به گزارش خبرنگار ایمنا، رسانههای آزاد، روزنامهها و مطبوعات در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی بهشمار میآید، بر این اساس خبرگزاری ایمنا مرور عناوین مطبوعات کشور را به صورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «روایت سرد رسانهها از مرگ داغ اروپاییها» نوشت: «بر اساس آخرین گزارش دو مؤسسه فرانسوی و اسپانیایی در تابستان سال گذشته میلادی بیش از ۶۰ هزار نفر در اروپا بر اثر گرما جان خود را از دست دادهاند. نشریه نیچر مدیسن در گزارشی با اشاره به این موضوع خواستار تلاش مضاعف برای مقابله با امواج گرمای پیشرو شده است.»
این بخشی از گزارش اخیر یورونیوز در خصوص وضعیت گرما در اروپاست، همچنین این شبکه در ادامه گزارش خود تأکید میکند که «برآوردهای انجامشده توسط دانشمندان مؤسسه فرانسوی تحقیقات سلامت و مؤسسه سلامت جهانی بارسلون نشان میدهد بدون واکنش مؤثر، این قاره تا سال ۲۰۳۰ با بیش از ۶۸ هزار مرگ مازاد ناشی از گرما در تابستان و بیش از ۹۴ هزار مرگ تا سال ۲۰۴۰ مواجه خواهد شد. تابستان سال ۲۰۲۲ گرمترین تابستان ثبتشده در اروپا بود که با موج گرمای بیسابقه رکورد دما، خشکسالی و آتشسوزی جنگلها را شکست.»
وضعیت گرما در اروپا
واقعیت مرگ براثر گرما در اروپا را رسانههای اروپایی و امریکایی مانند دویچه وله، بیبیسیها، گاردین، انبیسی و دیلی میل گزارش دادهاند و تأکید دارند که بحران مرگومیر به دلیل گرما در اروپا نهتنها کنترلنشده است، بلکه در حال بدتر شدن نیز است. در این میان مثلاً دکتر هیچام آچباک، محقق Inserm و ISGlobal در پژوهشی که بهتازگی در دیلی میل منتشر شد با تأکید بر اینکه آمار نشان میدهد استراتژیهای سازگاری با گرما که در حال حاضر توسط کشورهای اروپایی استفاده میشود، نیاز به ارزیابی مجدد و بهبود قابلتوجهی دارد، توضیح داده «هر چند سال ۲۰۰۳ بسیاری از کشورها قبلاً برنامههای پیشگیری نداشتند، این واقعیت که بیش از ۶۱ هزار و ۶۰۰ نفر در اروپا در تابستان سال ۲۰۲۲ بر اثر استرس گرمایی جان خود را از دست دادند، نشان میدهد که استراتژیهای موجود همچنان ناکافی است.»
رسانههای فارسی زبان وابسته به غرب این روزها در حالی از مرگومیر در اروپا و البته ایالاتمتحده به عنوان غافلگیری یاد میکنند که به نظر میرسد فقط آنها هستند که از این اتفاق غافلگیر شدهاند و شهروندان اروپا و آمریکا تا جایی از این وضعیت به ستوه آمادهاند که بنابر گزارشها بیش از ۲ هزار زن سالخورده سوئیسی، از دولت فدرال این کشور به دلیل کوتاهی در انجام اقدامات کافی برای جلوگیری از گرمایش زمین به دلیل خطر امواج گرما برای سلامتی خود، به دادگاه حقوق بشر اروپا شکایت بردهاند.
رسانهها در حالی وضعیت گرما در اروپا را سهمگین به تصویر میکشند که بیشترین پیشبینیها دمای ۴۸ درجه برای جزیره سیسیل ایتالیا تخمین میزند و متوسط دمای روزهای گرم این کشورها نیز به شکل قابلتوجهی کمتر از روزهای گرم در ایران یا دیگر کشورهای منطقه است. در این شرایط سوال اساسی این است پس چرا تعداد کشتهها در این کشورها این مقدار بالاست و آیا در ایران و دیگر کشورها نیز بر اثر گرما این تعداد مرگومیر وجود دارد؟! نه آمارها چنین چیزی را نشان میدهد و نه ایرانیان خیلی به چنین اخباری درباره مرگومیر به علت گرمازدگی عادت دارند تا جایی که وقتی یک دانشجویی دکتری زمین شناسی وسط تابستان در گرمای بیش از ۶۰ درجه کویر فوت میکند، تبدیل به خبری تعجببرانگیز میشود، ولی در اروپا همانطور که گفته شد اکثر رسانههای این قاره در حال بررسی دلایل این اتفاق و همینطور راههای مقابله با آن به منظور آگاهیبخشی به شهروندان اروپایی هستند.
گرما و سرما با طعم غافلگیری
پیش از این، گرما به عنوان اتفاقی بی سابقه در اروپا گفته میشد و با این استدلال که در کل اروپا کمبود وسایل سرمایشی وجود دارد، سعی میشد به نوعی این مرگومیر توجیه شود، البته گزارشهای فعلی نشان میدهد به دلیل هزینه بالای برق حتی در مواردی که شهروندان اروپایی توانستهاند وسایل سرمایشی تهیه کنند نیز نمیتوانند از آن استفاده بهینه داشتهباشند، همانطور که در زمستان نیز با وجود سابقه داشتن سرما در این قاره و مهیا بودن وسایل گرمایشی هزینه سنگین گاز اجازه نمیداد شهروندان اروپایی از این وسایل استفاده کنند و کار به جایی رسید که بهار امسال هفتهنامه انگلیسی اکونومیست در گزارشی اعلام کرد ۶۸ هزار نفر به خاطر سرما و افزایش قیمت انرژی در زمستان گذشته در اروپا جان خود را از دست دادهاند.
مرگومیر بسیار شهروندان اروپایی در اثر حوادثی که در دیگر کشورها نیز اتفاق میافتد، فقط منحصر به گرما و سرما نمیشود و همین تجربه در مورد کرونا نیز تکرار شد. در جایی که آمریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا و برخی دیگر از کشورهای غربی همواره در میان چند کشور اول جدول تعداد مرگومیرهای مربوط به این بیماری حضور داشتند و البته در حالی که رسانههای فارسیزبان تلاش میکردند آمار دیگر کشورها را خدشه دار نشان دهند؛ مثلاً گاردین و برخی دیگر از رسانههای انگلیسی بر اساس واقعیات آشکار شده آمار واقعی فوتیهای کرونا در انگلیس را حداقل دو برابر آمار اعلام شده در آن زمان میدانستند.
مرگ چشمآبیها
اکنون برخلاف رسانههای فارسیزبان غربی که تلاش دارند مرگومیرهای مربوط به گرمازدگی را مسئلهای عادی جلوه دهند، در شرایطی که به گفته کارشناسان دمای زمین افزایش پیدا کرده و وضعیت به شکلی است که ممکن است سلامتی بسیاری از افراد کمتوان به خطر افتد، کشورها خود را مسئول حفظ جان شهروندانشان میدانند و از تخفیف و مجانی کردن قیمت برق در ایران برای افرادی که استفاده بهینه از آن میکنند، گرفته تا پناهگاه گرما در چین همگی روشهایی است که در نقاط مختلف دنیا برای روبهرو شدن با این وضعیت دنبال شدهاست.
با این حال وقتی که قرار است رسانههای فارسیزبان وابسته به غرب گرما را در ایران و کشورهای غربی روایت کنند به شکل خارقالعادهای سعی میکنند هر طور که هست حتی در این مسئله نیز چهره روتوش شده غربی خدشهدار نشود؛ مثلاً افزایش دما در ایران با عکسی از کویر خشک و ماهیهای مرده همراه است و خبر کشتهشدن دهها هزار اروپایی در اثر گرما با تصاویری از آب بازی و خنکی منتشر میشود، در این میان اگر وزیر نیروی ایران نیز مردم را تشویق به صرفهجویی در مصرف برق کند، مذموم میشود.
واقعیت این است همانطور که بارها دیده شده در رسانههای فارسیزبان متعلق به بلوک غرب حتی مسئله مرگ نیز غربی و غیرغربی دارد و اگر اتفاقی مانند مرگومیر در اثر گرما، سرما و کرونا حتی فریاد رسانههای غربی را نیز دربیاورد، آنها وظیفه دارند جلوه شیکی از آن به مخاطب ایرانی نمایش دهند تا او هیچگاه در مخیله خود تصور نیز نکند که ممکن است چشمآبیهای مو بور اروپایی شرایط سختی را که ایرانیان یا شهروندان دیگر کشورها در اثر گرما، سرما و کرونا تجربه میکنند، تجربه کنند، انگار مرگ چشمآبیهای غربی هر چقدر داغ هم باشد، شیرین است و فوت بقیه مردم دنیا به دردناکترین شکل اتفاق میافتد.
روزنامه وطن امروز در صفحه اول امروز خود با تیتر «پذیرایی ایتالیایی از تروریسم» نوشت: حمایت و میزبانی از اپوزیسیون ایران، سیاست ضدایرانی کشورهای غربی در چند سال اخیر بوده است. به طور مشخص، کشورهای اروپایی تعامل و همکاری با گروهک تروریستی منافقین را یکی از شیوههای رویارویی با جمهوری اسلامی ایران میدانند؛ شیوهای که البته طبق میل غربیها پیش نرفته و سرانجامی دور از انتظار آنها داشته است.
در تازهترین مورد از حمایت اروپاییها از گروهک تروریستی منافقین و در حالی که این روزها چهره رسوای فرقه تروریستی منافقین در افکار عمومی جهان بیش از گذشته نمایان شده، پارلمان ایتالیا در اقدامی توسط برخی اعضای سنا روز چهارشنبه ۲۱ تیر در جلسه کمیته استماع خود، از سرکرده تروریست مجاهدین خلق به عنوان میهمان ویژه جلسه دعوت به عمل آورد.
میزبانی پارلمان ایتالیا از سرکرده سازمان تروریستی منافقین در حالی است که این سازمان تروریستی روزهای خوبی را سپری نمیکند. چندی پیش آنها در کمپ «اشرف ۳» واقع در تیرانا، پایتخت آلبانی، مورد حمله پلیس این کشور قرار گرفتند. در جریان این حمله، یکی از اعضای رده بالای منافقین به نام «عبدالوهاب فرجینژاد» به هلاکت رسید و سیستمهای کامپیوتری این گروهک نیز توسط پلیس ضبط شد اما دردناکتر و ناراحتکنندهتر از این اقدام آلبانی برای منافقین، بیانیه آمریکاییها بود که طی آن از اقدام پلیس آلبانی در حمله به مقر منافقین حمایت کرده بودند.
حالا در شرایطی که به نظر میرسد منافقین تنهاتر و آوارهتر از همیشه هستند، ایتالیا به دنبال حمایت از این سازمان تروریستی است. حمایت دولت ایتالیا از سازمان تروریستی منافقین مسئلهای است که دود آن بیش از هر طرفی به چشم رم خواهد رفت. اساساً عواقب اینگونه اقدامات دولت ایتالیا مبنی بر مداخله آشکار در امور داخلی ایران که در جهان دیپلماسی و سیاست خارجی به معنای خصومت آشکار و اقدام مستقیم علیه امنیت ملی یک کشور تفسیر میشود، کاملاً بر عهده دولت ایتالیا خواهد بود و این کشور باید عواقب احتمالی حمایت و میزبانی خود از یک گروهک تروریستی را بپذیرد.
کاسه داغتر از آش
در جریان اغتشاشاتی که پاییز سال قبل به بهانه فوت مهسا امینی در کشور به راه افتاد، شاهد حمایت همهجانبه و بیدریغ آمریکا و اروپا از جریان آشوب و ترور بودیم. مقامات کشورهای اروپایی در مداخلهای آشکار در امور ایران، طی اظهار نظراتی که داشتند و البته با صدور بیانیههایی، به حمایت از آشوبگران ایران میپرداختند. ایتالیا نیز از جمله کشورهای اروپایی بود که خود را ملزم به حمایت از اپوزیسیون ایرانی میدانست.
اما اکنون ماهها از پایان اغتشاشات میگذرد و حامیان اصلی جریان آشوب و ترور در ایران از جمله آمریکا و فرانسه نیز با توجه به ناکامی پروژه براندازی ایران، حداقل در حال حاضر حمایت خود از گروههای اپوزیسیون را قطع کردهاند اما به نظر میرسد ایتالیا نمیتواند باور کند پروژه براندازی جمهوری اسلامی برای چندمین بار با شکست مواجه شده است. ایتالیا در ابتدای مسیر حمایت و تعامل با منافقینی است که دیگر نه آمریکا و نه کشورهای اروپایی ریسک حمایت از آنها را نمیپذیرند.
روزنامه قدس در صفحه اول امروز خود با تیتر «تحصیل با طعم زیارت» نوشت: گرمای هوا هنوز آنقدرها نیست که بخواهد در این صبح تابستانی در آخرین روزهای تیر ماه اذیتت کند. دنگدنگ صدای زنگ ساعت از داخل صحن به گوش میرسد. یک، دو، … و هشت. یک ساعتی هنوز زمان باقی مانده است. بعضیها که مثل من هول و هراس دیر شدن داشتهاند از همین الان آمدهاند، از بعضیها هم هنوز خبری نیست. انگار گذاشتهاند دقیقاً رأس هشت و ۵۸ دقیقه بیایند!
بیستوسوم تیرماه یک اتفاق خاص آموزشی و تحصیلی در حرممطهر رضوی رقم خورد. در این روز، مردان و زنان علاقهمند و داوطلبان به ادامه تحصیل در دانشگاه علوم اسلامی رضوی آزمون ورودی در سه مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترا دادند. داوطلبانی که علایقی خاص و اهدافی ویژه برای حضور در دانشگاهی دارند که به نام حضرت رضا (ع) و در بارگاه منور رضوی است.
تحصیل با برکت
در مجموع ۲ هزار و ۶۸۲ نفر در رقابتهای مقاطع مختلف شرکت کردهاند. ۳۵۹ نفر از آنها زن و ۲ هزار و ۳۲۳ نفر مرد هستند. دیپلمهها هزار و ۲۲۴ نفر، طلاب ۵۵۲ نفر، داوطلبان کارشناسی ارشد ۶۳۳ نفر و دکترا ۲۷۳ نفر هستند و همزمان در شهرهای تبریز، اصفهان، اهواز، تهران، قم، شیراز، همدان، کرمان، ساری، بیرجند و تربتحیدریه آزمون برگزار میشود. آزمونی که شرکتکنندگان آن اهدافی خاص برای خود دارند.
زهرا حیدری یکی از داوطلبان مقطع کارشناسی ارشد است. او قصد ادامه تحصیل در رشته علوم قرآنی و حدیث را دارد. میگوید: اگر قرار بر تحصیل باشد باید جایی این اتفاق بیفتد که منبع خیر و برکات باشد. جایی که بدانی پس از چند سال مطالعه و تحقیق، علمی را آموختهای که به درد دنیا و آخرت تو میخورد و برائت کارگشاست. علمی که هر روز با سلامی به حضرت رضا (ع) آغاز و تمام شود.
یک فضای امن
خانم امینی قرار است فلسفه و کلام اسلامی بخواند. او دیپلم دارد و امسال تنها با هدف ادامه تحصیل در دانشگاه اسلامی رضوی قصد کنکور و آزمون کرده است. میگوید: همسرم علاقه شدیدی به ادامه تحصیل من دارد ولی برای ادامه، نیاز به یک فضای امن داشتم که با خیال راحت بتوانم به درس و زندگی ادامه دهم. یکی از بهترین امکانات و شرایط دانشگاه علوم رضوی همین تفکیک جنسیتی است که دارد. نمیخواهم بگویم فضای دانشگاههای دیگر ناامن است ولی برای افرادی مثل من که فضاهای ارتباطی مهم است این دانشگاه ایدئال است.
عاقبت بهخیری
عاطفه رنجبر یکی دیگر از داوطلبان است؛ قصد ادامه تحصیل در رشته حقوق بینالملل در مقطع کارشناسی ارشد را دارد. او میگوید: وقتی در حرم امام رضا (ع) درس میخوانی از یک چیز مطمئن هستی؛ اینکه بعد از چند ترم درس خواندن به دیدن هر روز حرم خو کردهای و آن را ادامه خواهی داد. از طرفی دیگر برای خیلیها مثل من که کار میکنند و پهلوی چربی از نظر مالی ندارند ادامه تحصیل در این دانشگاه خیلی خوب است؛ با هزینهای کم میتوانیم ادامه تحصیل بدهیم.
روزنامه فرهیختگان در صفحه اول امروز خود با تیتر «برگهای توافق خوب ریخت» نوشت: «امروز یک روز تاریخی است. برای ما افتخار بزرگی است که اعلام کنیم به یک توافق در موضوع برنامه هستهای ایران دست یافتهایم.» از روز بیست و سوم تیر ماه سال ۹۴ که ظریف بیانیه مشترک ایران و ۱+۵ را قرائت کرد و مشخصاً از به نتیجه رسیدن توافقی تحت عنوان برجام خبر داد، تا امروز اجرایی شدن برنامه جامع اقدام مشترک، پیچ و خمهای زیادی به خود دیده است.
علیرغم اینکه ایران تمام تعهدات خود در برجام را اجرایی کرده بود، آمریکا در سال ۱۳۹۷ با فرمان دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا زیر میز توافق زد و از آن خارج شد و تحریمهای ثانویه آمریکا بعد از خروج این کشور از برجام دوباره بازگشتند.
اروپاییها نیز اگرچه ظاهراً از برجام حمایت میکردند اما در عمل حاضر نبودند، تحریمهای آمریکا را دور بزنند. بعد از این اقدام آمریکا و اعمال فشارهای گسترده ناشی از تحریم بر ایران، شورای عالی امنیت ملی، برای کاهش تعهدات فرابرجامی ایران، به صورت گام به گام تصمیماتی را اتخاذ کرد. آمریکاییها در اوایل سال ۱۴۰۰ مجدد گفتوگوها برای بازگشت به برجام را آغاز کردند. ایران البته این بار همه توان و تمرکزش را روی حصول توافق با غرب متمرکز نکرد و تیم دیپلماسی جدید، از همان ابتدای کار سیاست گسترش روابط با نقاط مختلف جهان از جمله کشورهای همسایه را در دستور کار قرار داد.
این امر ضمن جلوگیری از قرار گرفتن ایران در موضع ضعف، جایگاه ایران در منطقه را نیز بهبود بخشید. آغاز گفتوگوها از سال ۱۴۰۰ تاکنون بالا و پایینهای زیادی به همراه داشته است. ایران و آمریکا اگرچه در تابستان سال ۱۴۰۱ تا آستانه به نتیجه رسیدن یک توافق رفتند اما غربیها با محاسبات غلط، همزمان با آغاز ناآرامی خیابانهای ایران ۱۴۰۱ زیر میز توافق زدند.
رد و بدل کردن پیامها با واسطه و تمایل برای ادامه مذاکرات بعد از گذر از ناآرامیها دوباره شروع شد و تا امروز اگرچه گمانهزنیهایی درباره به نتیجه رسیدن یک توافق مطرح میشود اما برخی از کارشناسان معتقدند غربیها حاضر به پذیرش برجام نیستند و از یک توافق موقت صحبت به میان میآورند. بعد از گذشت هشت سال از امضای توافق برجام، به بهانه سالروز امضای این توافق، مروری خواهیم داشت بر آنچه از امضای این توافق تا امروز رخ داده است و مسیری که پیشروی ایران قرار دارد.
مکافات بدعهدی غرب بعد از امضای برجام
بعد از اعلام رسمی به نتیجه رسیدن مذاکرات ایران و ۱+۵ و تصویب جزئیات برجام در صحن علنی مجلس در ۲۱ مهر همان سال، رهبر انقلاب نیز در بیستونهم مهرماه در نامهای به رئیسجمهور، با ارائه شروط نهگانهای ضمن تاکید بر این نکته که «هر اظهارنظری مبنیبر باقی ماندن ساختار تحریمها و وضع هر تحریم در هر سطح و به هر بهانه نقض برجام است.» اجرای این توافق را مورد تأیید قرار دادند.
روز بیستوششم دیماه سال ۹۴ ایران رسماً اجرای تعهدات برجامی خود را آغاز کرد و در نشست مشترک آن را بیان کرد. ایران همه تعهدات برجامی خود را اجرا کرد. اما درست روز بعد از آغاز رسمی اجرای برجام، آمریکا تحریمهای تازهای علیه ایران اعمال کرد. بعد از تمدید دوباره تحریمهای موسوم به ISA که مادر تحریمها خوانده میشود، این گزاره پررنگ شد که آمریکاییها قصد ندارند در مسیر عمل به تعهداتشان حرکت کنند. یک سال بعد از امضای برجام، رئیس بانک مرکزی وقت ایران در اجلاس بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، رسماً اعلام کرد که برجام هیچ عایدی اقتصادی برای ایران نداشته است: «تا این لحظه تقریباً هیچچیز از برجام عاید ایران نشده است.»
در این میان، در رقابتهای انتخاباتی ریاستجمهوری آمریکا، این جمله از جانب یکی از نامزدها شنیده میشد که در صورت انتخاب شدن به مقام ریاستجمهوری، از برجام خارج خواهد شد. دونالد ترامپ، بعد از وارد شدن به کاخ سفید به وعده انتخاباتیاش عمل کرد و در اردیبهشت سال ۹۷ رسماً از برجام خارج شد. ترامپ با اشاره به ادعای نتانیاهو درباره فعالیتهای هستهای ایران گفت: «توافق هستهای با این کشور قادر به شناسایی کامل اقدامات مخفیانه تهران نیست.»
حسن روحانی، رئیسجمهور وقت نیز در واکنش به این اقدام آمریکا گفت: «خوشحال هستم که یک موجود مزاحم از برجام خارج شد.»
اما خروج این موجود به زعم حسن روحانی مزاحم باعث شد دیگر کشورهای حاضر در این توافق نیز تعهدات برجامی خود را اجرا نکنند. آمریکا تحریمهای ثانویه را علیه ایران در دو مرحله بازگرداند و این باعث شد شرایط و فشار اقتصادی ایران ناشی از اعمال تحریمها بیش از گذشته افزایش پیدا کند. شورای عالی امنیت ملی نیز در واکنش به این اقدام آمریکا، تصمیماتی برای کاهش گام به گام تعهدات فرابرجامی ایران، اتخاذ کرد. این تصمیم درنهایت با عنوان «قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» به مجلس رفت و آذر سال ۹۹ به تصویب نمایندگان مجلس رسید.
در ماده ۶ این قانون آمده است: «دولت جمهوری اسلامی ایران موظف است در صورت عدم اجرای کامل تعهدات کشورهای متعهد ازجمله کشورهای ۱+۴ (آلمان، فرانسه، انگلستان، چین و روسیه) در قبال ایران و عادی نشدن روابط کامل بانکی و عدم رفع کامل موانع صادراتی و فروش کامل نفت و فرآوردههای نفتی ایران و برگشت کامل و سریع ارز منابع حاصل از فروش، دو ماه پس از لازمالاجرا شدن این قانون در مجلس شورای اسلامی، نظارتهای فراتر از پادمان از جمله اجرای داوطلبانه سند (پروتکل) الحاقی را متوقف کند.» با توقف اجرای پروتکل الحاقی و نظارتهای فراپادمانی آژانس، ایران عملاً اجرای تعهدات را کاهش داد.
خروج آمریکا از برجام و اجرا نشدن متن توافق توسط دیگر اعضای حاضر در برجام، این توافق را در یک حالت فریزشده قرار داد و میشود گفت برنامه جامع اقدام مشترک، موسوم به برجام بهطور غیررسمی به پایان رسید. بعد از پایان ریاستجمهوری ترامپ و انتخاب جو بایدن بهعنوان رئیسجمهور آمریکا وی برای شروع مذاکرات احیای برجام، تمایل نشان داد و مذاکرات آغاز شد.
روزنامه همشهری در صفحه نخست امروز خود با تیتر «حمله سیاسی به مبارزه با آسیبهای اجتماعی» نوشت: چندی پیش خبری آمد که شهردار تهران بناست که دستیار ویژه رئیسجمهور در امر آسیبهای اجتماعی شود، اما هنوز ثانیههایی از این خبر نگذشته بود که برخی منتقدان که اتفاقاً پیش از این مسئولیت امر را در دست داشتهاند، عنوان کردند که شهردار تهران نمیتواند دوشغله باشد یا آنکه مقابله با آسیبها وظیفه شهرداری نیست و این مسئولیتپذیری را تبدیل به رویه نکنید؛ تفکری که دههها تهران را احاطه کرده و حال و روز این روزهای پایتخت را رقم زده است اما بهنظر میرسد که ما در یکقدمی مدیریت یکپارچه شهری قرار داریم؛ آرزویی که همه مسئولان شهری همیشه در سر داشتند و راهحل نجات تهران را در این مسئله میدانستند.
عبدالمطهر محمدخانی، سخنگوی شهرداری تهران در این خصوص عنوان میکند: اصل ۱۲۷ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران میگوید: «رئیسجمهور میتواند در موارد خاص، بر حسب ضرورت با تصویب هیأت وزیران، نماینده یا نمایندگان ویژه با اختیارات مشخص تعیین نماید. در این موارد تصمیمات نماینده یا نمایندگان مذکور در حکم تصمیمات رئیسجمهور و هیأت وزیران خواهد بود». او میافزاید: «ساماندهی معتادان متجاهر، کودکان کار و پدیدههای تلخ شهر تهران اولویت اصلی شهردار تهران بود که دهههای اخیر انباشته شده است. نخستین قرارگاه جهادی هم در حوزه آسیبهای اجتماعی تشکیل شد که تقریباً ۱۸ دستگاه مرتبط داخل و خارج شهرداری در این جلسه حضور دارند.»
محمدخانی به همافزایی دستگاههای مختلف در قرارگاه اجتماعی اشاره کرد: «شهردار تهران با توجه به اهمیت این موضوع در جلسات هیئت دولتی گزارشهایی ارائه داد که در همان فضا با تدبیر رئیسجمهور بنا شد با استفاده از اصل ۱۲۷ قانون اساسی اختیارات رئیسجمهور در موضوع مقابله با آسیبهای اجتماعی شهر تهران به شهردار تهران تفویض شود. البته این ابتکار ریاست محترم جمهور هنوز نهایی نشده است.
این موضوع در کمیسیون مربوطه دولت در حال بررسی است و به صحن هیأت دولت خواهد آمد و نیاز به رأی هیأت وزیران دارد. حدس ما این است که با توجه به اراده رئیسجمهور برای حل آسیبهای اجتماعی در پایتخت این اتفاق رخ دهد.»
سخنگوی شهرداری تهران در پاسخ به برخی انتقادها میگوید: «هر عقل سلیم متوجه میشود که این مأموریت جدید شغل دوم نیست و بلکه برعکس از موازیکاری جلوگیری میشود و از مدیر پایتخت برای مقابله با آسیبها حمایت میشود. بناست تا هماهنگی بیشتری با حمایت دولت برای حوزه آسیبهای اجتماعی صورت گیرد.»
او ادامه میدهد: «اصرار داریم برخی نگاههای غلط سبب افزایش آسیبها شده است و مدیران گذشته باید پاسخگوی روشهای واگرایانه خود باشند.
اگر بنا باشد هر سازمان و دستگاه مسئول، نگاه غیرمسئولانه نسبت به آسیبها داشته باشد، نتیجهاش وضعیت فعلی شهر تهران است چرا که هر کسی تقصیر را گردن دیگری میگذاشت.»
محمدخانی با بیان اینکه شهرداری تهران در این دو سال فراتر از تکالیف قانونی خود در امر آسیبهای اجتماعی فعالیت کرد، بیان میکند: «ظرفیت ۵ هزار نفری در یاورشهرها ایجاد شد و ما پذیرای معتادان متجاهری هستیم که هیچ نهادی آنها را نمیپذیرفت مانند بیماران خاص، زنان، زخم بازیها، افراد دارای کبر سن و صغر سن.»
او میافزاید: «تصمیمی که در دولت فرایندش طی میشود، در ادامه نگاه قرارگاهی است و شهرداری مسئولانه امور را بر عهده خواهد گرفت و دوستان به جای منفیبافی و فضاسازی غیرسازنده کمک کنند حالا که مسئولی میخواهد از همه ظرفیتها برای حل مشکل استفاده کند و کمک دولت را هم دریافت میکند، پای کار بیایند.
همچنین حالا که دولت قدم رو به جلو گذاشته، خوب است که سایر بخشها هم از ظرفیتها استفاده کنند و قدم جلو بگذارند. بگذارید مسئله آسیبهای اجتماعی-سیاسی نشود.»
روزنامه خراسان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «مرهمی برای کمبود ۳۰۰ هزار معلم» نوشت: زخم کهنه کمبود معلم در مدارس، از همین حالا وزیر جدید آموزش و پرورش را به تکاپو انداخته است. صحرایی روز گذشته اعلام کرد که «دستور دادهام امسال کسی را بازنشسته نکنند، مگر اینکه خودش بخواهد، بازنشسته شود و این کار دو دلیل دارد؛ اول اینکه به وجود و ظرفیت بازنشستگان نیاز داشتیم و دوم اینکه روال برعکس شود و آنها بگویند میرویم و ما بگوییم نروید.»
ضمن اینکه این وضعیت نابسامان و نبود تدبیر و آیندهنگری در سالهای گذشته در این باره، دولت را مجبور کرده مسئله کمبود معلم را در لایحه برنامه هفتم توسعه با نگهداشت بازنشستگان جبران کند.
وزیر آموزش و پرورش در این باره گفته است: «بندی در قانون برنامه هفتم توسعه لحاظ شد که اگر فردی به سن بازنشستگی رسید، دولت موظف است پاداش وی را همان لحظه پرداخت کند؛ اما میتواند پنج سال هم بماند و در آموزش و پرورش خدمت کند.» ما در این گزارش چالش کمبود معلم و کمکاریها در این زمینه را بررسی کردیم و به سراغ دکتر حسین خنیفر، رئیس پیشین دانشگاه فرهنگیان هم رفتیم.
وقتی راهبرد نباشد، چارهای جز این نیست
به طور قطع توان یک معلم جوان و باانگیزه را در مقایسه با سایر ظرفیتها نمیتوان نادیده انگاشت؛ اما وقتی نظام آموزش و پرورش و دولتها در سالهای گذشته برای آینده برنامهریزی نکرده و فاقد راهبرد بودهاند، چارهای نیست و باید به هر وسیلهای چنگ انداخت تا ابتدای مهر که میشود، درد کمبود و نداشتن معلم، مدارس و خانوادهها را کمتر آزار دهد.
کمبود ۳۰۰ هزار معلم؟
امروز کمبود معلم امر پنهانی نیست. در سالهای اخیر هرچه به اوایل مهر و زمان بازگشایی مدارس نزدیک میشویم، این موضوع در کلام مسئولان و رسانهها داغتر میشود. در سالهای اخیر اینکه چندهفتهای از مهر بگذرد و بخشی از مدارس بدون معلم باشند، تقریباً موضوعی عادی تلقی میشود.
اما درباره اینکه مدارس کشور با کمبود چه تعداد معلم مواجهند، روایتهای متعدد وجود دارد. یکی از مشهورترین این اعداد و ارقام را ماههای گذشته حاجیبابایی رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس که خود در دورهای وزیر آموزش و پرورش هم بود، روایت کرد: «۳۰۰ هزار کمبود معلم داریم؛ این کمبودها از معلم پرورشی بوده تا معلم ورزش و آزمایشگاه؛ اگر میخواهیم یک آموزش و پرورش بانشاط داشته باشیم، باید از طریق دانشگاه فرهنگیان ۳۰۰ هزار معلم تربیت و راهی کلاسهای درس کنیم. حتماً دانشجویی که در دانشگاه تربیت معلم درس خوانده، میتواند بهتر تدریس کند.»
البته این تعداد به هیچ عنوان دور از ذهن نیست، آنجا که حدود ۱۲ روز قبل باقرزاده، معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد: «بر اساس قانون احیای معاونت پرورشی و تربیت بدنی مصوب سال ۱۳۸۵ مجلس شورای اسلامی با کمبود ۶۰ هزار معلم پرورشی مواجه هستیم.» با این آمار، یعنی وقتی فقط در یک حوزه با کمبود ۶۰ هزار معلم مواجهیم، اینکه مجموع تعداد کمبودها ۳۰۰ هزار نفر باشد، موضوع دور از ذهنی نیست.
روزنامه رسالت در صفحه اول امروز خود با تیتر «سرانجام یک هیمنه الحادی» نوشت: فیلم «تایتانیک» جیمز کامرون، یک اثر آخرالزمانی تمامعیار است. این جمله ممکن است در ابتدا غلط به نظر بیاید. چراکه آثار آخرالزمانی معمولاً با گسترهای جهانی سروکار دارند و در آنها، دنیا به پایان یک دوره و آغاز یک دوره دیگر نزدیک میشود. حالآنکه تایتانیک تنها یک کشتی بود، نه یک جهان. اما این هنر کارگردان است که توانست از یک کشتی، یک جهان خلق کند.
«تایتانیک» فیلمی است که برای تمام علاقهمندان به سینما آشناست. بسیاری از سینمادوستان بارها و بارها تایتانیک را دیدهاند و با صحنههای پایانی آن اشک ریختهاند. فیلمی که نمیتوان آن را دید و از جلوههای ویژه و هنرنماییهای تکنولوژیکش و کارگردانی تکنیکی و استادانهاش و عظمت اجرا و البته داستان فوق رمانتیکش، مسحور و متأثر نشد. فیلمی درباره یک اتفاق بزرگ که در دل اقیانوس تاریخ تا همیشه ماندگار است و همچون هر برگ از تاریخ، برای آدمها حکایتهایی دارد.
تایتانیک ربالنوع تمام کشتیها بود. بزرگترین کشتی، مجللترین کشتی، زیباترین کشتی و البته، ایمنترین کشتی. یک کشتی از همه نظر باشکوه که مشهور بود به کشتی غرقنشدنی. این ادعایی است که بارها در طول فیلم کامرون آن را میشنویم. تایتانیک، کشتیای که مردم فکر میکردند خدا هم نمیتواند آن را غرق کند. اما در نهایت یک تکه یخ… جلو نرویم؛ تایتانیک از همهنظر حسابشده و دقیق بود. حتی میتوانست چهار محفظه آن پر از آب بشود و کشتی همچنان بدون مشکل روی آب بماند. کشتی سه سطح داشت که افراد بسته به توانایی مالی خود میتوانستند بلیت آن را بخرند. کلاس اول، مجموعهای رواقها و نشیمنها و کافههای مجلل بود. کشتی علاوهبر اینها سطح دیگری هم داشت؛ سطح خدمه و کارگرانی که در پایینترین قسمت کشتی، در موتورخانه داغ و کثیف آن عرق میریختند و دود زغالسنگ بر تنشان مینشست. کارگردان فیلم تایتانیک از همین خصلت طبقاتی کشتی برای ساخت داستانش بهره میبرد. او از یک کهنالگو کمک میگیرد.
عشق پسر گدا به دختر اشرافی. دختر اشرافی از زندگی سراسر زر و زور و تزویر طبقه اشراف به ستوه آمده است. او که طبعی اصیل و انسانی و به راستی هنرمند دارد و از زندگی نمایشی و بیروح سرمایهداران خسته شده است، به دنبال راهی برای آزادی از این زندان است.
حتی اگر این راه، خودکشی باشد و به مرگ او بینجامد. در مقابل پسری هست که حیاتی آزادانه و بیقید و بیتکلف اما توأم با فقر دارد. او در بازی پوکر بلیت کلاس سه کشتی را برنده شده و به «کشتی رؤیاها» راه پیدا کرده است. جک و رز یکدیگر را میبینند و یک عاشقانه آشنا اما غیرکلیشهای میسازند. عاشقانهای منطبق با درک عوامانه از عشقهای رؤیایی و سودایی که در افسانهها امثالش فراوان است.
با اینکه این مدل عشق را زیاد دیدهایم و زیاد شنیدهایم، اما پرداخت آن در تایتانیک آزاردهنده و پسزننده نیست. این رمانتیک افسانهای به همراه جلوههای ویژهای که در دهه نود، به معجزه میمانست و التهاب و تعلیقی که کامرون در ساخت آن بسیار استاد است، قرار بود این فیلم را در دل مخاطب عام جا کند و این کار را به بهترین شکل ممکن انجام داد، «تایتانیک» تبدیل به پرفروشترین فیلم تاریخ سینما شد. فیلم تایتانیک همچون کشتی تایتانیک، باشکوه و باعظمت و زیبا و محبوب شده بود و همچون خود کشتی، بر صدر تمام فیلمها از نظر میزان فروش و محبوبیت رسید.
جک و رز باوجود نامزد داشتن رز به یکدیگر دل میبازند و نیمه اول فیلم با شرح عشق کم سن و سال و نوجوانانه و پرشور آنها، شکل میگیرد. نیمه اول تایتانیک نسبت به نیمه دوم آن، همچون فاصله رؤیا و واقعیت است.
مثل خواب و بیداری، مثل دنیا و آخرت، مثل بهشت و برزخی دوزخگونه که در آن شخصیتها هرآینه لب پرتگاه مرگ هستند. نیمه اول سرخوش و مفرح است اما در نیمه دوم، بلا از زمین و آسمان بر سر شخصیتهای خوب و بد فیلم فرو میبارد. در نیمه دوم فیلم ذات و ماهیت شخصیتها بیشتر و بیشتر برملا میشود. «تایتانیک» از این منظر ما را به یاد آثار آلفرد هیچکاک میاندازد.
جک و رز مشغول بازی و فرار بازیگوشانه از دست پیشخدمت نامزد ثروتمند رز هستند که دیدهبانها، کوه یخ را جلوی چشم خود میبینند. خیلی دیر، خیلی دیر برای اینکه کشتی سرعتش را به اندازه کافی کم کند یا جهتش را به اندازه لازم، منحرف. کوه یخ بدنه زیرین کشتی را شدیداً میخراشد. این در حالی است که کاپیتان اسمیت، کاپیتان کشتی، از دیگر کشتی ۶ هشدار در مورد کوه یخها دریافت کرده اما همچنان دستور به افزایش سرعت تا آخرین حد ممکن داده بود.
تایتانیک غرقشدنی نبود؟ شاید. اما آدمها غرق شدنی بودند. شوق نمایش سرعت کشتی و زودتر رسیدن به مقصد، باعث شد کاپیتان احتیاط لازم را نکند. تعداد قایقهای نجات هم به اندازه افراد کشتی نبود؛ به دلایلی واهی. در هنگام سوار کردن مسافران به قایقها نیز حماقتهای مختلفی صورت گرفت و باعث شد ظرفیت قایقهای نجات پر نشود. آدمها با ترکیبی از تکبر، غرور، خودخواهی و البته بلاهت، باعث مرگ بیش از ۱۵۰۰ نفر از سرنشینان کشتی شدند.
اولین قشری که آسیب دیدند، کارگران بودند. همانها که در موتورخانهها و قسمتهای پست کشتی جان میکندند. آب ابتدا آنها را تهدید کرد و آنها بودند که به سختی از آن گریختند. سپس مسافران کلاس سه باید پشت میلهها و درها منتظر میماندند تا کار نجات مسافران کلاس یک و دو به سرانجام برسد. تایتانیک در همین حال سیگنال کمک ارسال میکند اما نزدیکترین کشتیای که جواب میدهد چهار ساعت با تایتانیک فاصله دارد. کشتی نزدیکتری هم هست؛ اما متصدی ارتباطات آن خواب است. کشتی غرقناشدنی محتاج خواب و بیداری یک متصدی است...
ماجرای فیلم تایتانیک با مرگ فداکارانه جک و نجات رز به پایان میرسد. اما خود تایتانیک هنوز حرفهایی دارد. این کشتی باعظمت اکنون جایی در کف اقیانوس اطلس در حال پوسیدن و نابود شدن است. تا صد سال دیگر، هیچ اثری از تایتانیک باقی نخواهد ماند و فرمانروای کشتیها، خوراک باکتریهای تکسلولی و غیرقابل رؤیت دریایی خواهد شد. یک ماه پیش بود که یک زیردریایی فوق پیشرفته که در فهرست سازندگان آن، نام پرطمطراق ناسا هم به چشم میخورد، در اعماق اقیانوس مچاله شد. درست در نزدیکی لاشه تایتانیک. این زیردریایی تایتان نام داشت و باید پنج فرد ثروتمند را به بازدید از این اثر تاریخی میبرد. تایتان به دلیل نقص فنی در کسری از ثانیه در هم فرو پیچیده شد.
ماجرای کشتی تایتانیک ما را به یاد آیاتی از سوره فجر میاندازد. «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعَادٍ، إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ، الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ». آیا ندیدی که خدای تو با عاد (قوم هود) چه کرد؟ و نیز به اهل شهر ارم (یا قوم ارم) که صاحب قدرت و عظمت بودند چگونه کیفر داد؟ در صورتی که مانند آن شهری (در استحکام و بزرگی و تنعّم) در بلاد عالم ساخته نشده بود.
تایتانیک جیمز کامرون از آن جایی یک فیلم آخرالزمانی است که داستان فروپاشی این «ارم» مدرن را بیان میکند. این فیلم یک مستند علمی و فنی یا صرفاً یک عاشقانه رمانتیک نیست. بلکه به ما میگوید فروپاشیها چگونه رخ میدهد. تایتانیک یک جامعه طبقاتی بود که سردمداران آن مست از ثروت و قدرت و عظمت کشتیای که مسخر آنها بود، به پیش میراندند. این کشتی، زاییده نظام لیبرال دموکراسی بریتانیا بود، اما خود هم نماد یک نظام لیبرال دموکرات بود. از بیرون، قدرتمند و باشکوه و عظیم مینمود.
روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «از دروغ پهپادی تا ارسال بمب خوشهای!» نوشت: ارسال بمبهای خوشهای از سوی آمریکا به اوکراین برای اثرگذاری در تحولات میدانی، بعد دیگری از نیمه پنهان و تاریک رویکرد امریکایی را تا سرحد ارتکاب جنایت جنگی روشن ساخت.
وزارت دفاع آمریکا پنجشنبه گذشته تأیید کرد که این کشور با وجود مخالفتهای جهانی، این مهمات ویژه انفجاری را برای کمک به اوکراین در نبرد با روسیه به این کشور ارسال کرده است.
مهمات خوشهای نوعی از تجهیزات انفجاری است که در پی انفجار اولیه میتواند تعداد زیادی مهمات کوچکتر را در منطقه موردنظر پخش کرده تا با فاصله زمانی پس از انفجار اول منفجر شوند و هر موجود زندهای را که در آن حوالی باشد به صورت غیرمنظم نابود سازند.
باقی ماندن ۴۰ درصد از ریزبمبهای یک بمب خوشهای سبب میشود خطرات بالقوهای همچون مینهای زمینی و خطر مرگ و معلولیت دائمی را برای غیرنظامیان به وجود بیاورد. گروههای حقوق بشری معتقدند استفاده از بمبهای خوشهای در مناطق پرجمعیت، نقض قوانین بشردوستانه بینالمللی است، چه آنکه باعث تخریب بیرویه و غیرمنظم میشود.
درست همزمان با اتهام پهپادی
ورود تجهیزات مرگبار امریکایی به صحنه جنگ اوکراین درست در بحبوحه تحولاتی صورت گرفته است که این کشور در کنار شرکای اروپاییاش ذیل ادعای واهی همکاری پهپادی ایران و روسیه در جنگ رقم زدهاند؛ تحولاتی که زیر سایه پروپاگاندای این کشورها و نخهای نامرئی رسانههایی شکل گرفته که فراتر از مرزهای اوکراین و روسیه، در حال ترسیم نمایی از ایران بهعنوان یکی از طرفهای جدی در جنگ جاری هستند.
ادعاهای واهی، غیرمستند و ثابت نشده مبنی بر رؤیت پهپادهای ایرانی در محدوده جغرافیای جنگ و تصویب تحریم و تحرکات دیپلماتیک، محملی برای تکرار این ادعاها علیه ایران بوده است؛ اروپایی که حالا پس از تأیید خبر ارسال بمبهای خوشهای آمریکا به اوکراین که بیش از پهپاد و هر تجهیز جنگی دیگری میتواند امنیت سرزمینی این کشورها را در معرض خطر قرار دهد، خود را در برابر عمل انجام شده متحدش در آن سوی آتلانتیک میبیند.
بیتردید تمرکز بر مانور رسانهای و سیاسی علیه جمهوری اسلامی، اهداف و روند نظامی جنگی است که بیش از یک سال گذشته بخشی از اروپا را درگیر خود کرده است، اما آنچه در خلال این جنگ و در سطوح دیگر میگذرد، لایههای پنهانی هستند که در میدانی نامرئی و ناپیدا این نبرد را به لحاظ مالی و تسلیحاتی پشتیبانی یا هدایت میکنند و جنگ میان دو کشور همسایه را به نزاع روسیه و ایران و جهان غرب در خاک اوکراین بدل کردهاند؛ نزاعی که گاه به نظر میرسد بیش از آنکه متأثر از دیدگاه کشورها درباره حقانیت اوکراین باشد، به آن سوی کشمکش یعنی اهداف آمریکا در ساختن فضای سیاسی مورد نظر خود برای بردن جنگ به هر قیمتی و مقصرسازی ایران با هر ابزاری است، باشد.
معرکه ساختگی کییف
فرستادن بمبهای خوشهای به اوکراین در پی پافشاری مقامهای کییف و ارزیابی استراتژیستهای آمریکا مبنی بر اینکه بهرهگیری از این تجهیزات پیشرفته از سوی اوکراین میتواند معادلات صحنه جاری را به سود این کشور تغییر دهد، صورت گرفته است. کییف معتقد است این سلاحها به نیروهایش اجازه میدهد مواضع مستقر روسیه را مورد هدف قرار بدهد و با غلبه کردن بر نقطه ضعف خود یعنی نیروی انسانی و توپخانه، به ضدحملههایش کمک میکند.
مقامهای اوکراینی اما در حالی تحقق خواستههای خود را برای پیروزی در نبرد با روسیه به قیمت استفاده از بمبهای خوشهای و هدف قرار دادن شمار زیادی از انسانهای غیرنظامی بیگناه دنبال میکنند که چندی پیش با به راه انداختن معرکهای ساختگی، نوک پیکان اتهامات واهی خود را به سمت تهران نشانه گرفته و مدعی شده بودند پهپادهای بهکار گرفته شده از سوی روسیه در جنگ، ساخته ایران و با هدف کمک به پیروزی مسکو در جنگ بوده است.
روزنامه کیهان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «کودک گمشده در سیرک ناتو!» نوشت: رفتار تحقیرآمیز دولتهای غربی با اوکراین و رئیس جمهور آن مورد توجه رسانهها قرار گرفته است.
رئیسجمهور آمریکا، عضویت اوکراین در ناتو را تا قبل از پایان جنگ، نشدنی و غیرممکن و اصرار رئیسجمهور اوکراین در این باره را بیفایده دانست! در مقابل، زلنسکی مدعی شد: «شاید آمریکا بخواهد در عرض ۵ دقیقه با واگذاری برخی مناطق اوکراین به روسیه، به جنگ اوکراین پایان دهد اما ما چنین چیزی را نمیپذیریم».
به نظر میرسد منازعات سران ناتو و دولت اوکراین از فاز پنهان وارد فاز آشکار شده است. صورتبندی این منازعه، کمی عجیب و در عین حال عبرتآموز است؛ اینکه آمریکا، کانادا، ترکیه و ۲۶ عضو اروپایی پیمان آتلانتیک شمالی تا قبل از وقوع جنگ اوکراین به کییف تضمین میدادند اجازه تبدیل آن به کانونی از آتش و جنگ را نخواهند داد یا حتی اگر این اتفاق رخ دهد، به صورت تمامقد پشت سر اوکراینیها خواهند ایستاد. در آن زمان زلنسکی تصور میکرد «پیوستن به ناتو» کف امتیازاتی است که ناتو به وی و همراهانش بابت ورود به میدان منازعه مستقیم با روسها میدهد اما اکنون با گذشت ۱۷ ماه از جنگ اوکراین ادبیات کاخ سفید و اروپاییان به صورت محسوسی تغییر کرده است!
از ابتدا برای سران آمریکایی و اروپایی محرز بود در حین نبرد اوکراین نمیتوان یک کشور را به عضویت ناتو پذیرفت زیرا در این صورت همه اعضای ناتو وفق ماده ۵ اساسنامه این سازمان (درباره دفاع جمعی اعضای ناتو از کشوری که وارد جنگ یا منازعه میشود)، ناچارند به سود کشور جنگزده یا جنگطلب وارد منازعه شوند. با این حال سران ناتو در خفا و آشکار به زلنسکی وعده دادند پرونده اوکراین با دیگر موارد مشابه تفاوت دارد! حتی دبیرکل ناتو در سفر به کییف مدعی شد اوکراین به صورت ذاتی به ناتو تعلق دارد و سازوکارهای عضویت این کشور در پیمان ناتو توسط اعضا ارائه و عملیاتی خواهد شد.
اکنون جو بایدن، به مانند صدراعظم آلمان و رئیسجمهور فرانسه دستمریزاد جانانهای را به زلنسکی بابت ماهها بازی کورکورانه در زمین ناتو دادهاند: عضویت در ناتو در زمان جنگ ممنوع! ماجرا به این نقطه ختم نمیشود. بر همگان مسجل است یکی از حداقلیترین و مسلمترین شروط مسکو برای انعقاد پیمان صلح پس از جنگ اوکراین، تعهد این کشور مبنی بر «بیطرفی در منازعات نظامی» و «عدم اقدام برای عضویت در ناتو» است. به عبارت گویاتر، مقامات آمریکایی و اروپایی صراحتاً اعلام کردهاند چه در زمان جنگ و چه پس از صلح احتمالی در جنگ اوکراین، غربگرایان این کشور جنگزده باید عضویت در پیمان آتلانتیک شمالی را به فراموشی بسپارند.
حتی در آینده اوکراین نمیتواند به «شریک با اولویت ناتو» نیز تبدیل شود زیرا در این صورت، تعهد خود مبنی بر «بیطرفی در قبال منازعات نظامی» را زیر پا خواهد گذاشت. اظهارات صریح زلنسکی علیه بایدن و آمریکا، نقطه عطفی در جنگ اوکراین محسوب میشود! رئیسجمهور اوکراین دیگر ابایی ندارد از اینکه بدعهدی و تضمینگریزی کاخ سفید و آتلانتیکیها را در برابر دوربینهای تلویزیونی و رسانههای بینالمللی فریاد بزند. او در بدترین زمان ممکن به خود آمده است!
شاید زلنسکی طی روزهای اخیر بارها به یاد ملاقاتهای پنهان خود با مقامات سیاسی و امنیتی آمریکا، فرانسه، آلمان و انگلیس در ماههای منتهی به آغاز جنگ اوکراین افتاده است. زمانی که آنها اقداماتی مانند ایجاد منطقه پرواز ممنوع بر فراز کییف در صورت جنگ و طی شدن سریع روند عضویت اوکراین در ناتو را گامهایی عملیاتی قلمداد کرده و به همین واسطه، رئیسجمهور سادهلوح این کشور را بازی دادند.
زلنسکی الان دقیقاً نمیداند باید از چه چیزی و چه کسی گلایه کند: از اتحادیه اروپایی، کاخ سفید یا ناتو! او با کمترین مطالعه میتوانست متوجه بازی خطرناک آتلانتیکیها با سرزمین و امنیت خود شود اما زرق و برق وعدههای نسیه غرب را، به مصائب نقدی که بر سر کشورش آورد، ترجیح داد.
در همین حال، روزنامه اصلاحطلب هم میهن با اشاره به عکس خوشوبش سران ناتو که در آن به زلنسکی بیاعتنایی میشود نوشت: زلنسکی به مراسم میرود ممکن است در این مهمانی چای و شیرینی و نوشیدنی تعارفش کنند، اجازه دهند اجرای موسیقی را ببیند و شاهد هنرنمایی موزونبازان جمع باشد و با شوق برایشان دست بزند و کل بکشد، اما موقع عضویت در ناتو، از مهمانی بیرونش میکنند.
در این اجلاس به زلنسکی تضمین میدهند اما کشورش را عضو خودشان نمیکنند. عکس در حاشیه اجلاس ناتو از زلنسکی گرفته شده و رسانهها نام «کودک گمشده در نمایشگاه را برایش انتخاب کردهاند». این رسانهها که امروز به مسخره کردن زلنسکی افتادهاند در حقیقت یکی از مقصران اصلی شروع و ادامه این جنگ بودند. به احتمال زیاد ولودیمیر در این لحظه زیر لب میگوید این چه روزگاری است که گرفتارش شدهام.
نظر شما