به گزارش خبرنگار ایمنا، سرتیپ دوم خلبان سیاوش مشیری در سال ۱۳۵۳ به استخدام نیروی هوایی درآمد و پس از گذراندن دوره خلبانی، در سال ۱۳۵۶، برای خلبانی اف- ۴ انتخاب و در همان سال به پایگاه همدان اعزام شد. او در بسیاری از عملیاتهای سخت نیروی هوایی ارتش نظیر حمله به ستونهای زرهی و مکانیزه دشمن در هفتههای اول جنگ، بمباران اهدافی در عمق خاک عراق و پروازهای گشت مسلحانه در پایگاه بوشهر حضور داشته است.
یکی از عجیبترین اتفاقات زندگی او نشاندن هواپیمای بدون چرخ روی باند بوشهر در سال ۶۵ است که با لطف خدا انجام شد. خلبان مشیری که علاوه بر کارنامه درخشان و پرستارهاش در ایام جنگ و پس از آن تحت عناوین مختلف، در کار تدوین خاطرات دوران هشت ساله دفاع مقدس نیز اهتمام ویژهای دارد به تشریح روایات مهم و کمتر گفته شده عملیات مرصاد میپردازد.
این عملیات در پنجمین روز از مردادماه سال ۱۳۶۷ یکی از صحنههایی بود که چهره منافقین به عنوان دشمن ملت ایران عیان شد و به مدد مقاومت مردم با هدایت سرداران دلاور ایران صحنه نبرد، به گونهای رقم خورد که در اوراق تاریخ ایران، روایتی شنیدنی از سرنوشت خائنین به وطن و متحدان با دشمن ثبت شد.
پیروزی در مرصاد هم به لطف خدا بود
وقتی امام راحل در خصوص عملیات آزادسازی خرمشهر فرمودند که «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، مفهوم واقعی این جمله را کسانی بهتر درک کردند که در آن روزگار در منطقه حضور داشتند. این بدین معنا است که در جنگ هشت ساله و شاید خیلی اتفاقات و رویدادهایی که در طول انقلاب رخ داده است، کمک و یاری خدا در پیشرفتها کامل مشهود بوده و است.
در عملیات مرصاد که نام آن نیز از آیه شریفه قرآن کریم در سوره فجر «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ» گرفته شده، نمونه عینی و واضح امداد خدا و وحدت و غیرت رزمندگان اسلام در هر لباس و کسوتی مشاهده شد.
با گذشت مدت زمان کمی از قبول قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران، دشمن بعثی و صدام حسین با ذات خبیثی که داشت و با توهم قدرت و با هدف جبران سرافکندگی و شکستهایی که به او وارد شده بود و به دلیل نیاز به یک برگ برنده برای اعمال فشار و امتیازگیری در میز مذاکرات احتمالی بعدی از یک طرف به مناطق تحت حاکمیت ایران در جنوب لشکرکشی کرد و از سوی دیگر با حمایت کامل و همهجانبه منافقین و با خیال اینکه این حمله را جنگ نظامی ایرانیها با ایرانیها به تصویر بکشد، سعی در برهم زدن نظم و تصرف نقاط استراتژیک در غرب کشور داشت. منافقین با این پشتیبانی کامل و با خیال خام تصرف چند ساعته مناطق و شهرهای غربی ایران و پیشروی تا تهران با تمام قوا به ایران هجوم آوردند.
چپ کردن تراکتوری که بار چغندر داشت
به دلیل نبود آمادگی اولیه و خالی بودن پادگانها از نیرو، منافقین توانستند در ساعات اولیه حمله، نقاطی از کشور مثل شهر اسلامآباد و کرند را به تصرف درآورند و با توهم پیشروی به همین منوال تمام نیرو و امکانات خود را در یک محل جمع کنند.
بسیاری از مردم برای فرار از جنایات منافقین خانه و کاشانه خود را رها کرده و از طریق جاده قصرشیرین-کرمانشاه که عرض آن پنج یا شش متر بیشتر نبود، در حال فرار بودند. در آن زمان یک تراکتور که به وسیله تریلی که به آن وصل شده بود، مشغول حمل بار چغندر از این مسیر بود که به دلیل نامشخص در جاده چپ کرد و مسیر تردد عملاً با باری از چغندر کامل بسته شد و امکان تردد عملاً وجود نداشت.
به همین علت ماشینهایی که قصد عبور از این مسیر را داشتند، همچون سیلابی که با برخوردن به سیلبند بر میگردد، همگی ناچار به برگشت شدند. این تراکم بالای انسانی و ماشینی به سمت عقب، منافقین را حسابی وحشتزده کرده بود. آنها فکر میکردند این حجم از شلوغی به علت حمله گسترده نیروهای مردمی و نظامی است. همین مطلب باعث شد که آنها به فکر عقبنشینی و فرار بیفتند.
فرماندهی درخشان صیاد شیرازی در عملیات مرصاد
شهید صیاد شیرازی با تمام شهامت و درایتی که از او در جنگ دیده بودیم، فرماندهی عملیات مرصاد را عهدهدار شد و در حالی که آن زمان هیچ سمت رسمی نظامی نداشت، به دلیل تعهد و احساس وظیفه به سرعت وارد منطقه شد. صیاد را بچههای جبهه و جنگ از صمیم قلب دوست داشتند و هر کاری که از آنها میخواست با جان و دل انجام میدادند. فرمانبرداری محض نیروها از وی، در کنار استراتژی، تکنیک و هدایت عالی او را میتوان از دلایل پیروزی عملیات مرصاد دانست.
من به عنوان یک خلبان به اتفاق یک فروند اف -۴ دیگر وظیفه اسکورت هلیکوپتر شهید صیادشیرازی را بر عهده داشتیم. به طوری که یکی در بالای سر و دیگری از پایین او را محافظت میکردیم. نیروی هوایی عراق منافقین را به طور کامل در این عملیات پشتیبانی میکرد و این قضیه کاملاً مشهود بود. مکالمات و دستوراتی که در لحظات مختلف عملیات از زبان شهید صیاد شیرازی و از رادیوی هواپیما میشنیدیم به نوبه خود بینظیر و بسیار عالی بود.
اصغر سفید رویآذر که آن زمان جانشین شهید ستاری در نیروی هوایی ارتش بود، برحسب ارتباط نزدیکی که با شهید صیاد شیرازی داشت نیز به منطقه آمده بود تا با هوانیروز همکاری داشته باشد. شهید اردستانی هم از پایگاه دزفول بچههای نیروی هوایی را هدایت میکرد و این جمع بچههای حزباللهی کاردان، مسیر را برای نابودی منافقین هموار میکرد.
بغض و کینه هشتسالهای که با بمباران بر سر منافقین فرو ریخت
گیر کردن منافقین در منطقه باعث شده بود به فکر عقبنشینی بیفتند. شهید صیاد دستور داد که نقاط پشت سر آنها را به شدت بمباران کنیم. ما هم تمام بغض و کینه و عداوتی که از صدام و مزدورانش در طول این هشت سال در سینه جمع کرده بودیم را بر سر آنها ریختیم.
با ۳۶ ساعت پرواز در طول مدت زمانی کم از پایگاه هوایی همدان و دزفول و با حمل ۲۴ بمب در هر پرواز به دلیل نزدیکی مسیر پایگاه تا محل عملیات، این امکان را به ما داد تا به اصطلاح منطقه پشت سر منافقین را شخم زده و زیر و رو کنیم، بهطوری که امکان تردد حتی بهصورت پیاده هم برای آنها غیرممکن شود. در پی این بمباران وسیع حفرههایی دره مانند که ارتفاع بعضی از آنها به هفت متر هم میرسید، منافقین را در موقعیتی قرار داد که به قول معروف نه راه پیش داشته باشند و نه راه پس.
طبق شواهد، بسیاری از آنها در این موقعیت اقدام به خودکشی با قرص سیانور کردند. از جمعیت آنها که قریب به ششهزار نفر تخمین زده میشد، حدود ۴۵۰۰ نفر طی عملیات مرصاد به هلاکت رسیدند و تنها ۱۵۰۰ نفر زنده ماندند که اسارت بعضی از آنها حاوی نکات خوب اطلاعاتی در مورد این تشکیلات شد، طی عملیات موفقیتآمیز مرصاد نابودی کامل دشمن و عداوت آن رقم خورد و رؤیای تصرف ۳۳ ساعته تهران برای منافقین به کابوسی فراموشنشدنی بدل شد. ترور شهید صیادشیرازی در سالیان بعد توسط افراد خبیث این گروهک، نشاندهنده عمق کینه آنها از این عملیات و فرماندهی این فرمانده بود.
نظر شما