به گزارش خبرنگار ایمنا، مطبوعات و رسانههای آزاد و شفاف در هر جامعهای از ارکان توسعه و دموکراسی محسوب میشود، لذا خبرگزاری ایمنا مرور بر بخشی از عناوین مطبوعات کشور را به صورت روزانه در دستور کار خود دارد.
روزنامه ایران در صفحه نخست امروز خود با تیتر «رودست بانک مرکزی به دلالان سکه» نوشت: در حالی که هفته گذشته ربع سکه در بازار غیررسمی و آزاد بیش از ۹ میلیون تومان معامله شد اما در بورس کالا میانگین قیمت معامله شده حدود هفت میلیون تومان بود، نکته قابل توجه این بود که همین رقم هم خریدار نداشت و از ۵۰۰ هزار ربع سکه ۴۳ هزار قطعه به فروش رسید.
سکه و طلا یکی دیگر از کالاهایی است که قیمتگذاری آن طی سالهای گذشته به دست بازارهای غیررسمی و غیرشفاف سپرده شد تا دلالان و منفعتطلبان بتوانند با استفاده از یک فضای غبارآلود، اقدام به ایجاد تقاضای کاذب و افزایش غیرمنطقی و ناعادلانه قیمتها کنند.
براساس علم اقتصاد، ایجاد بازارکارا که در آن کشف قیمت به صورت عادلانه و عقلایی صورت پذیرد، بدون وجود عنصر «شفافیت» ممکن نخواهد بود و تنها با افزودن شفافیت به بازار است که میتوان در مورد بهینهتر شدن کشف قیمتها مطمئن بود.
طی سالهای گذشته رهایی بیقید و شرط بازارها و عدم وجود یک بازار رسمی که درآن عرضه و تقاضا قیمت را تعیین کند و درعین حال شفافیت و تقارن اطلاعاتی نیز در سطح بهینهای قرار داشته باشد، بازارهای ارز و طلای ایران را با پدیده «شکست بازار» روبهرو کرد و با کنار کشیدن دولت به عنوان نماینده جامعه، به سرعت قیمتگذاری به دست دلالان افتاد تا قیمتها هر روز از واقعیتها فاصله بگیرند و دیگر شاهد رفتار منطقی در بازارهای غیررسمی نباشیم.
معاملات اخیر ربع سکه و تناقضهای فاحشی که در روند قیمتگذاری این کالای سرمایهای در بازار مشاهده شد، نمونه بارزی از نبود کارایی بازارهای غیررسمی و کشف قیمت به دور از عقلانیت در این بازارها است.
جایی که با وجود عرضههای بسیار زیاد و چندبرابری نسبت به تقاضا، عدهای خاص شروع به قیمتسازی در بازارهای غیررسمی کردند و واقعیت را در بازار طلا به گونه دیگری جلوه داند.
روزنامه جوان در صفحه نخست امروز خود با تیتر ««نمایندگان» برنامه غربیها در ایران!» نوشت: اروپا در یک حرکت صوری علیه سپاه مصوبه میدهد، اما به تعلیق برجام رأی مثبت نمیدهد.
همین رفتار نشانه است که تحریم و مصوبه ضدسپاه اروپا مقدمهای برای امتیازگیری بیشتر در مذاکرات هستهای است.
جسم برجام باید بماند و روح برجام را باید آنقدر تضعیف کرد که میان مرگ و زندگی آویزان باشد.
پس مذاکرات از نظر آمریکا باید ادامه داشته باشد و بهطور کامل تعلیق نشود، اما در حدی معلق و معوق بماند که همان چیزی شود که آنها میخواهند.
اروپا نیز که به آمریکا فقط یک «بله قربان!» میگوید.
کل آشوب صهیونیسم و کاریکاتوریسم فرانسوی و وندالیسم اروپا در ایران را باید در همین بسته تحلیل کرد: «چه کنیم تا ایران امتیاز بیشتری بدهد». وگرنه غرب و اروپا مرد براندازی در ایران نیستند.
در این سو، این راهبرد غربی یک «نماینده» فعال در ایران دارد که به اصطلاح خود اروپاییها برنامه آنان را در ایران «ریپرزنت» میکند! یعنی نمایندگی و بازآفرینی آن را برعهده میگیرد.
به همین خاطر همزمان با فشار غرب به ایران با ابزار تحریم بیشتر و مصوباتی شبیه مصوبه اخیر پارلمان اروپا، نمایندگان آنان در ایران شروع به بازآفرینی مسئله برجام و FATF میکنند و مسئولان را از عواقب بهسرانجام نرسیدن آنها میترسانند.
یک چرخه یا حلقه شیک که خوب میچرخد! یک سر آن غرب و سر دیگر آن اصلاحطلبان یا همان «نمایندگان برنامههای غربی در ایران» است.
برنامه هم بسیار ساده است و چند مرحله کوتاه دارد: «۱- غرب امتیاز بیشتری میخواهد-درستتر آنکه همه امتیاز را میخواهد و امتیازی نمیدهد، پس ۲- درست وقتی دولت ایران برای امضای توافق آماده میشود، دست نگه میدارد، ۳- حقوقبگیران انگلیسی و امریکایی شروع به آشوب و فتنه میکنند و آشوب در ایران به راه میافتد، ۴- اصلاحطلبان، سکوت یا حمایت ضمنی میکنند یا برخورد با آشوب را نفی میکنند.
روزنامه خراسان در صفحه نخست امروز خود با تیتر «پروژه ارتجاعی احیای دیکتاتوری» نوشت: ماجرا از جایی آغاز شد که رضا پهلوی در ادامه رویکرد معرفی خود بهعنوان «تنها آلترناتیو جمهوریاسلامی» که در ماههای اخیر و بهدنبال بروز اغتشاشات در ایران، بهصورت پررنگتری ازسوی وی دنبال شد، کوشید در قامت رهبر جریان اپوزیسیون، بار دیگر موضوع «گذار از جمهوری اسلامی» را مطرح و خود را بهعنوان تنها فرد مطلوب برای پیشبرد این راهبرد مجعول معرفی کند.
بهدنبال این گفتوگوی رسانهای، شماری از ضدانقلابها با بهراه انداختن هشتگی با عنوان «من وکالت میدهم»، اعتماد خود را به رضا پهلوی بهمنظور رهبری جریان براندازی اعلام کردند؛ کارزاری که اگرچه همراهی برخی سلبریتی های خارج نشین را به همراه داشت اما به مذاق فعالان فضای مجازی و دیگر گروههای اپوزیسیون که به موازات سلطنت طلبها فعالیت میکنند؛ خوش نیامد و با انتقادات و واکنشهای زیادی همراه شد و آتش اختلاف در میان این گروهها را شعله ورتر کرد.
اینکه چهکسی رضا پهلوی را در پویش «من وکالت می دهم» وکیل کرده است، خود سوال جدی و اساسی است که پاسخی برایش وجود ندارد.
رضا پهلوی در حالی به سمت این پویش رفته است که همان طور که یک کارشناس بیبیسی و شمار دیگری از فعالان اپوزیسیون نیز به آن اشاره میکنند؛ عملاً فرایندی برای اینکه آیا او وکیل این افراد باشد یا افراد دیگری، طراحی نشده و صرفاً رضا پهلوی را بهدلیل خاندان سلطنتی و پیشینه نژادی انتخاب کردهاند و از وکالتی که آغازش با نژادپرستی و ذبح دموکراسی باشد نباید توقع داشت که پایانی جز منتهی شدن به بسیاری از ناکجاآباد در انتظارش باشد.
همین مشخص نبودن ماجرای وکیل شدن او، داد بسیاری دیگر از گروهها و چهرههای اپوزیسیون و حتی برخی کاربران داخلی را در آورده و موجب شده است که با راه انداختن کارزار دیگری با عنوان «وکالت نمی دهم» با این اقدام سلطنت طلبها مخالف کنند.
البته شخصیت رضا پهلوی و حرف و حدیثهای فراوان درباره فساد مالی و حتی اخلاقی و کفایت نداشتن او هم بخش مهم دیگری از این انتقادها را به خود اختصاص میداد.
واکنشها به این اقدام طیف گستردهای از افراد را در بر گرفت.
نظر شما