به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس چکیده مقالهای از حمیدرضا تیهومیاندواب، کارشناس ارشد معماری در عصر حاضر با تغییر و تحول در عرصه معماری و شهرسازی کیفیت فرایند طراحی و خلق فضای شهری کاهش پیدا کرده است و نقشی معیوب از هویت معماری را تبیین میکند.
مدیریت شهری یک فرایند است که در مجموع به یک نظام تصمیمگیری منجر خواهد شد، البته میزان موفقیت و یا نبود موفقیت مدیریت شهری بستگی به قدرت، مشروعیت و ساختار حقوقی، اجتماعی و اقتصادی جامعه دارد. نوع مدل مدیریت شهری در دورههای مختلف تاریخی و در مناطق مختلف، بازتابنده نگرش و میزان مشارکت عمومی و قدرت اجرایی مدیریتی است. یکی از گفتمانهای مهم در تعیین مدل مدیریتی برتر، تعیین چگونگی اداره شهر و قرارگیری قدرت در دست مدیران شهری است.
از سوی دیگر، مدل اداره شهر رابطه نزدیکی با حل یا ایجاد مسائل شهری دارد و آن را به مثابه عرصهای عمومی، اجتماعی، فرهنگی و کالبدی معرفی میکند که نه فقط دارای ویژگیهای زیبایی شناختی، بلکه باید به عنوان فضای شهری، بستر حیات مدنی شهر نیز باشد و به این ترتیب فضای شهری نه تنها با فرم بلکه با محتوا کامل میشود.
روند رو به رشد شهرنشینی در ایران و همنشینی فرهنگها و گروههای مختلف با یکدیگر و تبدیل روابط روستایی به روابط شهری، ضرورت بازتعریف تعاملات کنشگران با یکدیگر و با نهادهای شهری را در جامعه شهری متناسب با معیارهای قانونی روزآمد و با ضمانت اجرایی قوی مشخص میکند.
مدیریت شهری به عنوان یک نهاد محلی، مسئول نظارت، برنامهریزی و مدیریت توسعه شهرها است؛ در این ارتباط موضوعی که مدیریت میشود، فضا و مجموعهای از فعالیتهایی است که در آن اتفاق بیفتد. ایفای این نقش، مستلزم سطح متناسبی از تمرکززدایی سیاسی مدیریتی و اختیارات کافی برای سیاستگذاری، تصمیمگیری، برنامهریزی و اجرا در سطح محلی است. مدیریت مهمترین عامل در حیات، رشد و بالندگی یا مرگ یک جامعه است و روند حرکت از وضع موجود به سوی وضع مطلوب را کنترل میکند و هدف آن سیاستگذاری و اجرای آن است.
امروزه هدف اصلی مدیران شهری دستیابی به شهرهای پایدار و مدیریت شهری پایدار است. در مدیریت شهری پایدار، تلاش بر پایداری منابع برای نسلهای آینده و جلوگیری از اتلاف و تخریب منابع در کنار دستیابی به سطح قابل قبولی خدمات عمومی و رفاه شهری برای تمامی نسلها است. درحالیکه مدیریت شهری کارآمد و پایدار، کلیه امور محلی سیستم شهر را باید برنامهریزی، سیاستگذاری، هدایت، ساماندهی، نظارت و هماهنگی کند.
از این رو روابط مشخصی بین سازمانها و ارگانهای متولی در امور شهری وجود ندارد و چنانچه رویکرد مدیریت یکپارچه شهری مورد توجه قرار گیرد، امکان ارتقای شاخصها و مؤلفههای پایدار در شهر وجود دارد. اداره امور شهرها بدون یکپارچگی در مدیریت آن، شهرها را به سمتوسویی سوق میدهد که نتیجهای جز اتلاف منابع و ناپایداری در حوزههای اجتماعی و اقتصادی را در بر نخواهد داشت.
شهر، سیستمی پویا و زنده است که عملکردهای ساختارهای آن، پیوسته با هم تعامل دارند، برای تنظیم این روابط و پایداری سیستم، هماهنگی و یکپارچگی در مدیریت آن ضروری است و ما نمیتوانیم کارکردهای مختلف شهر را به مدیریت از هم گسیخته و برون ارتباط با هم بسپاریم و انتظار بهبود وضعیت داشته باشیم.
شهرها، زیر بنای حیات اجتماعی جوامع
شهر به مثابه یک واقعیت اجتماعی تعریف میشود؛ در اینجا شهر در نهایت، محصول مجموعه روابط میان بازیگران اجتماعی و از این رو این باور وجود دارد که شکلگیری فضاها و روابط شهری از این روابط تبعیت میکنند؛ از نظر اجتماعی، شهرها مکانهای مناسبی برای شکلگیری نهادهای جمعی، اعتلای ارزشهای فرهنگی، گسترش و تحکیم روابط و مناسبات اجتماعی و پاسداری از روشهای انسانی و هویتهای ملی و محلی هستند.
شهر کالبد حیات اجتماعی جوامع است جایی که در آن روابط انسانی و اجتماعی شکل گرفته، بارور و شکوفا میشود. آنها همچون موجشکن بر پهنه گیتی ایستاده، امواج تعدی را در هم شکسته و بدین ترتیب به حیطه امنیت بدل شدهاند. آنها آدمی را در وصول به نقطه والای فرهنگ یاری رسانیدهاند. آنها در پناه دیوارهای خود محیطی مناسب را برای پرورش اصلیترین دستاوردهای علمی و هنری فراهم آوردهاند.
شهر «زنده _ فضا» به شهر زنده در فضا تبدیل میشود آن هم تنها بهدلیل حضور انسانهایی که در آن ساکن هستند و این آغاز فرایند فروریزی بنیانهای زندگی شهری و شروع از هم پاشیده شدن شالودههای شهر است. شهری که دیگر نمیتواند همچون یک مقوله فلسفی مورد بررسی قرار گیرد، فلسفه وجودی خود را از دست داده است.
شهری که دیگر نمیتواند با موازین علمی سنجشپذیر باشد، عینیت واقعی بودن خود را از دست میدهد و اگر جنب و جوشی در آن به چشم میخورد نه به سبب کنش و واکنشهای فضایی است که ایجاد میکند، بلکه بخاطر حضور انسانهایی است که بهرغم کارا نبودن فضای شهری مجبور به زیست در آن هستند.
پایداری یکی از مهمترین و شاخصترین اهداف برنامهریزی محیطی و فضایی در طول سه دهه گذشته بوده و در واقع مجموعهای از برنامههای گوناگون با هدف تسهیل توسعه اجتماعی و اقتصادی است که در همین راستا، بهدلیل به حداقل رساندن آسیبهای زیست محیطی در کانون توجه جامعه جهانی قرار گرفته است.
انسان بهعنوان محور اصلی توسعه پایدار شناخته میشود، به همین سبب پاسخگویی به نیازهای او در راستای توسعه پایدار اهمیت ویژهای دارد که همسو با اهداف والای انسان از جمله برخورداری از یک زندگی سالم و هماهنگ با طبیعت است؛ هدف سیستم مدیریت شهری به مثابه جزئی از سیستم حکومتی، اداره امور شهرها است و بر اساس نقشی که دولت برای این سیستم قائل میشود، مدیریت شهری به مثابه جزئی از سیستم حکومت محلی زمینه ارائه خدمات مورد نیاز جمعیت ساکن در شهرها و الزامات زندگی جمعی را فراهم میکند.
آگاهی از اصول برنامهریزی نیاز امروز مدیریت شهری
مدیریت شهری به عنوان چارچوب سازمانی توسعه شهر به سیاستها، برنامهها، طرحها و اقداماتی مربوط میشود که در پی اطمینان از تطابق رشد جمعیت با میزان دسترسی به زیرساختهای اساسی زندگی شهری بهویژه مسکن و اشتغال است. در چارچوب این تعریف کارایی مدیریت شهری وابستگی مشخص و مستقیمی به عوامل زمینهای از قبیل ثبات سیاسی، وحدت و یکپارچگی اجتماعی، رونق اقتصادی و انسجام و پویایی فرهنگی و برخی عوامل دیگر نظیر توان و مهارت، انگیزه و دانش سیاستگذاران، تصمیمگیران، تصمیمسازان و افراد استفاده کننده از این سیاستها و برنامهها دارد.
مدیریت شهری باید برای شهر، برنامهریزیهایی را به انجام برساند، فعالیتهای شهری را سازمان دهد و بر فعالیتهای انجام شده نظارت و حتی برای انجام بهینه امور، انگیزش ایجاد کند، انجام چنین مواردی به آگاهی از اصول مدیریت، برنامهریزی، ارتباطات، انگیزش، سازماندهی، هدایت و رهبری و نظارت و کنترل باز میگردد.
مهمترین هدف مدیریت شهری را میتوان در ارتقای شرایط کار و زندگی جمعیت ساکن در قالب اقشار و گروههای مختلف اجتماعی و اقتصادی و حفاظت از حقوق شهروندان، تشویق به توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار و حفاظت از محیط کالبدی دانست، بنابراین هنگامی که شهر، دارای مشکلات و نارساییهایی در چرخه امور خود بود و از مشکلات بهداشت شهری و آلودگیهای محیطی برخوردار و از اقسام آسیبهای اجتماعی رنج میبرد و بحرانهایی همچون مسکن، نقص در ظرفیت کافی تأسیسات عمومی، بیکاری، کمی درآمد، زاغهنشینی، سختیهای اجتماعی، رشد خودروی شهری و بیهویتی در شکلگیری بافتها و ساختمانها را تجربه میکرد، میتوان به این نتیجه رسید که مدیریت شهری آن در تنگنا و نارسایی به سر میبرد.
نتیجهگیری
توسعه پایدار یک شهر، میتواند ثمرات بسیار مطلوب و قابل توجهی چه از منظر اقتصادی و چه از منظر محیط زیستی داشته باشد. برای دستیابی به این هدف، مدیریت شهری باید در کنار شهروندان و با تعاملی دوسویه، به سوی ایجاد یک شهر پایدار، گام بردارد. مدیریت شهری در بخش زیرساختهای سبز، عملکرد رضایتبخشی را داشته است و این شاخص در وضعیت مطلوبی در بین دیگر شاخصها داشته و نشان از وضعیت مطلوب زیرساختها و فضاهای سبز موجود در شهر دارد.
مدیریت شهری یک فرایند است که در مجموع به یک نظام تصمیمگیری منجر خواهد شد، میزان موفقیت یا نبود موفقیت یا «مدیریت یکپارچه» مدیریت شهری بستگی به قدرت و مشروعیت و ساختار حقوقی و اجتماعی و اقتصادی جامعه مورد یکپارچه شدن مدیریت شهر که بعضی مواقع هم به عنوان مدیریت واحد شهری نظر است گفته میشود، یکی از مفاهیمی است که امروزه زیاد شنیده میشود، شهر به عنوان سیستم یکپارچهای است که شهری باید مدیریت آن نیز یکپارچه باشد، چراکه شهرها دارای هویت واحد و یکپارچه هستند.
تجربیات الگوهای متفاوت مدیریت شهری در ادوار تاریخی کشور، کمک فراوانی به شناخت و تعیین راهبردهای اساسی مدیریت شهری در دنیای امروزی دارد، به گونهای که درک صحیح تجربیات تاریخی ارزشمند و استفاده از آنها بر میزان موفقیت الگوهای توسعه شهری و بویژه توسعه پایدار شهری میافزاید.
از آنجا که مدیریت شهری با توجه به پویایی شهرها با اندیشههای مختلف در تصمیمگیری مواجه است و اتخاذ تصمیمات حالتی پیچیده پیدا میکند، بنابراین تطبیق تجربیات مدیریتی و جلوگیری از آزمون و خطا و لغزش در تصمیمگیریها امری ضروری است، بهطوریکه میتوان نقش سیستم مدیریتی شهری را مشابه یک خلبان یا ملوان قلمداد کرد زیرا عرصه فعالیت شهر با شهروندان است و تصمیمات نیز باید بسیار علمی و کارآمد باشند، از این رو شهرها را به عنوان یک سیستم یکپارچه و به عنوان یک موجوده زنده فرض میکنند که نیازمند مدیریت پویا و هوشمند برای هماهنگی میان عناصر مختلف و تعیین و دستیابی به اهداف خود است.
نظر شما