۱۷ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۷:۳۰
این است قدرت امام

«وقتی پدر و بعضی بچه‌هایش می‌آمدند، به مادر سر بزنند، مادر غذا را که جلو آنها می‌گذاشت، می‌رفت، پوتین‌های آنها را می‌شست و واکس می‌زد و اشک می‌ریخت. می‌گفت: من آمده‌ام به حضرت زینب (س) بگویم من نمی‌توانم بجنگم، ولی پوتین‌های لشکریان امام حسین (ع) را واکس می‌زنم.»

به گزارش خبرنگار ایمنا، زمانی که ارتش بعثی عراق به خاک کشورمان تجاوز کرد. همه اقشار مردم برای مقابله با این دشمن تا بن‌دندان مسلح که از حمایت‌های کشورهای استعمارگر برخوردار بود، بسیج شدند.

روایت‌های مختلفی از پشتیبانی مردم از جبهه‌های حق علیه باطل در آن دوران نقل شده است، مردم که پشت به یکدیگر دادند تا نگذارند وجبی از این خاک به دست اجنبی بیفتد.

سیدیحیی صفوی در کتاب «از سنندج تا خرمشهر» به خاطراتی از اشتیاق مردم برای کمک به جبهه اشاره کرده است: «من خانواده‌ای را در اهواز می‌شناختم که پدر و مادر و چهار فرزند این خانواده به جبهه آمده بودند. بعضی از این بچه‌ها برای استراحت و استحمام با پدر به پشت جبهه می‌رفتند. در آن زمان مادر آنها در اهواز در بخش خدمات بیمارستان کار می‌کرد و پتوها و ملحفه‌های خون‌آلود بیمارستان را می‌شست. وقتی پدر و بعضی بچه‌هایش می‌آمدند، به مادر سر بزنند، مادر غذا را که جلو آنها می‌گذاشت، می‌رفت، پوتین‌های آنها را می‌شست و واکس می‌زد و اشک می‌ریخت. می‌گفت: من آمده‌ام به حضرت زینب (س) بگویم من نمی‌توانم بجنگم، ولی پوتین‌های لشکریان امام حسین (ع) را واکس می‌زنم.

این است قدرت امام که یک ملت را از زن، مرد، پیرمرد، پیرزن و نوجوان عازم جبهه‌ها می‌کند و همین مردم نیز میلیاردها تومان کمک به جبهه‌ها می‌فرستند.

خدا آیت‌الله احسان‌بخش، امام جمعه رشت را رحمت کند. آمد توی جبهه و گفت: چرا گیلان ما نباید تیپ داشته باشد؟ چرا مازندران تیپ کربلا را دارد؟ ما هم باید یک تیپ داشته باشیم. گفتیم: آقا تیپ هزینه دارد، خرج دارد. گفت: من می‌دهم؛ نیروی انسانی آن را هم می‌فرستم؛ برنج و روغنش را می‌دهم و واقعاً هم این کار را کرد. هر دفعه برای هر عملیات کاروان می‌فرستاد. شاید یک مرتبه بیش از ۵۰۰ کامیون برنج، چای و الوار از گیلان برای تیپ قدس و سایر یگان‌ها آورد.»

کد خبر 646175

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.