به گزارش خبرنگار ایمنا، یک کاربر فضای مجازی در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشت: «مادر شهید میگفت: من مظلومترین مادر شهید ایرانی هستم. برام تعجب بود که یک مادر شهید خودش این حرف رو بزند. پرسیدم: منظورتون چیه حاجخانم؟
مادر شهید گفت: پسرم یوسف بعد از عملیات آزادسازی خرمشهر آمد مرخصی و به ما در مزرعه کمک میکرد.
کوملهها ریختند و یوسف رو دستگیر کردند، به او گفتند به خمینی توهین کن ولی یوسف این کار رو نکرد. به من گفتند به خمینی توهین کن. گفتم: هیچوقت چنین کاری نمیکنم. گفتند: بچهات را میکشیم، باز هم قبول نکردم. پسرم یوسف رو بستند به گاری و جلو چشمم سر از تنش جدا کردند و با ساطور دستها و پاهاش را قطع کردند. شکمش را پاره کردند و جگرش را در آوردند.
گفتند: به خمینی توهین کن، باز هم گفتم: نه
گفتند: کاری میکنیم که از غصه دق کنی!
من رو با جنازه تکه پاره شده یوسفم کردند در یک اتاق و در رو قفل کردند، با جنازه پسرم تنها بودم. بعد از ۲۴ ساعت در را باز کردند، گفتند: باید خودت پسرت را دفن کنی.
گفتم: من مادرم، با من این کار را نکنید، من طاقت ندارم روی صورت یوسفم خاک بریزم. گفتند: اگه این کار رو نکنی دستانت را میبندیم، پشت ماشین و تو روستاها میگردانیم. شروع کردم با دستان خودم برای پسرم قبر درست کردن، هر مشت خاک که برمیداشتم با گریه میگفتم: یا فاطمه الزهرا، یا زینب کبری.
انگار همه عالم کمکم میکردند برای حفر قبر پسرم. قبر که آماده شد، گفتند باید خاکش کنی. دلم گرفت، آخه پسرم کفن نداشت که جنازهاش را کفن کنم. گوشهای از چادرم را جدا کردم و بدن تکهتکه پسرم را گذاشتم داخل چادر. نگاهم به جنازهاش که افتاد باز دلم گرفت. آخه نه نمازی بر جنازهاش خوانده شده بود، نه تشییعی شده بود، نه کسی بود مرا دلداری بدهد. فقط خدا خودش شاهد است که یک خانم چادری کنار قبر ایستاده بود و به من دلداری میداد و میگفت» صبر داشته باش و لا اله الا الله بگو. کنار قبرش نشستم و یواش یواش به صورت یوسفم خاک ریختم، به همین خاطر من مظلومترین مادر شهید ایرانی هستم.
به گزارش ایمنا، آنچه خواندید روایت فیروزه شجاعی، مادر شهید یوسف داورپناه است که فرزندش پنجم شهریورماه سال ۱۳۶۲ به شهادت رسید.
نظر شما