شاهنامه فردوسی و تقویت فرهنگ ایرانی

«ویژگی دیگر شاهنامه به اصالت آن مربوط می‌شود به‌اندازه‌ای این اثر اصالت دارد که باعث تأثیرگذاری در جنبه‌های مختلف ملی شده است ضمن اینکه جهانیان و متفکرین این موضوع را تصدیق کرده‌اند که اگر شاهنامه وجود نداشت، ایرانیان اکنون به زبان فارسی صحبت نمی‌کردند.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، نامه فرهنگ و منش ایرانیان است. شاهنامه استوارترین، پایدارترین پایگاه چیستی ایرانی نیز هست. آنچه من آن را ناخودآگاه تباری ایرانی می‌دانم و می‌نامم، بر شاهنامه بنیاد گرفته است. از همین روی هر فردی که می‌خواهد ایران را به‌درستی و راستی، بدانسان که می‌سزد و می‌برازد، بشناسد؛ در پی آن هر فردی می‌خواهد پس از شناخت ایران، آگاهانه و باورمندانه، در ایرانی بودن و ایرانی ماندن بکوشد به‌ناچار می‌باید به شاهنامه بگراید و بگرود.

چرا شاهنامه کارکردی چنین در فرهنگ منش ایرانی دارد؟! زیرا که ایران را به‌گونه‌ای گوهرین، بنیادین و نهادین در شاهنامه می‌توان یافت. اما فارغ از مباحث کلیشه‌ای که در جامعه درباره اهمیت شاهنامه بیان می‌شود این پرسش مطرح می‌شود که این کتاب یا اثر ادبی از چه ویژگی و کارکردهایی برخوردار بوده که از قرن چهارم هجری تاکنون ماندگار است برای پاسخ به این پرسش با حسین مسجدی، دکترای زبان و ادبیات فارسی و عضو هیئت‌علمی دانشگاه گفت‌وگویی انجام داده که در ادامه ازنظر می‌گذرانید.

ایمنا: شاهنامه دارای چه ویژگی است که نسبت به سایر آثار ادبی کشور موردتوجه جهانیان قرار گرفت؟

مسجدی: جامعیت ویژگی منحصربه‌فرد شاهنامه است از دیگر ویژگی آن کامل بودن است، این کتاب برخلاف کتاب‌های دیگر در طول تاریخ کامل بودن خود را حفظ کرده و در برهه‌هایی از تاریخ همچون آثار ادبی، تاریخی و علمی نبوده است که بخشی از آن حذف شود. درواقع شاهنامه یکی از قدیمی‌ترین آثار به‌جامانده کامل از قرن چهارم هجری قمری است.

از قرن چهارم و پنجم به بعد دیوان شعر وجود دارد. در قرن سه و چهار دیوان‌ها و رسائل ادبی و علمی نابود شدند که فقط نام آن‌ها برجای‌مانده یا جمله یا ابیاتی از آن در فرهنگ‌ها باقی‌مانده است، از این موارد کم نیستند؛ پیداست که در حمله «غزها» که قبل از حمله مغول‌ها اتفاق افتاده بسیاری از این نسخ از بین رفته است به‌طوری‌که در چهارمقاله نظامی، نامی از آن‌ها وجود دارد اما از «شهید بلخی» آثاری هیچ‌چیزی وجود ندارد اما ناگهان در قرن چهارم با اثری مواجه می‌شویم که حدود ۵۰ هزار بیت در نسخه‌های مختلف در خود جای‌داده است.

ویژگی دیگر شاهنامه به اصالت آن باز می‌گردد به‌طوری‌که اصالت این اثر به‌اندازه‌ای است که باعث تأثیرگذاری در جنبه‌های مختلف ملی شده است ویژگی دیگر شاهنامه به اصالت آن باز می‌گردد، اصالت این اثر به‌اندازه‌ای است که باعث تأثیرگذاری در جنبه‌های مختلف ملی شده است و جهانیان و متفکرین هم تصدیق کردند که اگر شاهنامه وجود نداشت، اکنون به زبان فارسی صحبت نمی‌کردیم. «حسنین هیکل» روزنامه نگار مصری گفته مشهوری دارد از وی پرسیدند شما مصری‌ها که عرب نبودید چگونه عربی حرف می‌زنید؟ وی پاسخ داد: «چون فردی مانند فردوسی را نداشتیم تا از زبانمان حفاظت کند و ایرانی‌ها به دلیل این‌که فردوسی داشتند، فارسی حرف می‌زنند». این موارد در ملل مختلف اغراق نیست و علت دیگر آن ایرانی‌ها آن را حفظ کردند. وجود این‌همه غارت‌ها که به‌صورت بینامرزی، قومی، جنگ‌ها و آشوب‌های داخلی، تسلط ترک‌ها، اعراب و مغول‌ها علیه ایران صورت می‌گرفت، کم نیستند، اما شاهنامه با این مسائل به‌عنوان یک اثر هزارساله برای ما باقی‌مانده و اصالت آن حفظ‌شده است. شاهنامه خود باعث حفظش شد در واقع داد و ستدی شکل گرفت یعنی ایرانیان شاهنامه را حفظ کردند و آن‌هم ایرانیان و ایرانی بودن را حفظ کرد که مسئله بسیار مهمی در شاهنامه محسوب می‌شود.

ویژگی دیگر شاهنامه؛ کمال این اثر است یعنی در بیش از پنجاه‌هزار بیت شاهنامه موضوع‌های مختلفی وجود دارد و مردم به علت آشنایی با داستان‌های حماسی آن تصور می‌کنند که شاهنامه فقط معطوف به قصه پهلوانی و جنگ‌های آنان است درحالی‌که آگاهان اطلاع دارند که شاهنامه از جنبه‌های مختلف حائز اهمیت و بررسی است. افرادی که علاقه‌مند هستند فقط فهرست اکثر آن را در کتابشناسی فردوسی که «ایرج افشار» در قالب یک مجموعه ۷۰۰ صفحه‌ای نزدیک ۲۰ سال پیش چاپ و ویرایش دوم کرده، می‌توانند مطالعه و بررسی کنند. اگر اثری به نام شاهنامه وجود نداشت ما ایرانیان از حیث اسطوره‌شناسی ضعیف بودیم اگر فاقد شاهنامه بودیم از حیث اسطوره‌شناسی ضعیف می‌بودیم در حال حاضر اسطوره‌شناسی در بسیاری از دانشگاه‌های معتبر دنیا به‌عنوان یک‌رشته در سطح دکترای تدریس می‌شود، هر چند چنین رشته‌ای در دانشگاه‌های ایران ایجاد نشده است، اما وجود این رشته و پرداختن به مبحث اسطوره لازم و ضروری است.

در حال حاضر دیدگاه اسطوره‌شناسی در نقد جدید؛ دیدگاه بسیار معتبری است که افرادی مثل جوزف کمبل، میرچاالیاده، ژرار ژنت، لوی استراوس و نظایر آن‌ها در دنیا مطرح هستند که بر روی جنبه‌های مختلف اسطوره کارکرده و به ما عرضه کردند و ما با الگوی آن‌ها مواد اسطوره‌ای خود را بررسی می‌کنیم. شاهنامه از حیث اسطوره‌شناسی و میتالوژی بی‌نظیر است و اگر این الگوها نبود نظریه شاهنامه وجود نداشت. چراکه آثار شاهنامه موجی را ایجاد کرد و تعداد زیادی نظریه و تقلید نامه برای خود ساخت. حماسه‌های مختلفی که از «اسدی توسی» گرفته تا دوره قاجار و حتی امروز می‌توان یافت. عده‌ای در دوره جنگ تحمیلی و پس از آن سعی کردند به‌افتخار شاهنامه حماسه‌ای را در خصوص جنگ هشت‌ساله و اتفاقات تاریخی بگویند. فردی مانند «ملک‌الشعرای صبا فتحعلی خان» در دوره قاجار می‌گوید اگر فردوسی شاهنامه سرود، من شاهنشاه نامه می‌سرایم و با این انگیزه اثر مفصلی در ارتباط با جنگ‌های ایران و روس به لحن حماسی در دوره قاجار خلق می‌کند که داستان جالبی از آن در تذکره‌ها نوشتند به‌طوری‌که در تذکره‌ها آمده است در واپسین روزهای زندگی فتحعلی خان صبا یکی از شعرای مطرح و فاضل کشور فردی برای او شاهنامه می‌خواند و هنگامی‌که این بیت «شود کوه آهن چو دریای آب اگر بشنود نام افراسیاب» را شنید به خودش لرزید و به حالت استغفار افتاد و سال‌ها نسبت به نظریه برای شاهنامه کار می‌کرد و حالت مدهوش پیدا کرد و جان باخت. اگر این موارد قصه هم باشد، هسته‌ای از واقعیت دارد.

اصالت شاهنامه؛ زبان فارسی را از عرصه نابودی نجات داد

شاهنامه نزدیک به هزار سال موج ایجاد کرده است و افرادی سعی کردند همانند فردوسی شعر بسرایند. بنابراین این پرسش مطرح است که این چند ویژگی اشاره‌شده را در کدام کتاب و آثار ایرانی می‌توان یافت؟ به‌رغم وجود کتاب‌هایی همچون شفای بوعلی سینا، و کتاب‌های دیگر از دانشمندان و شعرای کشور اما یک اثر در طول فرهنگ ایرانی و غیر ایرانی همتا است و آن اثر چیزی جز شاهنامه نیست. این همتا بودن از این حیثیات برشمرده شده است در غیر این صورت مطلع هستیم در ادبیات جهان آثار ارجمند متعددی وجود دارد اما هریک از یک تا دو جنبه در سطح خود حائز اهمیت است اما اثری که جهانی باشد.

به‌طور مثال در کتب عرفانی در قرن ششم تا هشتم روایت‌هایی وجود دارد مبنی بر این‌که عارفان بزرگی خواب فردوسی را می‌دیدند و اگر خواب‌نامه‌های فردوسی را تجمیع کنند و از حیث عرفانی به آن توجه شود، خود یک مقاله مبسوط است که در بخش حکمی شاهنامه یعنی بخش اول شاهنامه است. البته در بخش‌های مختلف شاهنامه حکمت وجود دارد اما فردی مانند احمد غزالی برادر امام محمد غزالی در مورد یک بیت شاهنامه خواب می‌بیند که در قیامت فردوسی از حساب‌وکتاب به دلیل یک بیت گذشته است و نمونه‌های نظیر این مانند بیت «خداوند والا و هستی تویی / ندانم چه ای هرچه هستی تویی» یعنی تعریفی جامع‌تر از این بیت درباره خداوند مشاهده نکردم بنابراین این قبیل بیت‌ها برای خود قسمت‌های حکمی شاهنامه را می‌سازد و اندیشه ورزی و فلسفه ورزی فردوسی را به ما ثابت می‌کند.

در ایران هزار سال پیش که اشعریت حاکم بود، ناگهان فردی اندیشه‌های معتزله‌ی خود را بی‌پروا در مورد جنبه‌های مختلف خداشناسی در آغاز شاهنامه می‌آوردکه ساده به نظر نمی‌رسد به‌طور مثال همه اجداد ما در دوره اشعریت به رؤیت خداوند در روز قیامت اعتقاد داشتند و در فرهنگ‌های مختلف هم به آن اشاره‌شده است حتی حافظ می‌گوید: «این جان عاریت که به حافظ سپرد دوست / روزی رخش ببینم و تسلیم وی کنم» یعنی رؤیت الهی و خداوند مرئی است اما در روز قیامت. فردوسی بی‌پروایی در حکمت و بیان حکمت اعتزالی «به بینندگان، آفریننده را / نبینی، مرنجان دو بیننده را» نشان می‌دهد. شاهنامه از حیثیات مختلف برای ما مطلب دارد و فرهنگ ایرانی را تقویت کرده است.

ایمنا: چرا فردوسی شاهنامه را به نظم نگارش نکرد؟

مسجدی: تا ۱۰۰ سال پیش در مکتب‌ها و مدرسه‌های دیروز بسیاری از آموزش‌ها به‌صورت شعر بود. «الفیه بن مالک» کتابی در صرف و نحو به عربی است چرا با الفیه آغاز می‌شود؟ زیرا هزار بیت آن عربی است و صرف و نحو را به عربی گفته است. کتاب‌های طبی متعددی درگذشته وجود داشته که منظوم است. کتب ستاره‌شناسی، گیاه‌شناسی منظوم بوده البته به نثر هم بوده است. شاهنامه علاوه بر نظم در قالب شعر نیز بیان‌شده است و این بابت باید مرز بین نظم و شعر را مشخص سازیم و شعر مرتبه‌ای بالاتر از نظم است. دنیای دیروز، دنیای شعر و نظم است و ازاین‌جهت تمام داستان‌ها، تاریخ، جغرافیا و… منظوم است یعنی اگر فهرستی از نسخ خطی را بررسی کنیم، در خواهیم یافت بسیاری از کتاب‌های علمی و فرهنگ‌عامه به زبان نثر نیست اما اگر می‌توانستند به نظم درمی‌آوردند.

امروز با پیدایش روزنامه‌نگاری از دوره قاجار به بعد که تحت تأثیر فرهنگ غرب اتفاق افتاد، یک متن ساده و بی فرازوفرود به نام روزنامه‌نگاری، متن اداری و معمولی به‌عنوان زبان معیار و الگو معرفی شد و حال درصدد این هستیم که با آثار گذشته مقایسه کنیم درحالی‌که آن شیوه متن برای یک فرهنگ دیگر است.

ایمنا: چه شاخص‌هایی باعث شده که شاهنامه نسبت به سایر آثار داخل کشور ماندگارتر باشد؟ این از ویژگی فردوسی نشأت می‌گرفت و یا شرایط سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آن زمان باعث خلق چنین اثر ماندگاری شد؟

مسجدی: هردو مؤلفه در شاهنامه مشهود است. بخشی از این مسئله به سبک‌شناسی و نوع شناسی شاهنامه باز می‌گردد. سبک تابعی از همه‌چیز یعنی درون، بیرون شاعر است. بنابراین ازاین‌جهت بین سبک خاقانی و فردوسی تفاوت قائل می‌شویم زیرا در دو محیط مختلف و ناهمگون خلق شدند. این موارد در شاهنامه قابل‌بررسی است، مواردی که در آموزه‌های کودکی و نوجوانی و محیط خراسان و از مکتب درسی، دهقانان، نامه‌های دهقانی فراگرفته است، این آثار محصول آن محیط است و این افراد حافظ فرهنگ ایرانی بودند و هزینه می‌کردند و از زندگی خود برای حفظ اعتبار و مسائل فرهنگ و آثار ایرانی می‌گذشتند و این مسائل به خلق شاهنامه کمک کرده است. از سوی دیگر مسائل روان‌شناختی و روانشناسی که در شاهنامه موردبررسی قرار می‌گیرد، مسائلی کاملاً درونی است به‌ویژه در ارتباط با اسطوره‌ها امروز برای ما باگذشت ۱۰۰ سال به تعبیر «یونگ» بسیاری از آن‌ها «آرکتایپ» است یعنی کهن و الگوهایی است که در ناخودآگاه فردوسی است البته مسائل آموزه‌ای، رسمی و مکتبی از محیط و خانواده و از این نوع پایگاه‌ها نصیب فردی مانند فردوسی می‌شود اما همه این موارد مربوط به اینجا نیست درنهایت در اسطوره‌شناسی و روانکاوانی مانند «یونگ» به ما آموختند که بسیاری از این آموزه‌ها در ناخودآگاه شاعر به‌صورت تباری و نسلی منتقل‌شده است و شاعر هم در آن تصرفی ندارد و آن‌ها را کشف و بیان می‌کند.

البته این از ناخودآگاه ذهن به قسمت خودآگاه ذهن منتقل کند، کار هر فردی نیست و بعضی از این موارد را شعرا در مقالاتی کارکردند. امروزه این مسائل دو تا سه دهه است که در دانشگاه‌های کشور کار می‌شود و برای ما این روشن است که با یک ذخیره عظیم به نام ناخودآگاه فردوسی مواجه هستیم که معدن عظیمی را در اختیار فردوسی قرار داده و وی توانسته از آن دربیان خود و روایات بهره‌مند شود.

ایمنا: چرا اسطوره‌ها در شاهنامه مانند اسطوره‌های یونانی به‌صورت فیلم یا نماد درنیامده است؟

مسجدی: دو علت در این حوزه وجود دارد. علت نخست گناه ماست و شاعر در آن نقشی ندارد. در حال حاضر فرهنگ غرب برای خود پیشینه‌سازی می‌کند به‌طوری‌که پیشینه‌سازی آن فرهنگ یونانی است یعنی به‌منظور ایجاد اصالت و قدمت برای خود، گذشته خود را به روم و یونان قدیم و کهن می‌رساند بنابراین همین مقدار اندک آثاری که از یونان کهن تحت عنوان اساطیر یونان شناخته می‌شود، در آثار جدید از آن استفاده‌های متعددی شده است و به اشکال مختلف در رمان‌های امروزی، در داستان‌های کودک، بزرگ‌سال، آثار سینمایی و پویانمایی استفاده کردند اما ما این مهم را دیر آغاز کردیم به‌نحوی‌که تا ۳۰ سال پیش انیمیشن نداشته و چند سالی است که به‌صورت جدی در این حوزه ورود کرده‌ایم. نزدیک به سه دهه است که در پویانمایی به این نقطه رسیده‌ایم و راه طولانی در پیش است و هنوز نتوانسته‌ایم کار جدی در خصوص شاهنامه انجام دهیم. در تولید داستان کودک و نوجوان و رمان، رمان‌نویسانی مانند بیژن نجدی کارهایی انجام دادند اما عظمت موجود در شاهنامه به‌هیچ‌عنوان در این نوع آثار ظهور جدی پیدا نکرده و این‌ها گناه ماست و گناه فردوسی نیست.

علت دیگر به امکانات و ابزار در اختیار ما باز می‌گردد. هنوز در بحث تولید «ادبیات نو» مرحله نونهالی را سپری می‌کنیم‌ هنوز در بحث تولید «ادبیات نو» مرحله نونهالی را سپری می‌کنیم و به‌صورت جدی رمانی که قابل‌عرضه در جهان باشد را دارا نیستیم و اگر هم استثناهایی وجود دارد، توانستند از این منبع استفاده کنند در کارهای محمود دولت‌آبادی به‌وضوح تأثیراتی از این فرهنگ حماسی کهن مشهود است و اگر چیز استثنایی برای آزمون و رقابت وجود دارد به دلیل تلاش‌های فردی امثال دولت‌آبادی و نجدی است. بنابراین امکانات و مشوق‌ها در این حوزه بسیار مهم به‌حساب می‌آید و جامعه امروز ما تشویقی برای این موضوع ندارد. اگر متولیان امر امکانات و ابزارهایی در اختیار دانشجو قرار نمی‌دهند، تشویقی هم نمی‌کند. باوجود هفته فردوسی این‌همه مؤسسه در موضوعات مختلف مذهبی مشوق جوانان برای تولید آثار است اما یک مؤسسه در تهران و اصفهان نمی‌توان یافت که تشویقی نسبت به این موضوع داشته باشد درحالی‌که این وظیفه نهادهای بزرگ فرهنگی است تا تشویق‌هایی نسبت به اینگونه اقدام‌ها داشته و نسل جوان را به فعالیت در این حوزه سوق دهند.

کد خبر 661464

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.