به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس یادداشتی که محمدرضا بکرانی، استاد دانشگاه و پژوهشگر دفاع مقدس به مناسبت سالروز ولادت شهید حاجاحمد کاظمی در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده است: «"احمد حالت چطوره، دعاگوتم، دعاگوتم؛ کاشکی اینجا میشدی، میدیدی چه ده با صفایی، خلاصه وقت کردی بیا، بیا تماشا کن؛ اینجا من چیزی میبینم که اگر تو ببینی از اینجا نخواهی رفت."
این تماس آسمانی آخرین واژگان از واژهنامه باغ بهشت بود که بین دو سردار دلاور ایران اسلامی مهدی باکری و احمد کاظمی در فضای خونآلود دجله بر قرار شد.
به راستی آنسوی دجله چه خبر بود، از درون گودالی در کنار جاده العماره-بصره؛ درست زمانی که دشمن تقویت شده بود و تانکها نمایان میشدند و فضا آغشته در خون دود بود و یاران باکری دلاورانه در ستیز با خصم بد کردار یکییکی پر پر میشدند چه در میدان داغ کارزار میدید که از سرداری فاتح دعوت به سیر در باغ و بهشت میکرد.
نام سردار احمد کاظمی را در صفحات تاریخ معاصر دفاع مقدس میتوان در شمار فاتحان خرمشهر مشاهده و جلوهگری و صحنههای نبرد لشکر فاتح این سردار نام آشنا در صفات تاریخ را روئیت کرد.
میتوان به تماشای هیمنه و رزم لشکر خطشکن ۸ نجف اشرف در ساعات اولیه شکست دشمن در خرمشهر نشست و قطرات اشک عشق گوشه چشمها را احساس کنند و شاعران را باید که حماسه بزرگ رهایی خرمشهر از چنگ ابلیس بعثی را به دست جوانان ایران زمین را چنان حکیم طوس با جلوههای شاعرانه برای به وجد آمدن آیندگان، با اعجاز سخن آذین بندند.
نشانههای دلبستگی این سردار ولایی به امامین انقلاب اسلامی ایران را میتوان در فعالیتهای سیاسی وی در قبل انقلاب و شکنجه شدنش توسط ساواک و همین طور حضورش در سوریه، لبنان، دفاع مقدس، غائله کردستان تا زلزله بم مشاهده کرد.
احمد کاظمی پس از گذراندن دوره چریکی در پادگان حوریه کشور سوریه زیر نظر سازمان الفتح به جنوب لبنان اعزام شد و با پیروزی انقلاب اسلامی و شعلهور شدن غرب کشور جهت مبارزه با ضدانقلاب وارد کردستان شد و با شروع جنگ با یک گروه ۵۰ نفره در آبادان مستقر شد.
پایهگذاری لشکر ۸ نجف اشرف را همان ۵۰ داوطلبی گذاشتند که در ابتدای جنگ به فرماندهی حاجاحمد کاظمی در آبادان مستقر شدند و با شکلگیری این تیپ نظامی و با همکاری واحدهای دیگر نظامی بهویژه حمایت ارتش قهرمان به فرماندهی صیاد دلها، مقدمات چهار عملیات سرنوشتساز ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس را به وجود آورند.
طی این سلسله پیروزیها؛ شکست حصر آبادان، آزادی بستان، آزادی سرزمین اشغالی و آزادی خرمشهر به هر گوشه که بنگری، میتوانی به چشم دل لالههای سرخ برآمده از خون شهیدان را نظاره کنی که هر کدام از لشکری و هر لشکری از سویی وارد خونینشهر شدهاند و دیو ددمنش بغداد را هزیمت کردهاند و هزاران نفر از آنان را به اسارت گرفتهاند.
تصویر لبهای همیشه خندان فرمانده لشکر عاشورایی ۸ نجفاشرف همیشه در ذهن یارانش ماندگار خواهد بود. شهید کاظمی معتقد بود کسی که برای خدا کار میکند باید همیشه شاد باشد، شاید همین اخلاق اسلامی این فرمانده بود که گروه ۵۰ نفره را در ابتدای دفاع مقدس به تیپ تبدیل کرد و تیپ را به لشکر؛ لشکر مقدسی، مزین به نام مبارک نجفاشرف که هیمنه و شکوه آن همواره به اندام کفتاران ذلت بعثی لرزه میافکند.
فرماندهی سردار کاظمی در قرارگاه حمزه در غرب کشور که خاطرات ماندگاری در حمایت از مردم ستمدیده کرد بهجای گذاشت. او با تاسی از سخنان امام خمینی (ره) که فرموده بودند: صف ضدانقلاب را از مردم جدا کنید، عمل کرد و کارهای خدماتی به مردم در دو استان کردستان و آذربایجانشرقی ارائه و گردنکشان تجزیهطلب را هم در دو سوی مرزها تنبیه میکرد.
حضور این فرمانده مقتدر در رأس نیروی هوایی موجبات ارتقای سطح کیفی این نیرو را فراهم کرد و در طول سالهای ۱۳۷۹-۱۳۸۴ نیروی هوایی سپاه پاسداران تحت فرماندهی شهید کاظمی به هواپیمای جت پشتیبانی مجهز شد و سازمان هلیکوپتری به وجود آورد و در همکاری با شهید طهرانیمقدم در هوا فضا در خصوص موشک بالستیک فعال بود.
از افتخارات دیگر شهید کاظمی در نیروی هوایی سپاه میتوان به زلزله ویرانگر بم اشاره کرد که با انتقال ۳۰ هزار مجروح از طریق هواپیما و هلیکوپتر نشانههایی از ایثار و دلاوریهای دفاع مقدس را دوباره به نمایش گذاشت.
انتساب این یادگار دوران روزهای سخت به نیروی زمینی هم موجبات گسترش نیروی زمینی را در پیش داشت.
حاجاحمد دریکی از نشستها با فرماندهان فرمود: آمریکا در مقابل وضعیت امروز نیروی زمینی خوار و شکستخورده است و آمریکاییها به این تجهیزاتشان میبالند و این تجهیزات تا یک جایی کاربرد دارد و در مقابل اراده آدمهایی که برای خدا کار میکنند، شکست میخورد و شکی هم در این نیست.
مقام معظم رهبری بعد از شهادت حاجاحمد درباره او فرمودند: دو هفته پیش شهید کاظمی پیش من آمد و گفت از شما دو درخواست دارم؛ یکی اینکه دعا کنید من رو سفید شوم، دوم دعا کنید من رو سفید شوم. گفتم شماها واقعاً حیف است بمیرید؛ شماها باید شهید شوید.
مقام و منزلت شهید کاظمی تا بدان جایی است که سردار دلها که پیکرش را به وقت شهادت میلیونها نفر چنان امواج اقیانوس بدرقه میکردند در وصفش میگفت: "اصطلاح من بود برای احمد الهی دردت بخورد توی سرم، دورت بگردم" و میگفت: "حاضرم همه عمرم را بدهم و فقط یک بار دیگر صدایش را بشنوم."
حاجاحمد سرانجام در دیماه ۱۳۸۴ دعوت آقامهدی باکری از آن سوی دجله از سردار روزهای شکست حصر آبادان تا فتح حلبچه ستمدیده اجابت شد و او روانه بهشت شد.
نظر شما