روایت یک تغییر تحول‌ساز / حجاب را از امام رضا (ع) هدیه گرفتم

دختری که دیروز اعتقادی به حجاب نداشته، امروز به نقطه‌ای رسیده که حجاب را با منطق و استدلال و مطالعه انتخاب کرده است؛ او از راهی که طی کرد تا با آگاهی به مسیر درست بازگردد، می‌گوید.

به گزارش خبرنگار ایمنا، از همان روز اول دانشگاه هم‌پای خوبی برای شرکت در مراسم و برنامه‌های سیاسی و مذهبی بودیم. با هم دوره‌های مختلف را شرکت می‌کردیم و درباره موضوعات روز بحث می‌کردیم و از کتاب‌های جدیدی که می‌خواندیم صحبت می‌کردیم.

دلیل آغاز رفاقتمان با او عضویت در یکی از همین تشکل‌های دانشجویی بود، هر دو دوست داشتیم در یک محیط فرهنگی دانشجویی فعالیت کنیم و نمی‌خواستیم چهار سال دوره کارشناسی را فقط به کلاس رفتن و امتحان دادن بگذرانیم.

او را معتقدتر و اطلاعاتش را عمیق‌تر از خودم می‌دانستم و سعی می‌کردم با او همراه شوم، خیلی زود مسئولیتی در همان تشکل دانشجویی گرفت و آن فعالیت‌ها و مطالعات قبلی ما شدت بیشتری گرفت. حالا صمیمی‌تر از قبل بودیم و او از گذشته‌ای که شاید مشابه امروزش نبود، برایم گفت، بسیار عجیب بود که یک نفر چطور می‌تواند از نقطه‌ای که اعتقادی به حجاب نداشته است، به چنین نظام فکری قوی‌ای برسد.

روایت یک تغییر تحول‌ساز / حجاب را از امام رضا (ع) هدیه گرفتم

حجاب، دفاع از اعتقادات است

مریم درباره داستان تحول و دلایلی که باعث باحجاب شدنش شده است، به خبرنگار ایمنا، می‌گوید: در دوره نوجوانی اعتقادات و آرمان‌های افراد برایشان مهم می‌شود و من هم به تبع سنی که داشتم، از سال اول دبیرستان دوست داشتم اگر حجاب هم ندارم، بتوانم از اعتقاد و ظاهری که دارم، دفاع کنم.

او می‌افزاید: اهمیت و تأثیر دوران نوجوانی در مسیر زندگی یک فرد غیرقابل انکار است، به این دلیل که بنیان‌ها و نظام فکری بزرگسالی در دوره نوجوانی شکل می‌گیرد و برای من هم یکی از دلایل تحولی که داشتم، روحیات خاص دوره نوجوانی بود.

مریم با اشاره به اینکه حجاب، دفاع از اعتقادات را محکم‌تر می‌کند، ادامه می‌دهد: عاملی که تأثیر زیادی در تحول من داشت این بود که هنوز صددرصد از خدا دور نشده بودم، رشته‌های نامرئی بین من و خدا وجود داشت و درست است که آن زمان حجاب مناسبی نداشتم، اما نماز می‌خواندم و اهل بیت را دوست داشتم.

حجاب را از امام رضا (ع) هدیه گرفتم

این دختر جوان به یاد خاطره‌ای می‌افتد و می‌گوید: یکی از عواملی که به نظر خودم در تحولی که برایم پیش آمد اثرگذار بود، دو سال قبل از اینکه حجاب را برگزینم، در حرم امام رضا (ع) به آن حضرت متوسل شدم، آن روز نمی‌دانم چطور شد که این حرف به زبانم آمد و به خدا گفتم که من تا امروز فقط یک رشد و نمو جسمی و عقلی در خودم می‌بینم و احساس می‌کنم یک خلأ درونم وجود دارد و از امام رضا (ع) خواستم که به من معرفت و شناخت بیشتری دهد و اکنون که بهتر نگاه می‌کنم، حجاب را از امام رضا (ع) هدیه گرفتم و از آن روز بود که مصمم‌تر در مسیر حجاب قدم برداشتم.

او ادامه می‌دهد: جو و شرایط خانوادگی و گروه دوستان که نوجوانان در آن بزرگ می‌شوند، در داشتن حجاب مناسب بسیار مؤثر است و این شرایط برای من به‌گونه‌ای رقم خورده بود که به جز نمازی که می‌خواندم و علاقه‌ای که به اهل بیت (ع) داشتم، هیچ نشان دیگری از مذهب نداشتم. افرادی که به شهدا علاقه داشتند را هم درک نمی‌کردم و یک‌بار در اردویی که رفته بودیم، تصویر زمینه گوشی یک نفر را که عکس شهید بود دیدم و بلندبلند به این کار خندیدم و این مسائل نه‌تنها برخلاف امروز برایم مقدس نبود، بلکه گاهی آن را تمسخر هم می‌کردم و فکر می‌کردم فقط لازم است نماز بخوانم و خدا را قبول داشته باشم.

ماجرای یک کنجکاوی در نوجوانی

مریم اعتقاد دارد که ویژگی شخصیتی که داشته، در تحولش تأثیرگذار بوده است و تصریح می‌کند: یکی از ویژگی‌های من این بود که هیچ‌گاه ورودی مغز و ذهنم را نسبت به اندیشه‌های مخالف نمی‌بستم، درحالی‌که امروز می‌بینم برخی افراد این‌طور نیستند. همیشه حتی اگر با کسی مخالف بودم به دقت به حرف‌های او گوش می‌دادم و این اعتقاد را داشتم که شاید در حرف‌های او چیزی باشد که به درد من بخورد و نظرات مخالف عقاید فردی خود را گوش می‌دادم.

او از جرقه باحجاب شدن و تحولات درونی‌اش می‌گوید: داستان تغییر و تحولم از علاقه شدیدی که به تاریخ داشتم آغاز شد، در کتاب‌های تاریخ معاصر به واژه‌ای برخورد کردم و برایم جالب بود که بدانم چیست، اما توضیحاتی که در کتاب داده بود من را قانع نمی‌کرد.

او ادامه می‌دهد: شروع به جست‌وجو در اینترنت کردم و یک‌سری عکس و مطلب ایرانی و خارجی خواندم و ناگهان به فیلمی برخورد کردم که یک سخنران ایرانی با بیان گرم و شیوا درباره فراماسونری توضیح می‌دهد و مجذوب صحبت‌های آن سخنران شدم.

این دختر جوان اضافه می‌کند: استدلال‌ها و بیان او برای من که یک نوجوان تشنه آگاهی و علاقه‌مند به تاریخ بودم، بسیار جذاب و شیرین بود، بعد از آن دیدم که در فیلم‌های دیگر راجع به موضوع‌های هم صحبت کرده است و شروع به دیدن فیلم‌های سخنرانی‌اش کردم. تحول من با دشمن‌شناسی شروع شد و متوجه شدم این دشمن که همیشه از آن نام می‌برند، فرضی نیست و واقعاً وجود دارد.

روایت یک تغییر تحول‌ساز / حجاب را از امام رضا (ع) هدیه گرفتم

از دشمن‌شناسی به خداشناسی و خودشناسی رسیدم

او بار دیگر تأکید می‌کند که من از دشمن‌شناسی به خداشناسی و بعد از آن به خودشناسی رسیدم و می‌افزاید: وارد دنیای جدیدی شده بودم و تازه داشتم می‌فهمیدم دشمنان اسلام در تلاش هستند تا در هر لحظه و ثانیه به اسلام و کشور ضربه بزنند.

مریم اظهار می‌کند: بعد از آن، سخنرانی‌های مربوط به حجاب را گوش دادم و اولین بار بود که یک نفر برایم از مزیت‌های حجاب برای یک خانم می‌گفت و فقط نمی‌گفت باید خودت را بپوشانی، نمونه‌هایی از پوشش زنان در ایران باستان را نشان می‌داد و استدلال منطقی برایم می‌آورد.

او می‌گوید: در مرحله بعد توجه مهدویت و اهل بیت (ع) را آغاز کردم و بعد از اینکه آن سخنرانی‌ها را گوش دادم به همان قانع نشدم. این‌جا بود که برای خواندن کتاب‌های تاریخی و مذهبی به انجمن اسلامی دانش‌آموزی رفتم، دوستانم را دیگر تغییر داده بودم و از دوران دانشگاه بسیار جدی شروع به مطالعه و شنیدن سخنرانی‌های عمیق‌تر کردم.

این دختر جوان تأکید می‌کند: به نظرم یکی از موارد مهمی که در ثابت‌قدم شدن من در این مسیر اثرگذار بود، این بود که فقط دلخوش و قانع به سخنرانی‌ها نبودم و از یک جایی به بعد مطالعات عمیقی را از شهید آوینی و مقام معظم رهبری آغاز کردم.

از واکنش اطرافیانم نگران بودم!

او با بیان اینکه چند ماه بود که با خودم به این نتیجه رسیده بودم که حجاب خوب است و من باید حجاب داشته باشم، اضافه می‌کند: به این نتیجه رسیده بودم، اما وسوسه‌های شیطان و فکرهایی که درباره اینکه اطرافیانم چه عکس‌العملی خواهند داشت، به ذهنم می‌رسید و احتمال داشت من را مسخره کنند، اجازه نمی‌داد که به سمت حجاب بروم.

مریم ادامه می‌دهد: نیمه‌شعبان بود و شنیدن یک سخنرانی کوتاه جرقه‌ای بود برای اینکه تصمیم خودم را بگیرم. در آن سخنرانی شنیدم که می‌گفت «مگه امام زمان (عج) جز ما کی رو دارن؟»، همین را که شنیدم بلندبلند شروع به گریه کردم و با خودم گفتم که اگر من بچه شیعه نخواهم حتی به بدیهیات دین عمل کنم، دیگر به چه دردی می‌خورم؟ از اتاقم بیرون آمدم و به مادرم گفتم که دیگر می‌خواهم حجاب داشته باشم.

روایت یک تغییر تحول‌ساز / حجاب را از امام رضا (ع) هدیه گرفتم

۹ سال از عهدی که با امام زمان بستم می‌گذرد

او اضافه می‌کند: از آن روز حدود ۹ سال می‌گذرد و من تصمیم گرفتم که حجاب داشته باشم و تغییرات درونی و اعتقادی که ماه‌ها بود در من شکل گرفته بود را به مرحله تغییر ظاهرم رساندم. همین که فکر می‌کردم با وجود تمام محدودیت‌ها و سختی‌های حجاب با آن دل امام زمان (عج) را شاد می‌کنم، برایم کافی بود.

این دختر جوان ادامه می‌دهد: اطرافیانم تصور می‌کردند که تغییرات من به‌زودی تمام می‌شود، به شدت مسخره می‌شدم و به نظرم خدا این مسیر سخت را برایم آسان کرد، اما دلم را به رضایت امام زمان (عج) قرص کردم و به عهدم با ایشان پایبندم و دیگر حرف و قضاوت اطرافیان برایم مهم نبود و انگار صدای آنها را نمی‌شنیدم.

شهدا پلی شدند تا به یک جوان مذهبی و معتقد به انقلاب اسلامی تبدیل شوم

او با اشاره به اینکه شهدا در ادامه راه دستم را گرفتند و مرا رها نکردند، می‌گوید: شهیدان پلی شدند تا من به اینجا برسم. شهدایی که به عشق وطن و دفاع از اعتقادات خود به جنگ رفتند، باعث شدند تا من هم به منشأ این عشق و انقلاب اسلامی علاقه‌مند شوم و شهدا پلی برای هدایتم در ادامه مسیر شدند.

مریم خاطرنشان می‌کند: بسیاری از اطرافیان منتظر بودند که یک روز حجاب را کنار بگذارم، اما پدر و مادرم همراهی و احترام عجیبی با تصمیمی که گرفتم داشتند و این موضوع در کنار توسل و توکلی که داشتم بیش از پیش دلم را قرص می‌کند.

ریشه اعتقادات مذهبی را باید از کودکی در فرد کاشت

از او می‌پرسم که به نظر شما برای نوجوانانی که در جایگاه قبلی خودت هستند و به کمک نیاز دارند باید چه کاری انجام داد و او پاسخ می‌دهد: به نظر من از دوران کودکی باید معارف و اعتقادات به‌صورت مستقیم و با زبان داستان و نمایش برای فرزندانمان ارائه شود. شروع معرفت‌شناسی باید از کودکی رقم بخورد تا زودتر به ثمر بنشیند و ریشه اعتقادات مذهبی را باید از کودکی در فرد کاشت.

کد خبر 673038

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.