به گزارش خبرنگار ایمنا، امروزه معضلات زیستمحیطی گریبانگیر بیشتر شهرهای بزرگ به ویژه شهرهای کشورهای در حال توسعه است. با توجه به اهمیت توسعه مناطق شهری، پایداری محیط زیست، حراست از تنوعهای زیستی موجود در زیستگاهها شهری در شکلگیری توسعه پایدار، رویکردهای طبیعتگرا طی چند دهه گذشته مورد توجه مدیران و برنامهریزان قرار گرفته است تا آنجا که گردشگری در شهر بیوفیلیک به عنوان شکل نوینی از گردشگری با ماهیت طبیعتمحوری علاوه بر جنبههای اقتصادی بر محیط طبیعی، حفاظت و توسعه طبیعت و تنوعهای زیستی محیط پیرامون نیز مؤثر است.
نحوه برنامهریزی نهادها و سازمانها بر تحقق شاخصهای شهر بیوفیلیک موثر است، مدیریت محلی به منظور تحقق این مهم نیازمند همراهی نهادها و دستگاهها در سطح ملی است. مسئولیت دولتها برای کاهش تخریب محیط زیست باید افزایش پیدا کند تا با اعمال قانون و فرهنگسازی، شهروندان به حفظ و نگهداشت محیط شهر، مطالبهگری و همراهی با مدیریت شهری ترغیب شوند.
تلاش شهر بیوفیلیک دستیابی به پایداری زیستمحیطی است که در شهرهای ما مغفول مانده و موجب بروز معضلات زیادی در شهرهای ما شده است. در گفتوگو با امیرحسین شبانی، دکترای شهرسازی مفهوم شهر بیوفیلیک و راهکارهای تحقق این رویکرد را بررسی کردیم. مشروح گفتوگو را در ادامه میخوانید.
بیوفیلیک به چه مفهوم است؟
شهرسازی امروز به واسطه ملاحظات، اقتضائات و شرایط شهرنشینی در کنار تغییرات اقلیمی و ثبت زندگی شهری معاصر به سمت رویکردهای نوین پیش رفته است، یکی از رویکردهای به نسبت جدید شهرسازی بیوفیلیک است که تلاش میکند طبیعت را به عنوان یک بازیگر اصلی و نه حاشیهای در مناسبات شهرسازی دخیل کند تا از طریق این سازوکار بتواند کیفیت زندگی را در مرحله نخست تأمین کند و به بحرانهایی که شهرها در حوزه اقلیمی با آن مواجه هستند، پاسخ دهند. به تازگی توجه طراحان و برنامهریزان شهری نسبت به رویکرد بیوفیلیک جلب شده است و به دنبال استفاده از ظرفیتهای این رویکرد هستند.
چنانچه به واژه «بیوفیلیک» نگاهی بیندازیم ترکیب «bio» به معنای یک ساختار زنده و طبیعی در کنار «philic» به معنای دوستان ترکیبی را میسازد که در زبان فارسی شاید به عنوان دوستدار ساختارهای طبیعی زنده بتوان آن را ترجمه کرد و برآمده از یک نگاه و دیدگاه فلسفی نسبت به انسان است، بیوفیلیک انسان را موجودی میداند که علاقهمند و دارای کشش ذاتی به ساختارهای طبیعی و زنده است، در ذات انسان طبیعتگرایی و طبیعتدوستی وجود دارد؛ لذا نیاز است طراحی و معماری براساس توجه به ساختارهای زنده و طبیعی آغاز شود و در دو حوزه طراحی شهری و برنامهریزی شهری گسترش پیدا میکند.
رویکرد بیوفیلیک چه پیش نیازهایی دارد؟
چنانچه مدیران شهری قصد داشته باشند رویکرد بیوفیلیک را پیادهسازی کنند باید دیدگاه متفاوتی نسبت به رابطه شهر و طبیعت داشته باشند، زمانی که به رویکردهای مدرن که سایه سنگینی روی معماری و شهرسازی از ۴۰ سال گذشته تا به امروز داشته است، نگاه کنیم متوجه میشویم که به طبیعت در ساختارهای شهری به عنوان یک عنصر حاشیهای و گاهی اوقات تزئینی نگاه شده است در حالی که در منطق رویکرد بیوفیلیک طبیعت تنها یک گزینه برای انتخاب نیست بلکه یک ضرورت است و باید در ساختارهای شهری وجود داشته باشد.
لازم است مدیران شهری برای انجام هر پروژه، هر اقدام یا اعمال هر سیاستی در برنامهریزی شهری، نگاه طبیعتگرایانه را دنبال کنند، این امر نیازمند بازنگریهای اساسی در نحوه رابطه شهر و طبیعت است، در هر مقیاسی که قرار است یک تغییر یک مداخله یا هر عمل شهرسازانه انجام شود باید بیوفیلیک به عنوان یک پارادایم اساسی مدنظر قرار گیرد؛ شهر و طبیعت از هم جدا نیستند و نباید باشند، بلکه لازم است یک رابطه دوسویه تأثیرگذار و تاثیرپذیر در مسیر توسعه داشته باشند که نیازمند اقدامات و رویکردهای جسورانه است.
پیادهسازی شاخصهای شهر بیوفیلیک نیاز به مصوبه و آئیننامه دارد؟
مصوبات و آئیننامهها نقطه پایانی ماجرا است، شهر بیوفیلیک نیاز به یک جهانبینی بیوفیلیک دارد و باید نگرشها نسبت به موضوع شهر براساس ساختار بیوفیلیک باشد. ابزارهای اعمال رویکرد بیوفیلیک مقررات، ضوابط و آئیننامهها است، اما این موارد تنها یک ابزار برای پیادهسازی این نگاه است.
چنین نگاهی در ساختار برنامهریزی و طراحی شهر نهادینه شده نیست و نگاه به طبیعت را به عنوان یک اصل در طراحی و برنامهریزی در ساختارهای موجود نداریم در حالی که اگر به سابقه تاریخی شهرسازی و معماری به ویژه در ایران نگاه کنیم، این رابطه تنگاتنگ میان شهر و طبیعت را در مقیاسهای مختلف میبینیم و دستاوردهای قابل دفاع در این زمینه وجود دارد، اما رویکرد معاصر بنای خود را در ابتدا بر این میگذارد که نگاه برنامهریزانه و طراحانه باید با تشخیص ضرورتها برای شهر در نظر گرفته شود و اینجا است که به طور طبیعی خطا رخ میدهد.
ما بسیاری از مسیرهایی که رفتهایم، مسیری نبوده است که پاسخ دهنده به چنین نگاهی در دوره معاصر باشد، این یعنی ما از ابتدا باید بسیاری از مبانی اولیه تعریف شهر و مبانی فکری را در ساختارهای برنامهریزی و طراحی را مورد بازنگری و تجدید نظر قرار دهیم تا بتوانیم در این مسیر قرار گیریم.
نظر شما