به گزارش خبرنگار ایمنا، طی یادداشتی که محمود فروزبخش، نویسنده و اصفهاناندیش در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است:
«اینکه انسان در چه زمانی به دنیا بیاید، بهطور قطع جبر است، یعنی در این زمینه بهطور مطلق اختیاری ندارد و مختصات آن زمانه را او به میل خود تعیین نمیکند؛ هرچند که او اختیار دارد که برای بر هم زدن شرایط موجود تدبیر و تلاش کند، اما در هر صورت او هر چقدر هم تلاش و تقلا کند، باید بداند که به زمانهای متعلق است که تغییر کلی آن محال است و باید در چارچوبهای موجود دست به تغییرات بزند.
آنها که در زمانه عقل به دنیا میآیند، خوشاقبال هستند و البته اکثر مردم تاریخ از این حیث بداقبال هستند. آنها که در زمانه بعثت مفتخر به درک رسولالله (ص) شدند و در مدینهالنبی شاهد شکوفایی مقام انسان بودند، بهطور حتم باید شکرگزار این نعمتی باشند که سعادتش به دیگران نرسید و بعدها مؤمنین هر چه دیدند، سیاهی روی کاغذ بود و نه خود مقام نبی را.
رکنالملک شیرازی یکی از بزرگمردان تاریخ اصفهان است که البته بهحکم بداقبالی، در روزگار سیاه ظلالسلطانی میزیست. وی حداقل ۳۰ سال با ظلالسلطان قرین و همنشین بود و شاید تا ۴۰ سال و تا پایان عمر بهنوعی نفر دوم حکومت قاجار در شهر اصفهان بهشمار میرفت و از این حیث، اختیارات خوبی داشت و تاریخ گواهی میدهد که توانست از این قابلیتها بهخوبی استفاده کند و سرانجام نامی نیکو از خود به یادگار بگذارد.
تمام مورخان و همچنین حافظه تاریخی اصفهانیها گواهی میدهند که رکنالملک فردی شایسته و پاک بود که منشأ خیرات فراوان شد؛ هرچند که عمری در کنار دیوی مانند شاهزاده ظلالسلطان بود، اما نجاست سیاست کثیف قاجاری بوی بدی بر تن او نگذاشت و این راز مرموز زندگی رکنالملک است؛ کسی که تن به زمانه نداد، نایبالحکومه اصفهان بود، اما اینطور نبود که از خود ارادهای نداشته باشد. صِرف اینکه حکمرانی مردمی باشد و با دیگران ارتباط بسیار داشته باشد، کافی نیست. رکنالملک با بازاریان و علما ارتباطات گستردهای داشت، اما اینها کافی نیست. باید ایده داشت و شخص دغدغهمند باید خودش صاحبنظر هم باشد تا بتواند در میانه این هیاهوها راه به جایی ببرد، والّا اهالی استبداد و حاکمیت و همه کسانی که نظرشان عوض کردن شرایط موجود نیست، بر گُرده آن مسئول سوار میشوند.
اما رکنالملک در روزگار خود یگانهای بود که از تمامی امکانات به سود مردم استفاده کرد. برای همین هم بود که حتی مورد مهر روحانیت مشروطهخواه هم بود. حاجآقانورالله که رهبر معنوی مشروطه اصفهان بود، از مسجدسازی او بسیار استقبال میکند، تا جایی که شعری هم برای یکی از ستونهای آن میگوید. همان مسجدی که امروز در آن سوی آب زیباترین مسجد قاجاری شهر بهشمار میآید و با گذر از کنارش، رهگذران وسوسه میشوند که با کاشیهای آن عکس بگیرند.
مسجدی که امروز هم تماموقت برای مردم است و حوزهای هم در کنار آن فعال است. نفس این ماندگاری برای جناب رکنالملک حجتی است که او نفسی حق داشته است؛ همچنان که که خوانش اشعار او هم این نفس حق را از پس سالها به ما رسانده است. آرامگاه رکنالملک در تخت فولاد و در میانه دو حیاط کوچک و بزرگِ همان مسجدی است که دیگر همگان به نام شخص او میشناسند، هرچند که نام اولیه آن «مسجد اقصی» بوده است، یعنی مسجد دور؛ مسجدی که بیرون از شهر است و برای بیتوته در تخت فولاد، بهویژه در شبهای دعای کمیل ساخته شده است، دعای کمیلی که تا همین امروز نیز نوایش جاری است.
القصه آنکه رد خوبیهای رکنالملک را در همهجا میشود یافت: در پایهگذاری انجمنهای ادبی، نوشتن کتابهای ادبی، سامان دادن امور اداری شهر، برقراری مناسبات میان علما و اقتصاد، تعمیر مساجد و تکایا، چاپ کتاب و بسیاری موارد دیگر. رکنالملک همان کسی بود که مردم دوستش داشتند و بهراحتی با او ارتباط میگرفتند. درست است که بلهقربانگوی ظلالسلطان بود و بالاخره باید دوام میآورد، در عوض بر زیردستانِ حکومتی سخت میگرفت، تا ظلم و فسادشان کمتر شود.
رکنالملک در یک کلام به ما یاد میدهد که در روزگار غلبه جهل و ظلمت چگونه دوام بیاوریم. نمیشود بهطور کامل از سیاست کناره گرفت و همهچیز را به تقدیر سپرد؛ نمیشود کلید شهر را دودستی به ظلالسلطانها داد و گفت: «تکلیف از ما ساقط است»؛ باید به میانه بازی سیاست رفت و دخیل بود و با زیرکی تأثیر گذاشت. این آموزهای است که آموزگار تاریخی آن رکنالملک است و لازم نیست مردان خدا حتماً سابقه انقلابی و براندازی داشته باشند. این سنتی است که در کتاب خدا هم نوشته شده است و داستان حضرت یوسف نیز چنین داستانی است: وقتی سالها در کنار عزیز مصر و حاکمیت فرعونی کار میکند و البته هدفش خدمت به مردم است و اینکه بهقدر مقدور خود عدالت جاری شود. این ریشه مشروعیت فعالیت امثال رکنالملک است که در سراسر تاریخ نام چنین انسانهایی ماندگار است و الگوهایی هستند که در گاهو بیگاه زمانهمان رجوع به آنان ضروری است. مَخلص مطلب آنکه باید اعتراف کنیم که امروز به منش و مرام جناب سلیمانخان رکنالملک بهشدت محتاجیم.»
نظر شما