای ایشان، تمام این زنها شروع به گریه میکنند و این جشن به عزا تبدیل میشود.
موقعیت بعدی زمانی است که اسرا وارد کاخ یزید میشوند. به محض اینکه حضرت زینب وارد کاخ میشود اجازه نمیدهد یزید صحبت کند. مدیریت عاطفه را ببینید. زینب (س) از او میپرسد تو که هستی؟ یزید میگوید خلیفه رسول الله. زینب میپرسد: رسول الله پدر تو بود یا پدر من؟ اما زنان تو در اندرونی خانه در حجاب اند و نوامیس رسول الله را با این وضع اینجا آوردهای. ایشان با این سخنان یزید را در عمل انجام شده قرار میدهد. در کنار سخنرانی حضرت زینب، انقلاب سه ساله اباعبدالله نیز در خرابه شام رخ میدهد.
ترکیب این حماسههای متوالی که در شام توسط اسرا بازتولید میشود یزید را مجبور میکند که این کاروان را با عزت و احترام به مدینه برگرداند. حالا دیگر شتران آذینبندی شدهاند و ساربانهای بااخلاق و شریف همراه کاروان هستند اما اینجا دوباره حضرت زینب یک حرکت رسانهای سیاسی انجام میدهد و میگوید ما عزاداریم و برای حسینمان گریه نکردیم، این کاروان را باید سیاه پوش کنید. بعد از وسط جمعیت شهر، در همان مسیری که آمده بودند، برمیگردند و کل شام از جهت سیاسی توسط حضرت زینب فتح میشود. این خیلی مهم است.
ایمنا: در کنار تمام این اقدامات حماسی حضرت زینب، امام سجاد (ع) هم حضور داشتهاند. نمونهای از همراهی این دو بزرگوار را برای مدیریت اوضاع بگویید.
نخعی: یکی از این لحظات، زمان ورود کاروان به مدینه است. اینجا حضرت زینب (س) و امام (ع) نمیخواهند کاروان ناگهانی وارد شهر شود چون قرار است قبل از آن مدیریت عواطف و احساسات مردم اتفاق بیفتد. لذا قبل از رسیدن به شهر میگویند به بشیر بگویید بیاید.
بشیر بهعنوان شاعر، یک رسانه سیار و خبرگزاری معتبر آن زمان است. او کسی است که دیده کاروان وقتی از مدینه حرکت میکرد با چه افرادی شهر را ترک کرد، پس وقتی میبیند جز امام سجاد (ع) هیچکدام از مردان کاروان نیستند به گریه میافتد و رو به امام (ع) یکی یکی میپرسد پدرتان کجاست؟ عمویتان عباس کجاست؟ برادرتان علی اکبر کجاست؟ و امام (ع) هربار در جواب میگویند شهید شدهاند. اینجا وقتی بشیر شروع به گریه میکند، حضرت زینب و امام سجاد (ع) به او میفرمایند گریه نکن، به شهر برگرد و خبر آمدن ما را به مردم بده. او هم بهعنوان یک رسانه میرود و خبر میدهد.
ایمنا: بعد از ورود کاروان به مدینه چه رخ میدهد؟
نخعی: در رأس هیئت استقبال کنندگان از کاروان اسرا در مدینه، یک زن قرار دارد به نام فاطمه کلابیه که همان امالبنین مادر حضرت عباس است. او دار و ندار خود را داده، هم همسر شهید است، هم مادر چند شهید است و ظاهراً اصلاً نباید بتواند از شدت غم راه برود. از آنطرف هم زینب کبری آمده و این دو زن، یک حماسه را در ورودی مدینه خلق میکنند که میگویند در اثر آن، زن و مرد به گریه افتادند.
عنصر گریه و بکاء را باید جدی گرفت. این دو همدیگر را در آغوش گرفتند و مدت طولانی گریستند. بعد امالبنین مکرراً به صورتی که همه متوجه شوند از زینب کبری سوال میپرسد که بچه ام حسین کجاست؟ زینب (س) هم در مقام کسی که نمیخواهد مادر و بزرگتر خود را اذیت کند از جواب دادن طفره میرود و در جواب میگوید عون را کشتند، محمد را کشتند، عباست را هم کشتند. این دیالوگها و جمله امالبنین که میگوید: هر آنچه زیر آسمان آبی است فدای اباعبدالله، من برای حسین نگرانم تو از عباس میگویی، در مدینه انقلاب به پا میکند. انقلابی که در ابتدا یک انقلاب عاطفی است اما در انتها به یک انقلاب سیاسی منجر میشود.
حضرت امالبنین کار را به همین محدود نمیکند. او در بقیع به شکل نمادین برای پسرانش قبر درست میَکند، با آنها مقابل مردم حرف میزند و میگوید زینب به من گفته در عاشورا به سر تو عمود آهن زدند عباس، من باور نمیکنم، من مادرت بودم و بزرگت کردم ولی چون زینب گفته حتماً درست است، پس یک احتمال وجود دارد و آن اینکه تو دستی در بدن نداشتی تا از خود دفاع کنی. امالبنین چنان فضای مدیریت عاطفه و گرایش را در مدینه به دست میگیرد که میبینیم مروان که از خبیثترین حاکمان بنیامیه است، در مجلس روضه امالبنین شرکت میکند.
ایمنا: در مورد بانوان دیگر کربلا که این کنشگری سیاسی را رقم زدند بگویید.
نخعی: ما در کربلا یک چهره بسیار مهم داریم به نام رباب. جالب است بدانید که ایشان شاعر بوده و اشعار او در کتاب بلاغات النساء به زبان عربی موجود است. شعرهای رباب بهعنوان شعرهای درجه یک نقل شده و صرفاً اشعاری در وصف چشم و ابرو نیست بلکه شعرهایی حماسی و انقلابی است. او مادر علی اصغر و سکینه نیز است. وقتی کاروان از شام به سمت مدینه برمیگشت، این بانو درکربلا متوقف میشود و میگوید من تمام دار و ندارم را دادهام، یک حسین و یک علی داشتم که هردو را در این بیابان جا گذاشتهام، اجازه بدهید من بمانم.
گفتهاند که رباب یک سال در آفتاب سوزان کربلا، بر مزار امام حسین (ع) ماند. درواقع اولین مزار و اولین اقبال مردم به سمت کربلا را، رباب رقم زده است. اگر معتقدیم که اقبال به قبر اباعبدالله خودش انقلابهای بزرگی در تاریخ درست کرده، همه سر سفره رباب هستند. حضرت رباب بعد از واقعه عاشورا حدود یک الی دو سال بیشتر زنده نبود اما خلق حماسههای سیاسی بسیاری کرده است.
بعد از یکسال زمانی که این بانو به مدینه برمیگردد، امالبنین شبها در کوچه بنیهاشم درب خانه دختران اباعبدالله را میزد و میگفت آمدهام برای عباسم حلالیت بطلبم، میخواست برایتان آب بیاورد، نگذاشتند؛ اما وقتی به خانه رباب میرسید در میزد و حرفی نمیزد، فقط هردو باهم گریه میکردند. این قبیل کارها اگرچه بر اساس عاطفه بوده اما در عین حال فکر شده و هدفمند نیز هست.
ایمنا: نتیجه این اقدامات و فضایی که توسط حضرت زینب (س) و دیگر زنان در مدینه ایجاد شد، چه بود؟
نخعی: خلق این حماسههای زنانه کاری کرد که شهری که عایشه بنت طلحه را آنطور بدرقه میکرد، به یک مدینه انقلابی تبدیل شد. قیام حره که علیه یزید است و کل مدینه را علیه یزید شوراند از دل همین اقدامات متولد شد.
پس حضرت اباعبدالله (ع) با مدیریت زینب کبری (س) به مثابه یک زن انقلابی و کنشگر کلان سیاسی اجتماعی، عملاً حادثه کربلا را به یک قیام و انقلاب در مقیاس تمدنی تبدیل کردند.
اینکه میگویند کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود، صرفاً یک شعار نیست. زمانی یک زن میتواند همچنین حس آزادی سیاسی داشته باشد که ارزشمندی خود را بالاتر از سطح لباس و آرایش و ظواهر ببیند. چنین بانویی از بند آن اسارتی که بنیامیه به آن آزادی میگفتند، رها است. به همین دلیل حضرت زینب (س) توانست این کنشگری را داشته باشد.
نظر شما