برای رهبری که پناه امن یک ملت است

خدا خواست تا آقا سیدعلی ایران بمانند تا با حضورشان، شعف غریبی وجودمان را بگیرد، درست زمانی که استوار و محکم می‌ایستند و کوتاه و مختصر آنچه شرط بلاغ است را بر زبان جاری می‌کنند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، آخ از درد آن روز، امان از انگشتی که دکمه پِلی ضبط صوت را فشار داد، هیهات از صدای تق‌تق شاسی ضبط صوت، واویلا از دستی که با ماژیک قرمز رنگ روی جداره داخلی ضبط نوشت: «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی»، افسوس و صد افسوس به خاطر خون‌هایی که آن روز در کف مسجد ابوذر جاری شد، ای داد از دادهایی که بلند شد…

چند روزی از عزل بنی‌صدر می‌گذشت. آیت‌الله خامنه‌ای، به تازگی از جبهه برگشته بودند. قرار بود هر شنبه یکی از مساجد جنوب شهر تهران برای سخنرانی انتخاب شود و البته هدف، بیشتر برگزاری جلسات پرسش و پاسخ بود.

ششم تیرماه بود که قرعه به نام مسجد ابوذر افتاد؛ تیرماه پر از حادثه آن سال. نماز ظهر که تمام شد آیت‌الله خامنه‌ای پشت تریبون قرار گرفتند، مردم با همان نظمی که در صفوف، نماز را ادا می‌کردند، نشسته بودند. قرار بر پاسخ دادن به شایعاتی بود که آن روزها دست به دست بین مردم می‌چرخید.

همان هم شد؛ سوال، جواب. سوال و جواب. جلسه خوب پیش می‌رفت که دست به دست شدن ضبط صوت به واسطه جوانی با قد متوسط، موهای فر و پیراهنی چهارخانه و البته با ریشی مختصر که تیپ غالب جوانان آن دوران بود، کار را خراب کرد.

صدای سوتی که در میکروفن پیچید و به دنبالش صدای انفجار. سرعت اتفاق خیلی بالا بود. بُهت خانه کرده بود بین چشم‌ها و قلب‌ها در ماراتن عجیبی گیر افتاده بودند. رقابت در تپش قلب مردم نشسته در صفوف نماز شتاب عجیبی گرفته بود، محافظان در کمترین زمان ممکن آیت‌الله خامنه‌ای را به درمانگاهی کوچک در آن محدوده منتقل کردند.

پزشکی در بدو ورود و با دیدن وضعیت آقا گفت: نمی‌شود کاری کرد، اما تشخیصش اشتباه بود. همین کلام کافی بود تا بیمارستان بهارلو مقصد بعدی باشد. شرایط آیت‌الله خامنه‌ای خوب نبود، قسمتی از سینه کاملاً سوخته بود، دست راست کار نمی‌کرد و حسابی هم ورم کرده بود اما تیم پزشکی بیمارستان آرام و قرار نداشت. عمل تا آخر شب طول کشید، خون‌ریزی بند آمد اما دیگر مجالی برای نگه داشتن ایشان نبود.

کنترل بیمارستان به علت تعدد مراجعات مردم بسیار سخت بود و بی‌شک امکانات بیمارستان رجایی برای رسیدگی بیشتر، مناسب احوال آقا بود. همین هم شد. آقا را با هلی‌کوپتر به آن بیمارستان انتقال دادند. انتقالی که سختی‌های خودش را داشت اما بالاخره انجام شد.

خدا خواست تا آقا سیدعلی ایران بماند/ برای رهبری که پناه امن یک ملت است

عشق جاری شده بود در احوال مردمی که خودشان را از همه جا به بیمارستان رسانده بودند. همه انگار می‌خواستند قلب‌هایشان را تقدیم مردی کنند که آن روز و آن لحظه نظم قلبش بر هم خورده بود. قلبی که گاهی آرام می‌گرفت و گاهی سکوت می‌کرد و نایی برای تپیدن نداشت.

مردم می‌گفتند: قلب ما را بردارید و به ایشان بدهید. این واژه‌ها اوج دوست‌داشتنی بود که کنج لب‌های رنگ پریده و چهره‌های آشفته مردم نشسته بود. حدود دو ماه گذشت تا حال آقا سیدعلی ایران کمی رو به راه شد. و آیت‌الله خامنه‌ای زنده ماندند چون خدا خواسته بود؛ معجزه رخ داد چون خدا خواسته بود.

زخم‌ها خوب شد، چون خدا خواسته بود. ماندند و پدر ایران شدند. پدری مهربان، با صلابت و استوار که با نگاهشان حرف می‌زنند، با نگاه نافذشان دشمن را سر جایش زمین‌گیر می‌کنند. کلامشان مرهم می‌شود و دل کم‌حوصله ما را سامان می‌دهد. خدا خواست و ماندند تا در روزگاری که چنگال دشمنان ما باز شده بود تا خط و خش بر ما و احوال ما بیندازد، با بیان اثرگذارشان، دشمنان ما که کم نیستند را سر جایشان بنشانند تا سایه سنگین آن جاهلان کوته‌فکر از سرِ ایران ما کم شود.

خدا خواست و ماندند تا با حضورشان، شعف غریبی وجودمان را فراگیرد؛ درست زمانی که استوار و محکم می‌ایستند و کوتاه و مختصر آنچه شرط بلاغ است را بر زبان جاری می‌کنند. خدا خواست و ماندند تا شوند بابای همه ما.

می‌شود ربنای نمازشان را غزل کرد و بارها و بارها آن را خواند، اصلاً می‌شود قنوت نمازهایشان که پر از بندگی است را به تماشا نشست. می‌شود صلابت کلامشان را به رخ دنیا کشید. دنیایی که مردمانش با طنین واژه‌های آقا، انگشت حیرت به دهان می‌گیرند. کلاس درس است حرف‌هایشان و گاهی آب روی آتش است واژه‌هایشان آن هم درست زمانی که سردرگمی عجیبی اهالی دنیا را گرفته و روزگار هم بدجور اسیر جنگ‌های سیاسی و اقتصادی شده است.

چقدر همه ما دوستتان داریم آقا. بمانید و سایه شما باشد بالای سرِ ما. اقتدار ایران ما و سربلندی نامش در برابر همه بی‌مهری‌های روزگار برمی‌گردد به تبار شما و خاندان دوست‌داشتنی شما، به علی (ع) و زهرا (س) … آقا جان، وجودتان پناه امن است برای یک ایران. باشید تا همیشه پیش ما بابای دوست‌داشتنی ایران جان ما...

کد خبر 669760

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.