به گزارش خبرنگار ایمنا، برای کامل کردن تصویر زن در دفاع هشت ساله ملت ایران در برابر یک تجاوز جهانی، اگر نگوییم راه درازی در پیش داریم، به یقین قدمهای بزرگی هم برنداشتهایم. فهیمه بابائیانپور یکی از آن زنان ناشناخته بود که خورشید وجودش سالها در پشت ابرهای نازای تبلیغات باقی ماند و مثل نقش جهادی بقیه زنان نادیده انگاشته شد.
کتابهای «نامههای فهیمه» به دنبال معرفی این همسر شهید است، همسر شهیدی که با نامههای حکیمانه، مردی زندگیاش را برای قدم گذاشتن در مسیر جهاد همراهی میکند و به او انگیزه میدهد.
در یکی از نامههای مرحوم بابائیانپور به همسر شهیدش غلامرضا صادقزاده آمده است: «به نام خدا، پاسدار خون شهیدان و به یاد حسین فرمانده پاسداران منتظرالشهادت»
دیشب در چنین ساعتی چه شوری و چه شوقی داشتی و کاش آنجا بودم و از پاسدارانی که لحظاتی دیگر در کنار رسول الله (ص) بودند، میپرسیدم حالشان را. کاش آنجا بودم؛ اقلاً اگر کمکی نمیکردم، تنها چهرههای نورانی آنان را میدیدم و نظارهگر حالاتشان میشدم؛ آنگاه که با بسمالله شروع کردند و فریاد زدند: «یا حسین فرماندهای…» و چه خوشحال میشوم اگر بدانم تو هم در آن عملیات بودهای. عملیاتی که آرزوی شرکت در آن را داشتی؛ اللهُ اعلم. شاید تو هم بودهای و باز شاید الان اینجا نباشی و...
رضای خوب من، مبارز فی سبیلالله. ای آنکه دوست دارم در سنگرِ مقابل دشمن، استوار ببینمت و آنکه دوست دارم اشک را، آنگاه که در دعای کمیل از چشمان منتظرت میبارد نظارهگر باشم. آرزوی همسنگریت را دارم؛ باشد که دیدارمان هرچه زودتر در کربلا باشد و شاید هم خون تو تذکرہ آنجا شود؛ "رضاً بقضائک تسلیماً لِاَمرک"
ولی بههر حال الان هرجا هستی میدانم که در محفل عاشقان خدایی و تو خود نیز عاشقی؛ باشد که روزی عشق خدایی تو، موجب عشق خدایی در من شود و با هم بهتر این مسیر را رویم.»
نظر شما