به گزارش خبرنگار ایمنا، رسیدگی به یک پرونده از چهاردهم اردیبهشتماه سال ۱۴۰۰ به دنبال پیچیده شدن صدای شلیک چند گلوله در خیابان میرهاشمی یافت آباد آغاز شد و پسر جوانی به نام هادی که از آرایشگاه مردانه بیرون آمده بود در خون غلتید. وی که هدف شلیک گلوله قرار گرفته بود قبل از رسیدن به بیمارستان جان سپرده و مأموران پلیس برای رازگشایی جنایت به تکاپو افتادند.
شواهد نشان میداد هادی از سوی سرنشین یک دستگاه پژو هدف شلیک گلوله قرار گرفته است. مأموران به ردیابی پژو سفید پرداختند و با اطلاعاتی که از شاهدان گرفته بودند صاحب خودرو را که زنی میانسال بود ردیابی و بازداشت کردند اما زن میانسال گفت خودرو در اختیار پسرش قرار داشته است.
با افشای این ماجرا پسر جوان به نام سعید بازداشت شد و راز جنایت را برملا کرد. وی گفت: باور کنید من دستی در این قتل نداشتم. یکی از دوستانم به نام عارف یک ماه قبل چاقو خورده و در بیمارستان بستری بود. او به تازگی از بیمارستان مرخص شده بود که او را در خیابان دیدم.
او میگفت حالش خوب نیست و از من خواست تا او را سوار ماشین کنم و امانتی دارد که میخواهد آن را به دوستش برساند. روی صندلی عقب نشست اما وقتی در خیابان دوست صمیمیاش هادی را دید که از آرایشگاه خارج میشد، کلاشینکفی را که در ساک همراهش جاسازی کرده بود بیرون آورد و به سمت او شلیک کرد. من شوکه شده بودم اما عارف با فریاد از من خواست تا به سرعت از آنجا فرار کنم. من هم از ترسم فرار کردم و عارف را به خانه رساندم.
با اطلاعاتی که این پسر به پلیس داده بود عارف ۲۹ ساله ردیابی و بازداشت شد و به شلیک خونین اعتراف کرد. وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: من و هادی سالها بود با هم دوست بودیم اما مدتی بود با هم اختلاف پیدا کرده بودیم. آخرین بار وقتی با هم درگیر شدیم او با چاقو به جانم افتاد و به قصد کشت مرا زد. تمام بدنم چاقو خورده بود و حتی دو بریدگی عمیق در ناحیه سینه داشتم اما معجزهآسا زنده ماندم.
من بعد از یک ماه از بیمارستان مرخص شدم. وقتی در بیمارستان بودم از هادی هیچ شکایتی نکردم؛ حتی وقتی پلیس به سراغم آمد و از من بازجویی کرد سکوت کردم و گفتم ضارب را نمیشناسم تا خودم از او انتقام بگیرم. من به تازگی از بیمارستان مرخص شده بودم که کلاشینکف را به مبلغ ۲۰ میلیون تومان از یک مرد افغان خریدم.
وقتی سعید در خیابان دیدم به دروغ گفتم حالم خوب نیست و از او خواستم تا مرا پیش دوستم برساند. در بین راه هادی را دیدم که از آرایشگاه خارج میشد. من به سمتش شلیک کردم اما سعید در جریان نبود و هیچ دستی در این ماجرا ندارد. من قتل هادی را قبول دارم و برای انتقام دست به این کار زدم.
به دنبال اعتراف پسر جوان، وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا به جرم او و دوستش رسیدگی شود. در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند. وی گفت: عارف که دارای سابقه کیفری است متهم است با اسلحه کلاشینکف به دوستش هادی شلیک کرده و وی را با چهار گلوله کشته است.
دوربینهای مداربسته خیابان نیز صحنه جنایت را ضبط کرده است. در این جنایت دوست وی به نام سعید نیز معاونت داشته که چهل روز بعد در رباط کریم ردیابی و بازداشت شد. اکنون با توجه به مدرکهای موجود در پرونده برای عارف به اتهام قتل و حمل سلاح غیرمجاز و برای سعید به اتهام معاونت در جنایت اشد مجازات میخواهم.
سپس مادر قربانی در جایگاه ویژه ایستاد و برای عارف حکم قصاص خواست. وی در حالی که اشک میریخت گفت: پسرم آرزوهایش را با خودش به گور برد و قاتل پسرم هم باید چنین سرنوشتی داشته باشد. من راضی به گذشت نیستم و قصاص میخواهم.
سپس عارف روبهروی قضات ایستاد و به تشریح جنایت پرداخت. وی گفت: من و هادی باهم دوستهای صمیمی بودیم اما با هم اختلاف پیدا کردیم و او تا سر حد مرگ مرا با چاقو زد. من پس از ترخیص از بیمارستان تصمیم به انتقام گرفتم. کلاشینکفی را که از قبل از یک مرد افغان خریده و در باغی در حاشیه تهران دفن کرده بودم بیرون آوردم و از دوستم سعید خواستم تا مرا پیش هادی ببرد. در بین راه وقتی هادی را دیدم که از آرایشگاه خارج میشد کلاشینکف را به دست گرفتم و چهار تیر به او شلیک کردم. من قصد کشتن او را نداشتم و فقط میخواستم او را ادب کنم. تیرها ناخواسته با سینه او برخورد کرد. من فقط میخواستم هادی را تنبیه کنم.
سپس سعید به دفاع پرداخت و گفت: من اتهام معاونت در قتل را قبول ندارم. آن روز عارف با من تماس گرفت و از من خواست تا به قهوه خانه برویم و با هم قلیان بکشیم. او گفت قصد دارد امانتی را به دوستش هادی بدهد. وقتی هادی را مقابل آرایشگاه دید از من خواست تا ماشین را متوقف کنم. او از ماشین پیاده شد و کلاشینکف را به دست گرفت و به او شلیک کرد. من از دیدن این صحنه وحشت کرده بودم و نمیدانستم چه کار کنم. به همین خاطر فرار کردم.
همه چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و من متوجه ماجرا نشدم. باور کنید من از قصد دوستم هیچ اطلاعی نداشتم. بعد از این ماجرا چون ترسیده بودم فرار کردم. من گمان میکردم هیچ کسی حرفم را قبول نمیکند به همین خاطر فرار کردم و چهل روز بعد دستگیر شدم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، عارف را به قصاص و سعید را به خاطر معاونت در جنایت به ۲۵ سال زندان محکوم کردند.
انفجار کیف حاوی نارنجک دستی
حمید کریمی؛ سخنگوی سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری قم، اظهار کرد: این حادثه ساعت ۱۷:۰۱ به سازمان آتشنشانی اطلاع داده شد و نیروهای این سازمان بلافاصله به محل اعزام شدند. در این حادثه که در ساختمانی واقع در خیابان بعثت رخ داد، سه برادر بهشدت مصدوم و یکی از آنها دچار ۹۰ درصد سوختگی شده است.
ضرب و جرح مرگبار توسط نامادری
پنجشنبه یازدهم اسفندماه امسال، مرگ مشکوک پسر بچه شش سالهای در خانهای در محله یافتآباد از سوی پدر و نامادریاش به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ گزارش داده شد. با اعلام این خبر، مأموران کلانتری ۱۵۱ یافتآباد با دستور محمد وهابی؛ بازپرس ویژه قتل شعبه دوم دادسرای امور جنایی، راهی محل حادثه شدند و تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند.
تیم پلیس به محض حاضر شدن در خانه مورد نظر با جسد پسر بچه سالهای مواجه شدند که به طرز مشکوکی فوت کرده و آثار کبودی دور دهان او مشهود بود. پدر این پسر بچه در روند تحقیقات به مأموران کلانتری گفت: شب گذشته پسرم مثل همیشه به تختخواب رفت و خوابید اما هنگامی که صبح قصد داشتم تا او را بیدار کنم متوجه شدم فوت کرده است. موضوع را به پلیس اطلاع دادم و کبودی دور دهان پسرم برای این بوده که از پلهها افتاده است.
همین آثار کبودی کافی بود تا کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی با دستور قاضی جنایی تحقیقات را آغاز کنند و در نخستینگام نامادری پسربچه را هدف تحقیق قرار دهند که او در اظهارات ضد و نقیضی مدعی شد، متوفی که مشغول تاببازی بوده بر روی زمین افتاده است.
تحقیقات ادامه داشت تا اینکه خواهر هفت ساله متوفی راز این جنایت را فاش کرد و گفت که نامادریاش به دلایل نامشخصی با برادرش دعوا کرده و در جریان این درگیری با دستش که ساعت روی آن بوده محکم به دهان برادرش زده است. بررسیهای تخصصی نیز حکایت از آن داشت، پس از این ضرب و جرح، متوفی حالش بد شده اما نامادری از رساندن او به بیمارستان خودداری کرده است و در ادامه نامادری و پدر این پسربچه شش ساله توسط تیم جنایی بازداشت شدند.
با دستور محمد وهابی؛ بازپرس ویژه قتل شعبه دوم دادسرای امور جنایی، جسد پسر بچه برای معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی منتقل شد و متهمان برای روشن شدن زوایای پنهان پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
گروگانگیری مسلحانه در زاهدان
سردار دوستعلی جلیلیان؛ فرمانده انتظامی استان لرستان، اظهار کرد: در پی گزارش یک فقره آدمربایی در یکی از محلات شهرستان زاهدان بلافاصله تیمی مجرب از مأموران پلیس آگاهی استان وارد عمل شدند. با حضور کارآگاهان پلیس آگاهی در محل مشخص شد، افرادی مسلح و ناشناس با صورتهایی پوشیده و با تهدید سلاح، جوانی ۳۵ ساله را با یک دستگاه خودروی سواری ربوده و از محل متواری شدهاند.
وی افزود: در بررسیهای اولیه کارآگاهان پلیس آگاهی مشخص شد که آدمربایان به دلیل اختلافات خانوادگی این جوان را ربوده و او را به مکانی نامعلوم منتقل کردهاند. تیم رسیدگی کننده به پرونده به منظور حفظ جان گروگان، تحقیقات گستردهای را برای شناسایی محل نگهداری او و دستگیری عاملان این اقدام شرارتآمیز آغاز کردند.
فرمانده انتظامی استان تصریح کرد: سرانجام پس از تلاشهای شبانه روزی پلیس، محل اسارت این جوان در یکی از روستاهای شهرستان زاهدان شناسایی شد و روز گذشته تیم عملیات ویژه پلیس آگاهی با حضور در محل، فرد ربوده شده را آزاد و دو عامل اصلی این گروگانگیری را نیز دستگیر کردند. فرد ربوده شده صحیح و سالم، آزاد و به آغوش خانواده بازگشت و متهمان با تشکیل پرونده به مراجع قضائی معرفی شدند.
شلیک مرگبار داماد کینهای به پدرزن
ساعت ۲۰ شامگاه دوازدهم دیماه سال ۱۴۰۰ صدای شلیک چند گلوله در یکی از خیابانهای فشافویه پیچید و مرد ۶۰ سالهای به نام عزیز که هدف شلیک گلوله قرار گرفته بود در خون غلتید. عزیز بلافاصله به بیمارستان هفت تیر منتقل شد اما ساعتی بعد به خاطر شدت جراحات جان سپرد و کارشناسان پزشکی قانونی اصابت گلوله به شکم و سینه وی را علت مرگ اعلام کردند.
با مرگ مرد میانسال مأموران به بررسی پرداختند و دریافتند وی از سوی داماد سابق خود به نام حمید به قتل رسیده و عامل جنایت با موتورسیکلت از محل گریخته است. مأموران به ردیابی داماد فراری پرداختند اما ردی از وی به دست نیاوردند تا اینکه بیستم اسفندماه همان سال وی به پلیس آگاهی رفت و تسلیم پلیس شد. حمید اسلحه و هشت تیر جنگی خود را تحویل پلیس داد و از قتل پدرزن سابقش ابراز پشیمانی کرد.
متهم ۳۷ ساله به شلیک خون به پدرزن سابقش اعتراف کرد و در تشریح جزئیات ماجرا گفت: هفت سال قبل با همسرم ازدواج کردم و حالا صاحب یک پسر شش ساله هستم اما من و همسرم از همان ابتدای زندگی مشترک مدام با هم اختلاف داشتیم.
اختلافهای ما ادامه پیدا کرد تا اینکه دو سال قبل از هم جدا شدیم. پسرم با همسرم زندگی میکرد اما همسرم اجازه نمیداد او را ببینم. در این مدت بارها از سوی پدرزنم تهدید به مرگ شده بودم و به همین خاطر و از ترسم یک کلت کمری را به مبلغ هشت میلیون تومان خریدم.
آخرین بار مقابل خانه پدرزنم رفته بودم تا با همسر سابقم صحبت کنم. من بارها به همسرم گفته بودم حق دارم پسرم را ببینم اما اجازه نمیداد حتی با او تلفنی صحبت کنم. آن روز مقابل در خانه پدرزن سابقم رفته بودم و میخواستم پسرم را به شهرستان ببرم اما پدر زنم مقابل در آمد و با من درگیر شد.
او به رویم چاقو کشید و من هم از ترسم اسلحهای را که همراه داشتم بیرون آوردم و نفهمیدم چطور شد که به او شلیک کردم. من کارگر هستم و با کارگری زندگی را میگذرانم. بعد از جدایی از همسرم به مواد مخدر معتاد شدم و آن روز حالت طبیعی نداشتم.
باور کنید من نمیخواستم پدر زن سابقم را بکشم. فقط اسلحه همراهم برده بودم تا او را بترسانم اما وقتی با چاقو به سمتم حمله کرد نفهمیدم چه کار میکنم. من بعد از قتل فرار کردم و در این مدت در بیابانهای حاشیه تهران پنهان بودم تا اینکه متوجه شدم پدر زنم در بیمارستان جان سپرده است. من از زندگی مخفیانه خسته شده بودم که خودم به پلیس آگاهی رفتم و خودم را معرفی کردم.
وی به بازسازی صحنه جرم پرداخت و از سوی شعبه ۱۰۲ دادگاه عمومی فشافویه برایش کیفرخواست صادر و پرونده به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا وی به زودی در دادگاه از خود دفاع کند و این در حالی است که اولیایدم برای وی حکم قصاص خواستهاند.
نظر شما