به گزارش ایمنا، نمایش «هفتخان اسفندیار» محصول سازمان هنری رسانهای اوج با مشارکت شرکت نور تابان و همکاری بنیاد فرهنگی هنری رودکی است.
امین زندگانی در نقش اسفندیار، بانیپال شومون در نقش گرگسار، امیرکاوه آهنینجان در نقش گشتاسب، فریبا کوثری در نقش کتایون، امیررضا دلاوری در نقش پشوتن، اصغر پیران در نقش ارجاسب، رضا راد در نقش شیر شکار، ندا سیاس و مونا صوفی در نقش جادو زنها، محسن حسینی در نقش جاماسب پیشگو، نیکا افکاری در نقش بهآفرید و سایه پارسایی در نقش همای خواهران اسفندیار در نمایش «هفت خان اسفندیار» حضور دارند.
سفری پر فراز و نشیب
دشمنی دیرباز ایران با توران که ریشه در داستان فریدون و سه پسر او دارد، زمینهساز بسیاری از داستانهای شاهنامه است. یکی از آنها، هفتخان اسفندیار و سفری پر فراز و نشیب به سوی توران است. اسفندیار از طرف پدر مأمور است تا خواهران خود (همای و به آفرید) را که اسیر ارجاسب و توسط او به توران برده شدهاند را به ایران بازگرداند.
ابتدا با شخصیتهای داستان آشنا میشویم. صحنهگردانان هفت خان اسفندیار به چند دسته تقسیم میشوند: ۱. پادشاهان ۲. شاهزادگان و شاهدختها. ۳. پهلوانان ۴. جانوران طبیعی و مابعدالطبیعی.
پادشاهان:
دو پادشاه در این داستان وجود دارد؛ یکی گشتاسب پادشاه ایرانی و دیگری ارجاسب پادشاه توران.
گشتاسب
فردوسی گشتاسب را این گونه معرفی میکند: «چو گشتاسب بر شد به تخت پدر / که هم فّر او داشت و بخت پدر / به سر بر نهاد آن پدر داده تاج / که زیبنده باشد بر آزاده تاج»
گشتاسب یکی از پادشاهان کیانی شاهنامه است که دین زرتشت در زمان او عرضه شد و به وسیله او رواج پیدا کرد: «چو بشنید از او شاهِ به دینِ به / پذیرفت ازو راه و آیینِ به». اگر چه در متون پهلوی از او به نیکی یاد شده اما گشتاسب در شاهنامه پادشاهی لجوج و منفور است. پادشاهی نابخرد است که با پدر خود سر سازش نداشته و حتی پس از پادشاهی، به دلیل حرص و طمع به تاج و تخت باعث تحریک و در نهایت مرگ پسرش اسفندیار میشود. گشتاسب یادآور شخصیت کی کاووس است که او هم با نادانی باعث مرگ فرزند (سیاوش) و یکی از عزیزترین شخصیتهای شاهنامه میشود.
در داستان هفت خان گشتاسب دو بار دیده میشود، یکی در ابتدای داستان که عاجزانه از اسفندیار میخواهد تا دخترانش را نجات دهد و یکی در انتهای داستان که بعد از پیروزی نامهای به اسفندیار مینویسد و پندهای بسیار میدهد.
ارجاسب
«کنون رزم ارجاسب را نو کنیم / به طبع روان باغ بی خو کنیم»؛ ارجاسب پادشاه تورانی است که او را بعد از افراسیاب بزرگترین شاه توران میدانند. برخی او را پسر و برخی برادر افراسیاب دانستهاند. عمده جنگهای ایران و توران در زمان پادشاهی او و گشتاسب است.
شاهزادگان:
۱. اسفندیار
«خنک شاه گشتاسپ آن نامدار / کجا پور دارد چو اسفندیار / خنک آنک چون تو پسر زائد او / همی فّر گیتی بیفزاید او»
اسفندیار شاهزاده و پهلوان ایرانی است که باعث گسترش دین زرتشت در دیار پارسیان شد. او قهرمانی روئین تن است و اگرچه فردوسی نحوه روئین تنی اسفندیار را در شاهنامه ذکر نکرده اما در منابع اینگونه گفته شده که زرتشت، زمانی که اسفندیار نوزاد بود او را در آب مقدس شستوشو داد و همین دلیل روئین تنیاش شد و تنها بخش آسیب پذیر بدن او چشمانش بود.
در شاهنامه دو چهره از اسفندیار دیده میشود؛ چهره اول قهرمانی ملی که در نبود رستم فتنه و تعرض تورانیان به مرزهای ایران را دفع میکند و چهره دوم او قهرمانی دینی است که دین زرتشت را در تمام ایران و اطراف آن رواج میدهد.
او شجاع، جوانمرد، صادق و تابع دستورات شاه است. قهرمانی وطندوست و ازخودگذشته و پهلوانی است که نشان میدهد هیچ انسانی کامل نیست، هر قدر که قهرمانی حماسی و روئینتن باشد.
اسفندیار بسیار زیرک است و با همین زیرکی میتواند نقشههای خود را پیش ببرد و پیروز شود. او شخصیتی پاک دارد و ایمان قلبیاش به خداوند او را به یکی از پهلوانان و شاهزادگان شاخص شاهنامه تبدیل میکند.
در این داستان ما چهره دیگری هم از اسفندیار میبینیم. شخصی کینهای که از پدر دل چرکین و ناراحت است؛ به طوری که در انتهای هفت خان و پس از پیروزی در نامهای که به رسم معمول به پادشاه مینویسد مراتب کهتری خود را ابراز نمیکند.
از طرفی با اسرای تورانی که از او زنهار خواستهاند به درستی رفتار نکرده، همه را کشته است و اموالشان را غارت میکند. برخلاف اصول جوانمردی در شاهنامه او به قولی که داده پایبند نیست. او به گرگسار قول داد که در ازای راهنمایی صادقانه، جان خود و خانوادهاش در امان است و او را به تاج و تخت میرساند؛ در صورتی که پس از گذراندن خانها، او را هلاک میکند. (گرگسار اگر چه راهنمای او بود اما در هر خان آرزوی شکست اسفندیار را داشت. او با حیلهای که در خان هفتم کرد میتوانست تمام سپاه ایران را از بین ببرد، اما هوشیاری اسفندیار مانع این کار و همین امر دلیل مرگ گرگسار شد.)
۲. پشوتن
«پشوتن یکی مرد بیدار بود / سپه را ز دشمن نگه دار بود»
بزرگترین پسر گشتاسب و برادر افراسیاب است. او شخصیتی حامی، مشاور و پیشگو دارد. تنها شخصی است که اسفندیار به او اعتماد دارد و در تمام مراحل تصمیمگیری با او مشورت میکند.
نوش آذر
«چو ار دور نوش آذر او را بدید / بزد دست و تیغ از میان برکشید / یکی تیغ زد بر سر و گردنش / به دو نیم شد پیل پیکر تنش»
نوشآذر، یکی از چهار پسر افراسیاب است که در این جنگ همراه اوست. او بسیار شجاع و دلیر است و به خاطر عملکردش به هنگام جنگ و کشتن طرخان تورانی، ضربه مهلکی به سپاه تورانیان وارد میکند.
کهرم
«برادر بد او را دو آهرمنان / یکی کهرم و دیگری اندمان»
پسر ارجاسب تورانی است و کسی است که لهراسب (جّد اسفندیار) را به قتل میرساند. کهرم ابتدا اسیر اسفندیار و در نهایت به دار آویخته میشود.
اندریمان
«دگر اندریمان که پیروز گشت / بکشت از دلیران ما سی و هشت»
پهلوان تورانی که برخی او را برادر و برخی پسر ارجاسب مینامند. اندریمان در داستان هفت خان اسفندیار به همراه کهرم اسیر و کشته میشود.
شاهدختها
۱. همای
«مر او را دهم دخترم را همای / و کرد ایزدش را برین بر گوای
همای دختر گشتاسب و خواهر اسفندیار است که در حمله ارجاسب به ایران به بدترین شکل اسیر میشود و اسفندیار به بهانه رهایی او به توران حمله میکند.
۲. به آفرید
«دگر دختر شاه به آفرید / که باد هوا هرگز او را ندید»
دختر دیگر گرشاسب و خواهر اسفندیار است که او هم مثل خواهرش توسط تورانیان به اسارت برده میشود و پس از اینکه گشتاسب آزادی آنها را از اسفندیار میخواهد، اسفندیار در لباس بازرگان به توران رفته و تدارکات آزادیشان را میچیند.
پهلوانان
پهلوانان در این داستان به دو گروه پهلوانان ایران و توران که همگی از شاهزادگان هستند، تقسیم میشوند. پهلوانان ایرانی این داستان اسفندیار، پشوتن و نوشآذر و پهلوانان تورانی کهرم و اندریمان هستند که بالاتر در مورد هر یک صحبت شد. اما دو شخصیت دیگر هم در این داستان دیده میشود که آنها هم از وابستگان دربار توران هستند.
۱. گرگسار:
«یکی ترک بود نام او گرگسار / ز لشکر بیامد بر شهریار»
از ترکان تورانی و از وابستگان دربار ارجاسب است که توسط اسفندیار اسیر و مجبور میشود که در ازای بخشیدن جانش توسط اسفندیار، راهنمای او برای رسیدن به روئین دژ باشد.
۲. طرخان:
«به طرخان چنین گفت کای سرفراز / برو تیز با لشکری رزمساز»
از پهلوانان تورانی است که به همراه ارجاسب به جنگ با سپاه ایران میآید. او در نبردی رو در رو با آذرنوش کشته میشود و همین امر شروع کننده جنگ میان سپاه ایران و توران است.
شخصیتهای غیر انسانی
علاوه بر شخصیتهای انسانی در این داستان، تعدادی شخصیت غیر انسانی (جانور) و مابعدالطبیعی میبینیم که در هفتخان ظاهر میشوند. از جانواران میتوان به گرگ و شیر در خانهای اول و دوم اشاره کرد و به موجودات غیرطبیعی هم در زیر اشاره میشود.
۱. اژدها:
موجودی افسانهای که جایگاه ویژهای در اساطیر و فرهنگ جهان دارد. در ادبیات پارسی نماد زشتی، پلشتی و اهریمن است که همیشه در مقابل نیکی و اهورامزدا قرار میگیرد. با آتشی که از دهان خود بیرون میدهد میتواند موجب هلاکت قهرمانان داستان گردد. در خان سوم، اسفندیار با او روبهرو میشود.
۲. سیمرغ:
از مهمترین شخصیتهای داستانی در ادبیات فارسی است که جایگاه ویژهای دارد. در شاهنامه دو چهره از سیمرغ میبینیم، گاه چهرهای اهورایی (در داستانهای رستم) و گاه چهرهای اهریمنی (در هفت خان اسفندیار).
۳. زن جادو:
یکی دیگر از شخصیتهای اهریمنی داستان اسفندیار که میتواند دریا را به بیابان و بیابان را دریا کند. او در خان چهارم سد راه اسفندیار میشود و با جادو چهرههای مختلفی از خود نشان میدهد.
ادامه دارد…
نظر شما