به گزارش خبرنگار ایمنا، از این ساعات میتوان روضه عاشورا خواند و اشک ریخت؛ روضه عصر عاشورا را میتوان از آنجایی شروع کرد که امام زمان (عج) در زیارت ناحیه مقدسه میگویند: «ولی تو حسابگر و صبور بودی، اززنان و فرزندانت دفاع و حمایت مینمودی، تا آنکه تورا از اسبِ سواریات سرنگون نمودند؛ پس با بدن مجروح برزمین سقوط کردی، درحالیکه اسبها تورابا سُمهای خویش کوبیدند و سرکشان باشمشیرهای تیزِشان برفرازت شدند، پیشانیِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود، پس گوشه نظری به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندی، در حالی که از زنان و فرزندانت (روگردانده) به خویش مشغول بودی اسبِ سواری ات با حال نفرت شتافت، شیهه کشان و گریان، بجانبِ خیمهها رو نمود، پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پای تو را خوار و زبون بدیدند و زینِ تورا براو واژگونه یافتند، ازپسِ پردهها (یِ خیمه) خارج شدند، درحالیکه گیسوان برگونهها پراکنده نمودند، بر صورتها طپانچه میزدند و نقاب ازچهرهها افکنده بودند، وبه صدای بلند شیون میزدند، و ازاوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند، وبه سویِ قتلگاه تو میشتافتند.»
و در همین لحظات بود که زینب (س) خود را به گودال رساند؛ در میان راه هر چند لحظه یکبار بر زمین میافتاد و زیر لب میخواند «او میدوید و من میدویدم…» در همین لحظات بود که زینب (س) بالای سر برادر رسید و نوای «ا انت اخی؟» سر داد… در همین لحظات بود که آن مادر پهلوشکسته در کنار پیکر حسینش قد خمیده ایستاده و اشک میریخت.
دیگر حسینی نبود که رقیه (س) هنگام ترس به آغوش او پناه ببرد، دیگر عباسی نبود که سکینه در انتظار مشک او بنشیند و دیگر علی اکبری نبود که لیلا چشم انتظار او باشد؛ حسین (ع) چشمانش را بست و دیگر گوشه نظرش به خیمه نبود و حالا در خیمهها غوغا بهپاست؛ کودکان از ترس حرامیها به این سو و آنسو میدوند و دنبال گوشوارههایشان میگردند، آخر تا چند لحظه قبل گوشوارهها در گوششان بود.
«اهل وعیالت چون بردِگان به اسیری رفتند و در غُل و زنجیرآهنین برفراز جهازِ شتران دربند شدند، گرمای (آفتابِ) نیمروز چهرههاشان میسوزاند، در صحراها و بیابانها کشیده میشدند، دستانشان به گَردَنها زنجیرشده، درمیان بازارها گردانده میشدند.»
عصر عاشورا است و با خواندن تک تک خطوط این زیارت، داغی به اندازه تمام این ده شب روضهای است که رفتهایم بر دلمان سنگینی میکند؛ در این ساعات قلب زنان حرم عزادار است و شاید در آن صحرای بیانتها همدردی برای این داغ نداشته باشند اما زن و مرد، کودک و جوان و پیر برای همدردی با داغ دل زینب کبری (س) در میدانی که به نام سرور شهیدان مزین شده دور هم جمع شدند تا پس از گذشت ۱۳۸۴ سال، به نوای «هل من ناصر ینصرنی» امام خود لبیک بگویند.
سری که در جمعیت بچرخانی، شاهد حضور زن و مرد، دختر و پسر، پیر و جوان هستی؛ آفتاب در میان آسمان خودنمایی میکند اما این کودکان ۳، ۴ و ۵ ساله در این روزها به قدری روضه پابرهنگی رقیه در میان صحرا را شنیدهاند که تک تک قطرات عرق روی صورت خود را با ساعتها در خانه نشستن عوض نمیکنند؛ شاید سن و سالدارترها، از ازدحام جمعیت و کمر دردی که دارند خسته شده باشند، اما آنقدری روضه حضرت زینب (س) را شنیدهاند که تمام این خستگیها را فدای یک تار موی بیبی میکنند.
در این میان مرثیهخوانان اهلبیت نیز حضور دارند تا با نوای «حسین حسین» خود بر دلهای مضطرب عاشقان مرهمی بگذارند و مردم را با صاحبعزای این روز یعنی حضرت حجت (عج) همراه کنند.
امروز «روز حسین (ع)» است و مردم این دیار، به دور از تمام تفاوتها و اختلافات کنار یکدیگر و زیر بیرق عزای سیدالشهدا دور هم جمع شدند تا هر کدام گوشهای از این بیرق را بگیرند و مبادا این پرچم نااهلان بیفتد.
به گزارش ایمنا، اجتماع مردم اصفهان، مصادف با عصر عاشورا در میدان امام حسین (ع) برگزار شد و مردم حسینی و ولایتمدار نصفجهان گردهم آمدند تا ارادت خود را به سرور و سالار شهیدان جهان نشان بدهند. حجتالاسلام مهدی دانشمند سخنران این گردهمایی بود و جمعی از مداحان اهلبیت به نوحهسرایی پرداختند.
نظر شما