به گزارش خبرنگار ایمنا، هفدهم دیماه هر سال یادآور اعلام فرمان ممنوعیت حجاب است. رضاشاه پهلوی در چنین روزی در سال ۱۳۱۴ به طور رسمی فرمان بیحجابی زنان ایرانی را صادر و برای رعایتکنندگان حجاب مجازات تعیین کرد. از این تاریخ به بعد، استفاده از چادر یا هر سرپوشی به جز کلاههای اروپایی ممنوع اعلام شد، زنان محجبه حق ورود به خیابانها یا استفاده از وسایل نقلیه را نداشتند، کسبه نیز مجاز به فروش اجناس به زنان با حجاب نبودند، مأموران رضاخان برای اجرای این قانون شب و روز در کوچهها و خیابانها گشت میزدند و هر جا زن باحجابی را مییافتند، با خشونت چادر و روسری او را از سر میکشیدند و مردها را مجبور میکردند تا همسران خود را سربرهنه به خیابانها و مجالس ببرند، بنابراین باید گفت به جای عبارت مشهور «کشف حجاب» عبارت «منع حجاب» وصف حقیقی و درست اقدام رضاشاه است.
رضاخان میرپنج قزاق ناشناسی بود که با دسیسه ژنرال آیرونساید انگلیسی و طی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ در پهنه سیاسی ایران خود را با اعلامیه حکم میکنم، مشهور کرد و همه اقدامات او بر اساس همان عبارت خشن، تحقیرآمیز و آمرانه ادامه یافت؛ بیهیچ کاست و کم؛ «حکم میکنم.»
رضا شاه که به گفته دخترش اشرف بیآنکه نظر دختران خود را بخواهد برای آنها شوهران تحمیلی انتخاب میکند، به طور حتم برای نظر زنان دیگر ایرانی هیچگونه ارزشی قائل نبود از این رو میتوان گفت اینگونه اقدامات رضاشاه از دغدغه او برای آزادی زنان، بهبود وضع مردم و پیشرفت کشور ریشه نمیگیرد.
برای تحلیل درست اقدام رضاخان باید به ریشههای این تصمیم پرداخت و به این پرسش پاسخ داد که آیا در این مسئله نیز به دنبال احیای ایران باستان بود و مهمتر اینکه آیا لازمه پیشرفت کشف حجاب است؟
نگاه ادیان
در تمام ادیان الهی بر پوشش زنان تاکید شده است در کتاب مقدس یهودیان، موارد فراوانی دیده میشود که به طور صریح و یا ضمنی، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تأیید قرار گرفته است. در برخی از آنها لفظ «چادر» و «برقع» به کار رفته است که نشانگر کیفیت پوشش زنان آن عصر است.
مسیحیت نیز در بسیاری از مسائل مانند حجاب پیروی از شریعت یهود کرده و در همه نقاشیهای قبل از رنسانس، حضرت مریم (س)، محجبه است و عجیب اینکه در قدیمیترین نقاشی یافت شده؛ نقاش آن حضرت را با چادر مشکی کشیده است اگر چه پس از رنسانس نقاشی آن حضرت را کم حجاب تصویر کردهاند اما حجاب مورد تاکید مسیحیت است.
محرومیت زنان از حق انتخاب
پس از بازگشت رضا شاه از سفر به ترکیه در سال ۱۳۱۳ او مصمم به منع حجاب شد. مخیرالسلطنه هدایت (مهدی قلیخان) که در آن زمان رییسالوزرا بود، از کشف حجاب و دیگر اصلاحات رضاشاه به عنوان تمدن بولوارها یاد میکند. وی در کتاب «خاطرات و خطرات» میگوید: «در این موقع روزی به شاه عرض کردم، تمدنی که آوازهاش عالمگیر است، دو تمدن است، تمدنی که مفید است و قابل تقلید، تمدن ناشی از لابراتوارها و کتابخانهها است. یکی هم تمدن بولوارها. گمان کردم به این عرض من توجهی فرمودهاند، آثاری که بیشتر ظاهر شد تمدن بلوارها بود که به کار لالهزار میخورد و مردم بیبندوبار خواستار بودند.»
کشف حجاب یا به مفهوم درست منع حجاب اجباری رضاشاه نه تنها صحنههای مسخرهای پدید آورده بود بلکه بهطور ناگهانی حق انتخاب را از زنان گرفت و هیچ روند جامعه پسندی برای این کار طی نشد.
بخشی از زنان متدین که احساس برهنگی میکردند در عمل چند سال از خانه بیرون نیامدند. آموزگاران و دختران دانشآموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و در معابر پاسبانها از اهانت و کتک زدن به زنهایی که چادر داشتند با نهایت بیپروایی و بیرحمی فرو گذار نمیکردند حتی بعضی از مأموران به ویژه در شهرها و دهات زنانی را که پارچه روی سر انداخته بودند، اگر چه چادر معمولی نبود از سر آنها کشیده و پارهپاره میکردند و اگر زن فرار میکرد او را تا خانه تعقیب میکردند و به این هم اکتفا نکرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتیش کرده، اگر چادر از هر قبیل میدیدند پاره پاره میکردند یا به غنیمت میبردند.»
در نتیجه این اقدامات در خراسان بر سر بی حجابی غوغایی شد که به تحصن در اطراف بقعه متبرکه کشید و از استعمال حربه آتشین مضایقه نشد، جمعی مقتول شدند که گفته میشود در واقعه مسجد گوهر شاد بین دو تا پنج هزار نفر به شهادت رسیدند.
این اقدامات و رفتارهای ظاهری در حالی اتفاق افتاد که آلودگی محیطی، خانوادگی و فردی هر روز هزاران نفر را در سطح کشور به کام مرگ میکشاند. بیماریهای طاعون، وبا، سل و امراض مقاربتی مردم را به راحتی میکشت و دولت هیچ اقدام مؤثری انجام نمیداد و فقط به این عمل سبک سرانه دلخوش کرده بود که مردم کلاه شاپو به سبک اروپا بر سر گذارند یا نیمتنه فرنگی بپوشند اقشار و کارمندان را مجبور میکردند جشن کشف حجاب بگیرند وبا زنانشان بیحجاب در آن شرکت کنند و کسی جرئت اعتراض نداشت.
مقدمات مقابله با حجاب
رضاشاه گمان میکرد با دستورالعملهای حذف حجاب، زن را از زندانی که در آن بوده آزاد کرده است. او در سخنرانی ۱۷ دی ۱۳۱۴ میگوید: «باید خیاطها و کلاهدوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ به بازار بیاورند. ما میلههای زندان را شکستیم. حالا خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش به جای قفس، خانه قشنگی بسازد.»
پس از این روز مطبوعات به تجلیل از این رویداد پرداختند و بیحجابی را آزادی زن، تجدد او و همتاییاش با پیشرفت و ترقی مردم اروپا تلقی کردند اما پیش از برگزاری این مراسم رضاشاه اقداماتی دیگر نیز انجام داده بود تا مقدمهای برای کشف حجاب رسمی باشد نخست اینکه برای رسمیت یافتن کشف حجاب، قانون اتحاد شکل البسه و تبدیل کلاه در چهار ماده و هشت تبصره در جلسه ششم دی ۱۳۰۷ و در سومین سال پادشاهی رضاشاه دوره هفتم قانونگذاری مجلس شورای ملی به تصویب رسید.
بر اساس این قانون تمام مردم مجبور بودند که کت و شلوار و کلاه پهلوی بپوشند؛ عدم رعایت در پوشش این لباس برای کارمندان موجب اخراج آنها میشد، گرچه بسیاری از روحانیون از جمله مراجع، ائمه جمعه و مفتیهای اهل سنت از این مقررات مستثنی شدند، اما اجرای این قانون با مقاومت گستردهای در تهران و چند شهر دیگر روبهرو شد و روحانیون نیز پیشتاز این مخالفتها بودند.
تشکیل جمعیت بیداری نسوان در دیماه ۱۳۰۵، منع چادر از سوی ملکه، حضور خانواده سلطنتی با وضع زننده در قم در نوروز ۱۳۰۶، مسافرت امانالله خان افغان به همراه همسرش ثریا به ایران در خرداد ۱۳۰۷، حضور تعدادی از زنان افغان همراه آنها که در میهمانیها حجاب را رعایت نمیکردند و در بازگشت به افغانستان نیز با لباس و کلاه اروپایی از شهرهای ایران عبور میکردند، از نشانههای گرایش دربار رضاخان به کشف حجاب بود.
در ۱۳۱۰ شمسی مجلس شورای ملی ورود هیئتی از سوی «جامعه ملل» را برای جلوگیری از آنچه که «تجاوز به حقوق زن در شرق» خوانده میشد، صادر کرد.
تشکیل «کنگره زنان شرق» در ۱۳۱۱ شمسی در تهران و دعوت از زنان بیحجاب کشورهای دیگر از دیگر گامهای رضاخان برای مبارزه با حجاب بانوان بود. در این کنگره که به ریاست «شمس پهلوی» برگزار شد، از بیحجابی به عنوان مظهری از تمدن یاد شد و در مورد آن تبلیغات فراوان انجام شد.
استفاده از مراکز تعلیم و تربیت و ایجاد مدارس آموزشی به سبک اروپا از دیگر عوامل زمینهساز کشف حجاب در ایران عصر رضاخان بود گرچه سابقه ایجاد این مدارس نیز به دوره ناصرالدین شاه بازمیگشت اما رضاخان در آستانه اعلام کشف حجاب، مشوق توسعه این مدارس بود. سفر رضاشاه به ترکیه در خرداد ۱۳۱۳ و مشاهدات وی از بیحجابی در آن کشور، او را در پیگیری روند مقابله با حجاب مصممتر کرد.
در بهمن ۱۳۱۳ در افتتاح دانشگاه تهران، به دختران دستور دادند که بدون حجاب به تحصیل مشغول شوند و از اول فروردین ۱۳۱۴ تاریخ کشور از هجری قمری به شمسی تغییر کرد و به کار بردن ماههای قمری ممنوع شد از اردیبهشت همین سال نیز «فرهنگستان ایران» تأسیس شد تا به جای لغات خارجی و عربی، کلمات فارسی استفاده شود.
این شواهد نشان میدهد رخداد «کشف حجاب» در تاریخ و دین ما سابقه نداشت و از آنجا که کشف حجاب و چند اقدام دیگر بهطور همزمان در سه کشور با حکومتهای وابسته به استعمار از جمله افغانستان، ترکیه و ایران اتفاق افتاد، درونزا بودن این رویداد به شدت مردود است و بهطور حتم عوامل بیرونی دیگری در این موضوع دخالت دارد که در این میان سه عامل مهم در تصمیم رضاخان جلوه بیشتری دارد.
۱- استعمار؛ فرقههای وابسته و روشنفکران خودفروخته
تمام همت استعمار اروپا سلطه بر جهان بوده است و برای این سلطه نقشهها و طرحهای مختلفی را آزمودند همچنین نظام سرمایهداری غرب پس از انقلاب صنعتی همواره به دنبال بازارهای بیشتر برای محصولات خود بوده و از آنجا که سلطه آنان بر کشورهای اسلامی با مانع جدی به نام مذهب و روحانیت و تدین مردم روبهرو بود توطئههای زیرکانهای طرح کردند.
از سوی دیگر نقش حجاب به عنوان یک مانع جدی همیشه مورد توجه استعمارگران بوده و آن را یک «پرچم مقاومت» میدانند تا یک پوشش خاص و به همین دلیل است که امروزه نیز کشورهایی مانند فرانسه که خود را مهد آزادی میدانند تحمل روسری دختری دانشآموز را ندارند.
تاریخ اندلس درباره ضعف و انحطاط جامعهی اسلامی اندلس و در نهایت، اخراج مسلمانان از این سرزمین پس از هشت قرن، دردناکترین تجربه جهان اسلام و شیرین تجربه اروپاییها بوده است. مسلمانان در اندلس در تمام زمینههای علوم و فنون، استعداد و لیاقت خود را نشان دادند. جادهها، پلها، کاروانسراها، مسافرخانهها، بیمارستانها و مساجد در اطراف شهر به کثرت ساخته شد. وضعیت دریانوردی هم با نظم خاصی انجام میشد و تجارت با اروپا و آسیا و آفریقا برقرار بود.
استاد شهید آیتالله مطهری در کتاب «آشنایی با قرآن» قصه پر غصه اندلس اسلامی را این گونه شرح میدهد: «تاریخ بشر نشان میدهد که هر گاه قدرتهای حاکم میخواهند جامعهای را تحت سلطه خود قرار دهند و آن را استثمار کنند، تلاش میکنند تا روح جامعه را فاسد کنند و برای این منظور تسهیلات شهوت رانی را برای مردم مهیا میکنند و آنها را به شهوت رانی ترغیب میکنند. نمونه عبرت انگیزی از این شیوه کثیف، فاجعهای بود که در اسپانیای مسلمان برای مسلمانان اتفاق افتاد.»
مسیحیان برای خارج کردن اسپانیا از چنگ مسلمانان، از راه فاسد کردن روحیه و اخلاق جوانان مسلمان وارد عمل شدند تا آنجا که توانستند وسایل لهو و لعب را به سادگی در اختیار مسلمانان قرار دادند و در این کار تا آنجا پیش رفتند که حتی سرداران و مقامات دولتی را نیز فریفتند و آنان را آلوده ساختند و به این ترتیب توانستند عزم، اراده، نیرو، شجاعت، ایمان و پاکی روح مسلمین را از میان بردارند آنها را به آدمهایی زبون، ضعیف، شهوت ران، شرابخوار و زنباره مبدل کنند و پرواضح است که غلبه و پیروزی بر چنین مردمی کار دشواری نیست.
شهید مطهری نتیجه میگیرد: در زمان ما نیز استعمار هر جا که پا میگذارد، تکیه روی همان موضوعی میکند که قرآن دربارهاش هشدار داده است؛ یعنی میکوشد تا دلها را فاسد کند. دل که فاسد شد، دیگر نه تنها از عقل کاری نمیآید، بلکه خود تبدیل به زنجیر بزرگتری بر دست و پای انسان میشود. این است که میبینیم استعمارگران و استثمارکنندگان انسان از باز کردن مدرسه و دانشگاه بیم ندارند و حتی خود در تأسیس آن اقدام میکنند، اما از سوی دیگر با تمام قوا میکوشند تا قلب و روح دانشجو و دانشآموز را فاسد و تباه کنند. آنها از این حقیقت به خوبی آگاهند که قلب و روح مریض و بیمار هیچ کاری نمیتواند صورت دهد و به هر پستی و بهرهکشی و استثمار تن میدهد.
اندلس دردناکترین شکست مسلمانان و شیرینترین پیروزی صلیبیان بود بنابراین استعمار برای سلطه بر جوامع اسلامی از این نسخه نتیجه داده استفاده کرده و خواهد کرد.
۲ - فرقههای استعماری
در تاریخ ایران نخستین زنی که به طور رسمی کشف حجاب کرد قرهالعین (زرینتاج) بابی است از این رو پیروان او را قرتی میخواندند بعدها مردم بدون آنکه ریشه این کلمه را یاد آورند به هر فرد هرزه و فاسد قرتی میگفتند. زرینتاج زنی زیبا و در عین حال شهرت طلب و هوسباز بود. او نزد پدرش ملاصالح و عمویش ملامحمد تقی مجتهد مشغول تحصیل شد سپس با پسر عموی خود ملامحمد ازدواج کرد و در دانش چنان پیش رفت که پاسخگوی سوالات مردان نیز شد اما غرور علمی همراه زیبایی ظاهر و روحیه شاعرانه کمکم او را از همسر و دو فرزندش جدا کرد و او که شیفته مقامطلبی و شهرت بود نفسانیات خود را در پیروی از باب دید و بابیان به دستور زرینتاج ملامحمد تقی را به شهادت رساندند.
فرقههای انحرافی برای پاسخگویی به نیاز درونی افراد سست و هرزه برای توجیه انحرافات و آرامش درونی آنها ایجاد میشود و تاریخ گواهی میدهد که جذب قره العین به باب نه از جهت فکری، بلکه به علت نفسانیات او بود.
در تحولات بعدی نیز رد پای زنان بابی ازلی و بهایی را میبینیم مانند تاجالسلطنه بهایی که انجمن حریت نسوان را تأسیس کرد و صدیقه دولت آبادی بابی ازلی (خواهر یحیی دولتآبادی) که گرداننده کانون بانوان به ریاست شمس پهلوی بود و از زمان قاجار بیحجاب تردد میکرد و ضمن تأسیس مدرسه دخترانه با عنوان منافقانه «مکتب شرعیات» پارتیهای شبانه را نیز اداره میکرد. او با انتشار مجله «زبان زنان» و ارتباط با زنان دربار مسلماً در تصمیمسازی درونی رضاخان شریک بوده است.
با وجود نفوذ بالای بابیها و بهائیان در ارکان حکومت پهلویها آنها نتوانستند مذهب انحرافی خود را گسترش دهند و این شکست نتیجه رواج ایسمهای رنگارنگ وارداتی دیگر بود که نیاز افراد لاابالی و هرزه را به یک اندیشه برای توجیه خود برآورده میکرد علاوه بر اینکه عملکرد وابسته بابیان و بهائیان به استعمار در جامعه برایشان آبرویی باقی نگذارده بود بنابراین بهائیت تا پیش از تشکیل اسرائیل، بیشتر از یهودان یارگیری میکردند و این خود مطلبی بسیار مهم و شکبرانگیز است.
۳ - فراماسونرها و منورالفکرهای خودباخته
پس از شکستهای ایران درجنگهای ایران و روس یافتن دلیل عقبماندگی شرق از غرب دغدغه اصلی همه دلسوزان مردم شد، این دغدغه همراه سرخوردگی ناشی از شکستها و عقبماندگیها و میل به پیشرفت سریع کشور باعث شد عدهای همچون ملکم خان؛ آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی و دیگر منورالفکرها با حقارتی شدید به فرهنگ شرقی حمله کنند و راز پیشرفت را در تغییر لباس سنتی، خط فارسی، کشف حجاب و امثال آنها بدانند. این گونه به اصطلاح منورالفکران که همگی از خاندان اشرافی بودهاند به جای یافتن دلیل واقعی پیشرفت غرب که فرهنگ کار، تلاش، نظم و علم است یکی از نسخههای ساندویچی بودند که از سوی غربیها در اختیار آنها قرار داده میشد که این نشان میدهد روش الگو گرفتن از سوی روشنفکران تنبل و غربزده ما از زمان گذشته سابقه داشته است به عنوان مثال آنان با شیفتگی به خط لاتین میپنداشتند؛ علت اصلی بیسوادی اکثریت مردم «خط فارسی» است و باید خط لاتین جایگزین این خط شود تا مردم آن را به راحتی بتوانند یاد بگیرند وگرنه ما هرگز ملت باسوادی نخواهیم داشت.
یکی دیگر از نسخههای فراماسونها و منورالفکران برای مشارکت زنان و نیمی از اجتماع در سازندگی کشور، نسخه بی حجابی بود غافل از آنکه زن ایرانی در شهرها در خانه کار سنگین خانه داری را داشت و در روستاها و ایلات کارهای سنگین کشاورزی و دامداری را انجام میداد حتی چند زنی در عشایر به این دلیل بود که زن در ایلات نه تنها هزینهای برای شوهر نداشت؛ بلکه نیروی تولیدی کارآمدتری نسبت به شوهر بهشمار میآمد و حجاب زنان عشایر و روستایی هزاران سال متناسب با کارشان بود و به هیچ وجه مانع کارشان نبود تنها زنان طبقه مرفه و اشراف، بیکار و مصرفگرا بودند که بیحجابی نه تنها آنان را وادار به کار نکرد بلکه مدگرایی و مصرف محصولات بیگانه را در میان آنها بیشتر کرد.
مثلث استعمار، فرقههای استعماری و منورالفکرهای فراماسون و غربزده از زمان ناصرالدین شاه تلاش میکردند زمینه فرهنگی و اجتماعی کشف حجاب را فراهم کنند اما با واکنش روحانیون و مردم غیرتمند توفیق چندانی نیافتند، بنابراین نقشه زور و قلدری را پیاده کردند. معروف است که کشف حجاب به صورت رسمی در سه کشور افغانستان ترکیه و ایران تقریباً همزمان اتفاق افتاد که این همزمانی در کشورهایی با حکومتهای وابسته هر محققی را به تأمل وامیدارد.
بیحجابی و دانشاندوزی
نکته مهم اینکه ارتباط معنیداری بین بیحجابی و دانشاندوزی زنان وجود ندارد بلکه تجربه انقلاب اسلامی بر عکس آن است. در تاریخ دانش زنان ایران میبینیم مکتب خانهها به وسیله ملاباجیهای با حجاب اداره میشد و کودکان در آنجا قرآن، احکام، گلستان و حساب میآموختند اما هنگامی که به نتایج بیحجابی در دوران پهلوی نگاه میکنیم میبینیم آنان محیط مدارس را نیز با برهنگی آلوده کردند و پارادوکس «یا دانش یا حفظ عفت» را پدید آوردند که باعث شدند دختران اکثریت مردم متدین به جز دبستان حتی سراغ دبیرستان هم نروند، گاه مردم پسرانشان را به دانشگاه هم نمیفرستادند.
برعکس پس از انقلاب اسلامی و با سالم شدن محیط دبیرستانها و دانشگاهها استقبال از علماندوزی حد و مرزی نمیشناسد پیروزی انقلاب اسلامی نگاه ابزاری به زن را حذف کرد و زنان ایرانی با حفظ حجاب خود بر روی این تفکر غرب که حجاب مانعی بر سر راه پیشرفت زنان است خط بطلان کشیدند و توانستند با حفظ حجاب خود عرصههای علمی صنعتی و سازندگی کشور را فتح کنند برای نمونه آمار دانشجویان مثال خوبی است.
جمعیت کشور در سال ۹۴(۷۸ ملیون نفر) اندکی بیش از دوبرابر سال انقلاب ۵۷ (۳۶ ملیون نفر) بود اما جمعیت دانشجو ۲۵ برابر رشد کرد و از ۱۶۷ هزار به چهار میلیون و ۵۰۰ هزار نفر رسید که نسبت دختران دانشجو به شدت حیرتانگیز و نزدیک ۷۰ برابر شده است یعنی از ۳۹ هزار نفر به دو ملیون و ۷۲۰ هزار نفر رسید.
کشف حجاب رضاخانی که به نام آزادی زنان صورت گرفت در واقع به اسارت کشیدن زن و محبوس کردن زنان محجبه ایرانی در خانهها و هتک حرمت و جایگاه زنان بود؛ از اینرو هفدهم دیماه در حافظه تاریخی ایرانیان یادآور ظلمی عظیم است که به بهانه پیشرفت به زن ایرانی تحمیل شد.
حجاب؛ رمز فتنه ۱۴۰۱
در ماجرای فتنهانگیزیهای سه ماهه اخیر نیز میتوان گفت که از میان آسیبهای مادی و معنوی که به جامعه ما وارد شد، دو آسیب یعنی آسیب شکستن قبح بیحرمتی به مقام زن با شکستن عفاف و حجاب و دیگری ایجاد گسستهای عاطفی در جامعه از همه مهمتر بود. در این اغتشاشات کشف حجاب، رمز عملیات دشمن در اغتشاشات اخیر بود و در جریان اخیر شاهد تلاش گستردهای برای ضربه زدن به منطق اسلامی در موضوع زن بودیم. در این فتنهانگیزیها همه شیاطین را بسیج کردند و عناصر خودفروخته خود را به میدان آوردند و از ظرفیت فریبخوردگان استفاده کردند تا در برابر منطق انقلاب اسلامی صفآرایی کنند و به این اهتزاز هویتی زن ضربه جبرانناپذیری را بزنند گرچه از جامعه بزرگ ایران و از سوی جامعه بانوان ما و دختران یک نه بزرگ را شنیدند، اما خلأهای فرهنگی و ضعفهای ساختاری در حوزه آموزش و پرورش و آموزش عالی و دشواریهای در عرصههای دیداری و شنیداری و ولنگاری در حوزه مجازی، باعث خسارت جبرانناپذیری در این بخش شد که باید جبران شوند.
نظر شما