به گزارش خبرنگار ایمنا، در لابهلای پیچ و تاپ اثرانگشتهایشان، رازهای زیادی نهفته است. دستهایشان دنیایی است که در عین سکوت، حرفهای زیادی برای زدن دارد. دستهایی نجیب که به معنای کامل کلمه «از هر انگشتش یک هنر میبارد.»
اگر کمی به اطرافمان نگاه کنیم این دستها کم نیست؛ دستانی با صاحبانی نجیبتر از خودشان. کمتر پیدا میشوند کسانی که بتوانند حرف بزنند اما از زبانشان کمتر استفاده کنند. کسانی که همه حرفشان را با زیباییهایی که خلق میکنند، میزنند؛ حرف از صلح، حرف از هنر، حرف از صبر و حرف از عشق! محبوبه پورقدیری یکی از این هنرمندان است که در گمنامی و بیادعایی کامل سر به مهرترین هنر اصیل اصفهان که این روزها در حال فراموشی است را احیا کرده است و تمام توان و تلاش خود را به کار بسته است که این هنر را زنده نگهدارد و به دیگران آموزش دهد.
تنها آرزویش این است که بتواند روپوش حرم حضرت معصومه (س) را نقدهدوزی کند و تنها مطالبهاش از مسئولین و متولیان امر این است که هنرمند را تا زمانی که زنده است دریابید وگرنه بها دادن بعد از مردن چه به درد هنرمند میخورد، از اینرو خبرگزاری ایمنا با وی درباره هنر نقدهدوزی و مشکلات پیش روی این رشته صنایعدستی مصاحبهای را انجام داده است که در ذیل ازنظر میگذارنید.
ایمنا: ضمن معرفی خودتان بفرمائید چرا به رشته نقدهدوزی علاقهمند شدید؟
محبوبه پورقدیری: در خانوادهای با پدر و مادری هنرمند متولد شدم و از کودکی به رشته نقاشی علاقه زیادی داشتم و با اشتیاق دورههای نقاشی را نزد استاد هنرمند محمد زرگر تا کسب مقطع تحصیلی دیپلم ادامه دادم. یادم هست در زمان سپری کردن کلاسهای نقاشی قبل از انقلاب اسلامی به دلیل اعتصابات، مدارس تعطیل بود اما به دلیل علاقه به هنر نقاشی باوجود حکومتنظامی در کلاس حاضر میشدم.
در دوران نوجوانی شوق و عطش بسیاری به تماشای موزهها و نمایشگاههای هنری داشتم. در همان وادی بودم که همراه خانواده به یکی از نمایشگاههای دوختهای سنتی قدیمی در موزههای هنرهای تزئینی واقع در خیابان استاد لاری اصفهان رفتیم و برای اولین بار از نزدیک هنر نقدهدوزی را مشاهده کردم، البته پیشازاین بسیاری از هنرهای دستی مانند ملیلهدوزی، ترمهدوزی و گلدوزی را دیده بودم، اما با هنر نقدهدورزی بههیچوجه آشنا نبودم. در همان محل نمایشگاه، علاقهمندی خودم به هنر نقدهدوزی با مادرم در میان گذاشتم و ایشان هم با اطلاعاتی از گذشته بیشتر مرا به سمت آموختن این هنر با قدمت هزاران سال علاقهمند کردند. بنابراین برای کسب آموزش آن به بسیاری از مکانها و افراد دارای سابقه مراجعه کردم اما تعداد این افراد بهاندازه انگشتان دست هم نبود زیرا بههیچوجه هنر نقدهدوزی را نمیشناختند و به دلیل نبود آشنایی با این حرفه، اطلاعات اشتباه میدادند و حتی این هنر را غلط تلفظ میکردند.
در این مسیر سخت و ناهموار با کمک و همیاری پدرم، بالاخره با حاجیهخانم پاکروان که ۵۰ سال گذشته در این هنر تبحر و تجربههای خوبی داشتند، آشنا شدیم اما ایشان به دلیل کهولت سن، هنر نقدهدوزی را سالهای بسیار دور کنار گذاشته بودند و حاضر به آموزش نشدند و بالاخره با اصرار و پافشاریام، توانستم برای مدت کوتاهی اصول اولیه آموزش این هنر را یاد بگیرم زیرا برای ایشان در دوران میانسالی ارائه این هنر سخت بود، بنابراین خودم سایر آموزش را با آزمونوخطا، ایدهپردازی و ارائه ابتکارات ادامه دادم.
اما این هنر کهن و سنتی دوران صفویه با همه ارزشمندی، به دلیل نبود آشنایی، گرانی جنس نخ از نوع طلا و نقره، سختی دوخت که صبوری، حوصله و اعتمادبهنفس بالای فرد دوزنده را میطلبد، در حال زوال و نابودی بود. بهرغم همه سختیهای راه و مشکلات برای احیای دوباره این هنر فاخر هر کاری که به نظرم میرسد را برای ترویج آموزش انجام دادم. بهطوریکه در جهت احیا و ماندگاری هنر نقدهدوزی با سازمان فنی و حرفهای آشنا شدم، اما برای کسب مجوز و برپایی کارگاه باید دورههای آموزشی را در سازمان طی میکردم. البته مسئولان مربوطه میگفتند برای اخذ مجوز کارگاه صنایعدستی تنها نباید به یکرشته بسنده کنم و باید همه دوختهای سنتی را یاد بگیرم و با گذراندن دوره آزمونها بتوانم مجوز کار را اتخاذ کنم.
بالاخره با همه دغدغهها، دیگر دوختهای سنتی را آموختم و پس از امتحان و کسب مدرک قبولی، توانستم کارگاه صنایعدستی نقدهدوزی را دریکی از طبقه منزلمان که در زمان دوطبقه بود به نام "آموزشگاه آزاد دوخت قدیر"، برپا کنم. در آغاز کار به دلیل سختیها و دیگر مسائل و اندکی هم کسالت با مشکلاتی روبهرو شدم اما پس از دو سال بهبودی، از طریق کسب مجوز مشاغل خانگی فعالیتم را ادامه دادم. انتخاب این حرفه از راه مشاغل خانگی برای خودم و خانواده هم سهلتر بود. ازآنجاکه خداوند در هنگام سختیها دربهای رحمت خود را به روی بندگانش برای پیشرفت باز میکند، با سازمان جهاد دانشگاهی که متولی و تسهیلگر مشاغل خانگی است، آشنا شدم.
بسیاری از افراد در این سازمان؛ خالصانه، برادرانه، خواهرانه و دوستانه برای هرگونه یادگیری و فعالیتی بهویژه ثبت برند و راهاندازی سایت از هیچ کمکی فروگذار نمیکردند، در همین رفتوآمدها به سازمان جهاد دانشگاهی با آقای سراج، بانو ایزدی و دکتر میلاد کوچکیان آشنا شدم که در آن زمان سمینارهایی با برند و برندسازی و محوریت سخنرانی میلاد کوچکیان برگزار میشد که با شرکت در این سمینارها از توصیههای ایشان در برندسازی هنر نقدهدوزی بسیار بهرهمند شدم. بالاخره باهمه سختیهای مسیر، فعالیت و کار را ادامه دادم تا یکزمانی همراه با خانواده برای زیارت امام هشتم حضرت رضا (ع) به مشهد مقدس مشرف شدیم و در کنار حرم امام با ایشان عهد بستم اگر در این راه مرا کمکرسان باشند، سعی میکنم ماندگاری هنر نقدهدوزی را در جهت احیای ترویج معارف ایشان به کار ببرم و اگر لیاقتی باشد، انشاالله بتوانم روپوشی برای مقبره شریف ایشان بدوزم.
پس از بازگشت از زیارت بارگاه امام رضا (ع) با شرکت در جشنواره رضوی؛ سعی کردم معارف رضوی را بهصورت کتیبهدوزی باهنر نقدهدوزی که تا زمان این آثار را فردی خلق نکرده بود با به تصویر کشیدن یکی از روایتهای امام رضا "سلسهالذهب" به نمایش دربیاورم، این اثر فاخر توانست رتبه نخست جشنواره را کسب کند. لذا طی سالهای متواری در جشنوارههای مختلف با کسب عناوین برتر شرکت کردم.
طی سال ۹۰ در کنار جشنواره کارگاه آموزشی موزههای تزئینی با آقای دکتر مهدی دلیلی استاد دانشگاه هنر و تخصص در زمینهٔ طرحی و سنتی اسلیمی که یکی از افراد بسیار تأثیرگذار در زندگیام بود، آشنا شدم. از زمان عهدم با امام رضا حدود ۲۵ سال میگذشت که این موضوع را با آقای دلیلی در میان گذاشتم، لذا با پیشنهاد ایشان برای ارتباط با دفاتر آستان رضوی به دفتر آنها در ساختمان اداری ۲۲ بهمن اصفهان با ارائه چند نمونه کار و عکس هنر نقدهدوزی مراجعه کردم.
مسئولان دفتر، چند نمونه از عکسها و حلقههای فیلم هنر نقدهدوزی را برای تأیید به آستان قدس رضوی فرستادند و چون مصادف با ایام شهادت امام رضا (ع) بود، گفتند به دلیل دغدغهها و افزایش زائران در آن روزها، طی دو هفته دیگر میتوانید برای کسب نتایج با شمارهای که در اختیارم گذشته بودند، تماس بگیرم. چند روز از این ماجرا گذشت تا یکشب در مراسمی معنوی باحال و هوای منقلب به خود آقا امام رضا (ع) متوسل شدم بهطوریکه بامداد فردا آن روز ضمن تماس از مشهد مقدس از بنده دعوت کردند که چند نمونه کار برای دیدن هنر نقدهدوزی از نزدیک، نزد آنها ببرم.
بههیچوجه در پوستم نمیگنجیدم که آنها خودشان تماس گرفتهاند، پس از چند روز با خانواده راهی مشهد شدیم و در آنجا از نزدیک با کارم آشنا شدند. در آن زمان فردی به نام آقای عامری که فروشگاه پارچهفروشی در تهران داشتند، پارچههای مخملی مختص حرم امام را آماده میکردند که ضمن تماس با ایشان و ارائه نمونه کارها، ایشان گفتند؛ خودشان پارچه بسیار نفیسی طی چندین سال گذشته کنار گذاشتهاند که با پیشامد خاصی از آن برای روی مقبره امام رضا استفاده کنند.
همه کارها به لطف خداوند در مسیر همواره قرار گرفت تا اینکه با اعتماد کامل و کسب اطلاعات بیشتر از طریق اتحادیه صنایعدستی؛ پارچه موردنظر را از تهران ارسال کردند. پارچه ارزشمند را نزد آقای دلیلی برای ارائه طراحی و نقوش بردم و پیشنهاد طراحی صلوات خاصه و نقوش خطی را ارائه کردم که ایشان استادکار و خطاط ماهر بهارزاده را معرفی کردند که خطاطی حرم آستان هم از هنرهای ایشان است؛ هنگامیکه او با نیت قلبیم آگاه شدند، خطاطی افتخاری را برای این کار انجام دادند. بالاخره نبوت به خرید نخ نقده رسید از آنجاکه درصدد استفاده از طلای بیشتر در کار بودیم، نزد حسن دانشور تنها سازنده نخ نقده واقع در مسجد سید اصفهان رفتیم. هزینه کار به دلیل استفاده از نخ نقد که از طلا و نقره است خیلی بالا میشد به دنبال بانی بودیم اما از آستان رضوی برای پیشبرد کار سفارش کرده بودند که این موضوع را باکسی در میان نگذاریم. در این مسیر از طرفی به فکر بانی بودیم و از سوی دیگر نمیخواستیم حرف مسئولان آستان هم نادیده گرفته شود. دوباره درهای رحمت پروردگار روی ما گشوده شد و از آستان رضوی ضمن تماس بیان کردند که برای انجام این کار، یک فرد خیر و بانی پیدا شده است.
بالاخره هزینه خرید نخ نقده از طرف فرد بانی به حسابمان واریز شد و با سفارش به آقای دانشور کار را آغاز کردم. پس از خطاطی نقوش روی پارچه و به کارگاه کشیدن پارچه پس از دو ماه با دعوت از تعدادی از بانوان سادات اصفهانی و برگزاری مراسم زیارت عاشورا اولین سوزنهای روپوش مقبره امام رضا (ع) را زدیم، تا مدتی بهتنهایی کار را پیش میبردم اما به دلیل شدت بیماری روماتیسم، ادامه کار بسیار سخت بود البته دخترم نقدهدوزی خطوط را انجام میدادند.
پس از مدتی سه نفر از خانمها که در کارهای هنری ارزشمندی مانند گلدوزی و خیاطی تبحر خاصی داشتند را دعوت به کارکردم و آنها پس از گذراندن یک دوره کوتاه آموزشی، کارشان را آغاز کردند. شرایط محیط بسیار معنوی و روحانی بود بهطوریکه در ایام ولادتها اشعار شادباش و در شهادتها هم روضهها و مداحی، کار روپوش را با وضو در همه حالت پیش میبردیم. این کار کاملاً تخصصی و حرفهای بود بهعنوانمثال طرحهای گلوبوته را یک نفر و نقوش اسلیمی را فردی دیگر و قسمتهای مشبک را هم با ابداع خودم و خطوط هم برعهده دخترم بود. این کار ارزشمند در ابعاد یک متر و ۴۰ سانتیمتر تا ۲ متر و ۲۰ سانتیمتر، چهار سال به اتمام رسید البته از زمان آغاز کار و طراحی نقشها حدود پنج سال به طول انجامید.
پس از اتمام نقوش و خطوط نقدهدوزی، برای خرید ریشه با پهنه هفت تا هشت سانتیمتر جهت دوخت در اطراف روپوش به مدت شش ماه در جستوجوی ریشه موردنظر بودم تا پس این مدت با فردی به نام حاجآقا ابراهیمی با ارادت خاصی که به امام رضا داشتند، آشنا شدیم که با تهیه ریشههای سه تا چهارمتری و شکافتن یک بقچه قدیمی، همان ریشه مورد نظر با پهنای هفت تا هشت متری را با قیمت مناسب در اختیار ما قراردادند.
سرانجام تمامکارها مصادف با ولادت امام جواد (ع) فرزند بزرگوار امام رضا (ع) به اتمام رسید و در آن شب از همه افرادی که در این مسیر به هر طریقی برای احیا و دوخت روپوش مرقد امام، کمکرسان و یاریرسان بودند، دعوت کردیم و عکسها و کلیپی را توسط اعضای خانواده و همراهی بیشتر همسر دخترم تهیه کردیم و مقرر شد که فردای آن روز بلافاصله ضمن تماس با آقای عامری در آستان قدس رضوی به سمت مشهد حرکت کنیم.
برای رساندن این متاع ارزشمند به مشهد مقدس؛ به یک کاور در جهت بستهبندی نیاز داشتیم که پدرم پارچه مخملی با قدمت نیمقرن را که به نیت کار خیری نگاه داشته بودند در اختیارمان گذاشتند، تا زمان حرکت و تحویل روپوش مرقد امام رضا (ع) فرارسید واقعاً در پوستم نمیگنجیدم که پس از سالها توانستم به عهدم با امام شریف جامعه عمل بپوشانم. بالاخره روز حرکت در فرودگاه هماهنگیهای حراستی طول کشید اما پس از کسب اجازه عبور؛ عوامل حراست گفتند که خلبان پرواز بهمن زمردیان بهمحض اطلاع از این موضوع درصدد مشاهده این متاع هستند که با حضور در کابین خلبان، ایشان بسیار علاقهمند به گرفتن عکس بودند اما گفتم که گشودن این روپوش کار آسانی نیست اما وقتی اصرار او را دیدم و دلیلش را جویا شدم، گفتند؛ میخواهند عکس آن را روی قلبشان بگذارند و باعث افتخارشان است که این روپوش در شیفت کاریشان به مشهد مقدس انتقال داده میشود. بنابراین با گرفتن شماره موبایل، چند نمونه عکس از روپوش برای ایشان ارسال کردیم.
همزمان با رسیدن به حرم امام رضا (ع)، باران شروع به باریدن گرفت و حال بسیار معنوی به ما دست داد، پس از تحویل روپوش به صاحب اصلی در آستان رضوی، همان روز با برادرم به اصفهان برگشتیم. با تحویل این روپوش احساس میکردم که بار بسیاری سنگینی از دوشم برداشتهشده زیرا همیشه در دلهره و هراس بودیم که رویدادی اتفاق نیفتد. بالاخره روز ولادت حضرت معصومه (س) در سال ۹۸ با ما تماس گرفتند و گفتند که روپوش را روی مقبره امام رضا (ع) پهن کردهاند. البته روپوشها را برای مدتی روی مقبره و پس از استفاده جمعآوری میکنند و پس از مدتی مجدد آنها را پهن میکنند.
ایمنا: درباره هنر نقدهدوزی بیشتر توضیح دهید؟
محبوبه پورقدیری: هنر نقدهدوزی یکی از دوختهای سنتی اصفهان است که با نخ نقده از جنس طلا و نقره درست میشود. درگذشته میزان طلای آن تا ۵۰ درصد هم میرسید اما اکنون به دلیل گرانی میزان درصد طلای آن پایین آمده است. یک درصد تا ۹۹ درصد؛ یعنی یک درصد طلا و ۹۹ درصد نقره است. هرچه طلا بیشتر باشد رنگ نخهای نقده زردتر و با درصد کمتر به سمت طلایی روشن و نقرهای پیش میرود البته استفاده از رنگ نرخها، سلیقهای است. حتی برخی میخواهند کار حالت نقرهای باشد. تفاوت این نخ نقده با دیگر نخها در عریض بودن است؛ برای نمونه این نخ عرض دو تا سه میلیمتری دارد و همین باریک و نازکی سبب پیچوتاب آن روی پارچههای مخمل، ترمه و حتی تور میشود. در گذشتههای دور نقدهدوزی روی تور به نام تورنقده مورد استفاده قرار میگرفت که بعدها از دیگر پارچهها استفاده شد.
قدمت این دوخت به زمان هخامنشیان منسوب میشود البته برخی شاید بگویند آیا این موضوع سندیت دارد، بله هنگام مشاهده مجسمههای سنگی بهراحتی میتوانید آثار و بقایا بافت و دوخت طلا و نقره را روی این اثرها مشاهده کنید. هنر نقدهدوزی با گلابتون یکسان است یعنی از زمان شروع کار تا آبکردن شمش و تبدیل آن به قلم که مغز نقره با روکش طلا دارد. این دو هنر سنتی فقط در نخها باهم تفاوت دارند یعنی نخ نقدهدوزی در دستگاه حریرکشی با عرض بسیار نازک و باریک پهن میشود اما نخ گلابتون را با یک مغزی ابریشمی طی روکش نخ طلا میتابانند.
ایمنا: این هنر نسبت به هنرهای سنتی در حوزه دوخت چه ویژگیهایی دارد؟
محبوبه پورقدیری: مراحل تهیه نخ اصیل هنر سنتی ملیلهدوزی هم مانند نقدهدوزی پیش میرود اما از مرحلهای نخ ملیله؛ تاب و فر میخورد و دارای سوراخهای است اما نقدهدوزی به دلیل نخ اصیل و نبود بلد آن در بازار، جلوه و ویژگیهای خاصی خودش را دارد. زیرا این هنر مانند سرمهدوزی که اکنون دست در این هنر با سرمههای هندی، پاکستانی و فرانسوی با انواع رنگها زیاد شده، نیست. هنر نقدهدوزی به دلیل استفاده از نخ طلا، قیمت آن با نرخ طلای روز برابری میکند. لذا ازآنجاکه این هنر، یکی از هنرهای صنایعدستی و سنتی کهن شهر اصفهان است نیازمند حمایت، ترویج و جلوگیری از فراموشی است.
ایمنا: با توجه به اینکه قدمت نقدهدوزی به دوره هخامنشی بازمیگردد، چرا این هنر در سایر شهرهای کشور رواج نیافته و در فقط در اصفهان رونق گرفته است؟
محبوبه پورقدیری: این سوال جدیدی است، اما فکر میکنم که دوره این هنر در اصفهان به زمان پادشان صفویه و قاجار بازمیگردد در آن دوران پایتخت به اصفهان آمد و هنر نقدهدوزی با گسترش کارگاهها و مراکز هنری با دوخت شال، تور، لباس عروس رونق پیدا کرد بهطوریکه خاص و ویژه شهر اصفهان شد.
ایمنا: اطلاع دارید صادرات این هنر در چه وضعیتی قرار دارد؟
محبوبه پورقدیری: برای ترویج هنر نقدهدوزی یک بخش از کار را در قالب تابلوهای کوچک با مضامین مختلف برای استفاده مردم عادی در نمایشگاهها ارائه دادهام، اما بخش دیگری از این هنر باید برای عرضه هنرهای صنایعدستی کشورمان به خارج صادرات شود. اکنونکه با کشور عربستان ارتباطات برقرارشده و کشورهای عربی هم علاقهمند به این هنر هستند، میتوانیم در صادرات حرف نخست را بزنیم. البته این امر نیازمند حمایت است. در داخل شهر اصفهان هم برای ماندگاری هنر، ارگانها و دستگاههایی مانند ذوبآهن، فولاد مبارکه و شهرداریها میتوانند بهعنوان هدیه از آن حتی در مراودات خارجی خودشان استفاده کنند. با استقبال بیشتر آهستهآهسته تولید هم گسترش پیدا میکند اکنون برای ترویج و احیای هنر نقدهدوزی هرگونه لوگو، طرح، آثار باستانی غیر از نمادهای اصفهان آماده است.
ایمنا: برای انتقال این هنر به نسلهای آینده چه اقداماتی انجام دادید؟
محبوبه پورقدیری: در ابتدای کار برای ترویج این هنر، آموزشگاه و کارگاهی راهاندازی کردم و پس از مدتی وقفه به دلیل بیماریم در حیطه مشاغل خانگی ورود پیداکرده و با پیشنهاد و کمکهای سازمان جهاد دانشگاهی، درصدد آموزش به افراد علاقهمند بودم اما استقبال به دلیل گرانی نخ نقدهدوزی کمتر است. چراکه در حال حاضر قیمت یک مثقال نخ نقده از جنس طلا بین ۵۰۰ تا ۶۰۰ هزار تومان علاوه بر هزینههای جانبی دیگر برآورد میشود و از همه مهمتر این حرفه، صبر و حوصله و اعتمادبهنفس بالایی را میطلبد.
ایمنا: آموزش این هنر چقدر طول میکشد؟
محبوبه پورقدیری: آموزش و آموختم این هنر بستگی به هنرجو دارد حتماً نباید ۱۰ جلسه الزامی را در کلاس حاضر شود زیرا برخی افراد مانند خودم با چند جلسه آموزش میتوانند مابقی مسیر را تا پایان کارها طی کنند. اما برخی با مشکلاتی مواجه میشوند، برای نمونه خانم دانشجویی پس از آموزش در کلاس، شامگاه همان روز ضمن تماس و گلایه از سختی کار، گریه میکردند و با دلداری ایشان را به کار راغب کردم. در آموزش این هنر، مربی باید یکسری راههای روانشناسی آموخته باشد تا بتواند هنرجو را جذب کند. اما مسئله اصلی همان قیمت نخ است زیرا قیمتها خیلی بالاست. ولی در این مسیر با تمام سختها و گرانی، اگر پشتوانه، سفارش کار و حمایت داشته باشیم کارهای بیشتری را انجام میدهیم. بالاخره بانوان با آموزش این هنر در درصدد کمک به اقتصاد خانواده هم هستند.
ایمنا: گفتید که تنها یک نفر نخ نقده را تولید میکنند، اگر وی نتواند کار کند با مشکل تأمین مواد اولیه مواجه نمیشوید؟
محبوبه پورقدیری: اتفاقاً این موضوع را با آقای دانشور در میان میگذاشتیم که اگر بازنشسته شوند برای تهیه نخ نقده باید چهکار کنیم و میگفتند پسرم هست اما خیلی ذوق و شوق نشان نمیدهد و بنده میگفتم پسرتان جوان است و کارگاه شما دودزده و کثیف باید کمی به کارگاه برسید تا ایشان هم به کار علاقهمند شود. از سوی دیگر برای ماندگاری نخهای هنر نقدهدوزی در حال حاضر سازمان صنایعدستی با وی قرارداد منعقد کردند که با آمادهسازی این نوع نخها، آنها را در اختیار سازمان قرار دهند. مانند نخ گلابتون که صنایعدستی متولی خرید شده است. حتی به آقای دانشور گفتم که چرا شاگرد نمیآورید گفتند که چند بار این کارکردند اما مورد اعتماد نبودند.
ایمنا: از سختی فعالیت در این هنر بگویید؟
محبوبه پورقدیری: آموختن این هنر از ابتدای آغاز کار دشواریهای خودش را داشت اما یکی از سختیهای آن برپایی نمایشگاه بدون مشتری و نبود فروش بود که فقط با برگزاری نمایشگاه تنها هزینه مکان را میدادیم. بهطوریکه هنر نقدهدوزی باوجود توضیحات به مشتریان و حتی مصاحبه با خبرگزاریهای حاضر در نمایشگاه برخلاف مصنوعات و بدلیجات بسیار کمتر رغبت به خرید وجود داشت. بالاخره در این مسیر با استقامت و تلاش مجدد درهای رحمت خداوند به روی ما گشوده شد و با کمک آقای کوچکیان که بسیار بر گردن من حق دارد فعالیت در اینستاگرام را فقط با یک استوری توسط ایشان آغاز کردیم، چراکه در فضای مجازی وی دنبالکنندگان زیادی داشت و کارمان رونق گرفت.
برای دوخت نقدهدوزی باید از وسیلهای به نام خرک استفاده شود که به دلیل قرارگیری آن روی زمین، خرکهای درگذشته کارگاه نقدهدوزی بر پایههای کوتاه نصب میشد اما با ابتکاری باوجود ساخت پایههای بلندتر طی مدتی دچار کمردردهای شدید شدم و حتی به دلیل ظرافت این هنر از لحاظ بینایی، چشمم آسیب دید زیرا این هنر به دلیل نوع نرخ مصرفی در آن انعکاس خاصی دارد و تنها از زمان طلوع خورشید میتوانیم بهراحتی بر کار مسلط باشیم. از سوی دیگر با قرارگیری این نخ روی پارچه، نخ با مشکلات، فروتاب و حتی پارگی مواجه میشود که دوخت این هنر حوصله عجیبی میخواهد و نمیدانم جوانان امروزی این حوصله و صبر را دارند یاخیر.
ایمنا: حرف پایانی؟
محبوبه پورقدیری: متولیان صنایعدستی باید دستبهدست هم دهند تا بتوانیم این هنر را گسترش دهیم و به گوش جهانیان برسانیم. نگذاریم این هنر به سرقت برود. اگر میگوئیم این کار امکان پیشرفت دارد؛ پس باید تلاش کنیم. یکی از دوستانم میگفت؛ چرا برای احیا و ترویج هنر نقدهدوزی اینقدر حرص میخورید و چه فایدهای برای شما دارد؟ گفتم؛ این موضوع یک امر ذاتی است و هنر نقدهدوزی، هنر زنده شهر اصفهان و هنری ملی است. واقعاً در طول ۴۰ سال با این هنر بزرگ شدهام و جزو جداییناپذیر وجودم است. و در این مسیر دوخت روپوش مقبره امام رضا (ع) از بزرگترین افتخارات زندگیام بود، بهطوریکه واقعاً بیشتر مواقع با جاری شدن اشکم؛ دلتنگ آن روزها میشوم حتی اعضای خانوادهام هم همین حس را دارند. اکنون دنبال این هستم که بتوانم دوخت روپوش نقدهدوزی را برای حرم حضرت معصومه (س) هم انجام دهم.
نظر شما