به گزارش خبرنگار ایمنا، سرود، قطعه موسیقایی، نوحه و جان به نوحه. روزها و سالهایی که خشم دشمن شد تیر، شد گلوله، شد خمپاره، شد صدای وحشتناک تانکهای خشمگین، شد بمباران و شد گاز شیمیایی و آتش شد و بارید روی مردم سرزمینم، اهالی هنر، شاعران، نوحهسرایان و مداحان به میدان آمدند، دست پر هم آمدند. آنها با هنرشان، هنری که هنوز شنیدنی است و رنگ تکرار نگرفته و نخواهد گرفت، حال و هوایی کربلایی به جبههها بخشیدند.
کربلا کربلا ما داریم میآییم
صدای «کربلا کربلا ما داریم میآییم» اکبر شریعت هنوز جان دارد. او که خود رزمنده بود و برادرش را در سالهای جنگ تحمیلی از دست داده بود با اجرای این کار، کاری که در روزگار خود کار نویی به حساب میآمد، حسابی گل کرد. حرفهای اکبر از دلش برمیآمد و برای همین است همچنان بعد از این همه سال بر جان مینشیند. اکبر شریعت در مصاحبهای گفته بود که در هفتم محرم سال ۱۳۶۳، روزی که در خاکریز با خود خلوت کرده بود، به خاطر رفقایی که دانهدانه شهید میشدند این مداحی را اجرا کرده است.
الحق که دین خود را به رفقایش جانانه هم ادا کرده است، به رفقایی که اسمشان لابهلای اشعار شنیده میشود، به قدوسی، هاشمی، کلاهدوزها، نامجو و سایر رفقایش. نبض این واژهها هنوز هم بعد از گذشت سالها خوب میزند و خوب هم بلد است که چطور دل را جلا دهد.
سوی دیار عاشقان رو به خدا میرویم...
حساب حاجآقا صادق آهنگران هم که حسابی مشخص است، اسمش امضای پای مداحیهای جبههها است و نوحههایش بهطور جانانهای بچهها را کربلایی میکرد و رجزهایش خوب طوفان غیرت به پا میکرد در دل بچهها. خش خیمهزده در صدایش، شوری به دلها میانداخت و راه را برایشان تا کربلا کوتاه میکرد، طوری که انگار همه جا کربوبلا میشد.
نوای حاجصادق هنوز زنده است و تپش دارد و این صدا همچنان شنیدنی است. بیشتر مردم او را با سوی دیار عاشقان و با نوای کربلایش میشناسند. (سوی دیار عاشقان رو به خدا میرویم / بهر ولای عشق او به کربلا میرویم…)
حاجصادق خوب بلد بود و خوب هم در روزگار ما، روزگاری که سفیدی خانه کرده لای موهایش، بلد است چطور صدایش، حسین (ع) دوستان را تا نزدیکی نینوا راهی کند.
هر روز عاشوراست تا روز محشر...
نوای مداحان در جبهه پر از شور حسینی بود، پر از ایثار، ایثاری که حضور هشت ساله مردان این سرزمین را در جبهه و زنان را در پشت جبهه رقم زد. ایثاری بدون یک لحظه وقفه و نجواهایی که در پس صدای نوحهگر موج میزد، وقتی میگفت: «هر روز عاشوراست تا روز محشر ای یاور زینب برخیز و بنگر…»
محرم جبههها دیدنی بود. نوحهها ورد زبان رزمندهها میشد، طوری که اگر مداح نبود بچهها خودشان خوب بلد بودند چطوری دستهجمعی فضا را معنوی کنند. فضای جبهه بود و کربلای حسین (ع)...
رد این بغضها، عصاره این حرفهای زده و نزده در هشت سال جنگ تحمیلی همچنان مانا و اثرگذار است.
حسین فاطمه سلام، حسین مصطفی سلام
گفتن از احوال خوب و صدای دوستداشتنی حاجیونس حبیبی که خود جانباز روزهای جنگ بود و خوب هم بلد بود که چطور اشکها را جاری کند و دلها را هوایی، بیشک خالی از لطف نیست. (حسین فاطمه سلام / حسین مصطفی سلام / حسین مظلوم علی / شهید کربلا سلام)
میگفت: «تو کربلا خیمههاتو آتیش زد، نگفت کجا به بچهها زخم زبون و نیش زدن» و همین حد از مداحی کافی بود تا آدم از پا بیفتد...
اینها گوشهای از مداحیهایی بود که در طول جنگ، قوت قلب رزمندهها میشد. به راستی که جبهههای ما مصداق کوچکی بود از کربلای حسین (ع). پر بود از معجزه، پر بود از ازخودگذشتگیهای دیدنی، تشنگیهای مفرط، سکوتهای طولانی، ایستادنهای ناب، شهادتهای غریب، پهلوهای زخمی، تنهایِ بیدست، تنهای بیپا، چشمهای جا مانده، گوشهای سنگین، خونهای ریخته شده، اشکهای جاری، حرفهای آخر روی آخرین کاغذ جامانده در کنج جیب، جیبهای خونی، قرآنهای جیبی، تنهای بیپلاک و پلاکهایی با صاحبان گمنام.
مداحی سنت و سبک دیرینه ماست؛ راهی برای شناسایی مصائب ائمه در طول تاریخ و جایی در دل آتش دشمن. شرح وضعیت ائمه در قالب مداحی به خصوص خواندن از شهدای کربلا چنان اثری در روح و جان رزمندهها میگذاشت که از خودشان، برای وطن و در راه حسین (ع) میگذشتند، حقیقتی که به وفور در سالهای جنگ دیدیم.
نظر شما