به گزارش خبرنگار ایمنا، تئاتر «بیداری بهوقت خون» را بیشک میتوان یکی از کارهای موفق احسان جانمی دانست، نمایش هرچند در فضای سورئال روایت میشود اما در آن فضای درام حاکم است، فضایی که مخاطب را مادام در کشوقوس هیجانی قرار میدهد و گاهاً حتی مخاطب باشخصیتهای نمایش همزادپنداری میکند.
هرچند نمایش فاقد دکور خاصی است اما حصارهای چوبی که توسط بازیگران حمل میشوند، توانسته فضای نمایش را برای مخاطب باورپذیرتر کند، حصارهای چوبی که گاهی بهعنوان دستگاه شخم، گاهی بهعنوان دیوار زندان و گاهی بهعنوان حریم خانه استفاده میشود، در طول نمایش این حصارها همیشه وجود دارند، حصارهایی که حاکی از محدودیتهای برای شخصیتهای داستان است، حصاری بین «آمیرزا محمود آبدار» و «آدم (ندیمه خاتون»، حصاری بین «سید مرتضی» و «نازنین زهرا»، حصاری بین «خاتون» و «آمیرزا محمود آبدار»، اما در پایان این حصارها چینش و قرار گرفتن آن عوض میشود و به مخاطب خبر از تغییر اوضاع میدهند اما حذف نمیشوند که این نشان میدهد موانع همیشه و در همه دوران وجود دارد.
شخصیتهای داستان در وهله اول هرچند باهمپیوستگی ندارند اما در طول نمایش این به همپیوستگی بهاندازهای میشود که مخاطب باورش نمیشود که شخصیتها بههمپیوسته باشند. نمایش هرچند بیان یک موضوع اجتماعی و تاریخی است اما روایت آن توسط اعضای یک خانواده شکل میگیرد.
شخصیتها در «بیداری بهوقت خون» مادام در تضاد و مادام در تقابل با یکدیگر قرار دارند تنها شخصیتهایی که شاید در طول نمایش یگانگی خود را حفظ کردهاند «سید مرتضی» و «نازنین زهرا» بهعنوان معشوق و سپس زن و شوهر است. در «بیداری بهوقت خون» شخصیتها حتی دارای نقاب پنهان هستند و هر سکانس نمایش نقاب از شخصیتهای برداشته میشود و مخاطب در کمال ناباوری روایت ناشنیده از این فرد را مشاهده میکند.
«بیداری بهوقت خون» هرچند روایت اجتماعی است اما در اوج اجتماعی بودنش لایههایی از روایت عشقهای پنهان و سرخورده را بیان میکند، شخصیتها به هم میرسند اما در مقطعی از هم جدا میشوند و نکته قابلتأمل است که این شخصیتهای زن هستند که مادام به دنبال شخصیت مرد تا انتها میگردند، ناز خاتون بعد از مرگ همسرش به دنبال همسرش، خاتون به دنبال عشق گمشده خود، حتی شخصیتی به نام آدم که در پایان نمایش ادامهدهنده راه پدر خویش میشود.
از شخصیت آدم (ندیمه خاتون) صحبت شد، شخصیتی که مائده وحید بازی میکند این شخصیت شاید در اول نمایش بهعنوان یک شخصیت محوری نباشد اما هر چه از نمایش میگذرد شخصیت او در نمایش پررنگ میشود تا جایی که در پایان نمایش محورترین شخصیت نمایش میشود، جانمی نهتنها در نمایش «بیداری بهوقت خون» در نمایشهای دیگر خود همچون نمایش «خوابهایم سراغ تو را میگیرند» بهخوبی توانسته شیء را باشخصیت داستان گره بزند و بهطور استعارگونه این شیء را بخشی از بازگوکننده درونیات و روحیات آن شخصیت در نمایش کند، مخاطب با مشاهده آدم و اینکه چهارپایهای را به دوش میکشد یاد افسانه سیزف و حمل کردن تکی سنگی توسط سیزف میافتد اما با فرق اینکه سیزف پس از افشای راز خدایان محکومبه حمل تختهسنگ بر دوش خود میشود اما آدم پس از فهمیدن بزرگترین راز زندگی خود چهارپایهای که از کودکی حمل میکرده رها کرده و بهعنوان انسان زندگی میکند.
جانمی با خلق شخصیتی به نام آدم بهخوبی توانسته پیامهایی که شاید بیان آن به ساختار و روایت داستان لطمه بزند، را توسط این شخصیت بیان کند، هرچند موضوع نمایش حق آبه زایندهرود در دوران ظل السطان است اما بیان موضوعات و دیالوگها توسط شخصیتها بهویژه آدمروایت دوران معاصر و سرگشتگی و بیهویتی آن را در دوران معاصر میکند، اوج این دیالوگها در دیالوگ لحظات آخر که آدمرو به شخصیت خاتون کرده و با گریه عنوان میکند «دوست داشتم دختری کنم تا کلفتی، دوست داشتم نازپرورده باشم تا کلفت، دوست داشتم آدم باشم تا قاتل» نمایش میدهد و بعدازاین دیالوگ است که آدم چهارپایه اسارت خود را از دوش خود برمیدارد و همچون پدرش بهعنوان یک آدم آزاده و مبارز برای احقاق حقوق مردم مظلوم به پا میخیزد.
خاتون شخصیت دیگر «بیداری بهوقت خون» است، ایفای نقش الهام رضایی در نقش خاتون قابلتحسین است تن صدا، زبان بدن با نقش خاتون خواهر ظل السطلان متقابت دارد و همین امر باعث میشود که نقش خاتون برای مخاطب باورپذیرتر شود، شاید بتوان گفت سختترین نقش در بین نقش شخصیتهای تئاتر «بیداری بهوقت خون» را شخصیت خاتون دارد شخصیتی که علاوه بر اینکه نقش یک شاهدخت متکبر قجری را بازی میکند باید دو شخصیت متضاد با این شخصیت را همزمان بازی کند شخصیتی همچون مادر و مهمتر از همه شخصیت عاشق دلشکستهای که هنوز به دنبال معشوق خود میگردد و شاید به همین خاطر باشد که در طول نقشپردازی رضایی در نقش خاتون نقش تکبر و استبدادی خاتون به چشم میخورد و شخصیت عاشقپیشه و انتقامجو این فرد کمتر برای مخاطب قابلباورتر است. هرچند رضایی سعی کرده است با مکثهای در دیالوگ،؛ نوع نگاه و حتی تغییر در تن صدای خود، عشق افلاطونی خاتون را در لحظاتی که با معشوق خود مواجه میشود، نشان دهد اما تنوع شخصیتها در این نقش نمیتواند عاشقپیشه بودن این شخصیت را نشان دهد اما جانمیتوانسته با خط روایت درست این مشکل را در نقش خاتون حل کند اما نکته قابلتأمل این است که مخاطب تا پایان نمایش نمیداند شخصیت خاتون سیاه است یا روشن همانطور که در مورد شخصیت آدم نمیتوان به این نتیجه دستیافت.
یکی از نقاط مثبت بازی رسول هنرمند در نقش «آمیرزا محمود آبدار» است این شخصیت در طول نمایش توانسته چهره واقعی یک فرد مبارزه و آزاده را فارغ از کلیشههای رایج بهخوبی نشان دهد و در طول نقشآفرینی رسول هنرمند در نقش دو سکانس طلایی از بازی این هنرمند وجود دارد لحظهای که نگاهش از پشت حصار به نگاه آدم میافتد و لحظهای که در حال جان دادن میفهمد که آدم دختر اوست.
زمان در «بیداری بهوقت خون» به معناست مخاطب در طول نمایش نمیداند نمایش در چه بازه زمانی روایت میشود و خط داستان مادام از گذشته به آینده در حال روایت است و همین خلصه مخاطب در زمان است که نمایش را برای مخاطب باورپذیرتر میکند، «بیداری بهوقت خون» هرچند روایت تاریخی از اصفهان است اما خط داستان، شخصیتها و نقشپردازی بازیگران بهگونهای است که حتی مخاطب غیر اصفهانی این نمایش را مشاهده کند، موضوع آن برایش آشنا و حتی نسبت به شخصیتهای آن احساس همزادپنداری میکند.
نقدی که شاید بتوان به این نمایش کرد وجود برخی از نقشها همچون «سرگرام» هست که نبود آن در خط داستانی تأثیر چندانی نمیگذارد و حتی یکدفعه وسط خط داستانی خبری دیگر از این شخصیت نیست.
به گزارش ایمنا، تئاتر بیداری بهوقت خون به نویسندگی، طراحی و کارگردانی احسان جانمی تا چهارشنبه سیزدهم اردیبهشتماه در تالار هنر اصفهان اجرا دارد علاقهمندان جهت خرید بلیت به سایت تیوال مراجعه کنند.
نظر شما