به گزارش خبرنگار ایمنا، امروز _سهشنبه سیزدهم دیماه_ مصادف با زادروز و درگذشت مشاهیر و بزرگان مجموعه تاریخی تخت فولاد است.
زادروز جلالالدین همایی
جلالالدین همایی فرزند میرزا ابوالقاسم محمدنصیر طرب، متولد سیزدهم دیماه ۱۲۷۸ ش، پژوهشگر، ادیب، فقیه، فیلسوف، منجم، مجتهد، مورخ و شاعر متخلص به «سنا» است. تحصیلاتش را نزد پدر و سپس در مدرسه قدسیه سپری کرد و پس از آن مدت ۲۰ سال در مدرسه نیمآورد مشغول به تحصیل علوم اسلامی شد.
از اساتیدش میرزا حسن قدسی، شیخ محمد حکیم خراسانی، میرمحمدصادق خاتونآبادی، میرزا احمد اصفهانی، سیدمحمدباقر درچهای، میرزا علیآقا شیرازی و حاج آقا رحیم ارباب هستند. دوران تحصیل وی همراه با تهیدستی و ریاضت و مناعت طبع بود. تنها راه امرار معاش برای او کتابت بود و از قبول وجوهات شرعیه دوری میجست.
در دوران تحصیل چند اجازه روایت و اجتهاد از علما و مراجع تقلید از جمله شیخ محمدحسین فشارکی، سیدمحمد نجفآبادی و شیخ مرتضی آشتیانی دریافت کرد. پس از تحصیل به تدریس در مدارس و سپس در دانشگاه پرداخت و شاگردان بسیاری تربیت کرد. از وی تألیفات زیادی به یادگار مانده است. همچنین تصحیح بسیاری از کتب و مقدمه فاضلانه و مبسوط بر کتب مختلف، چاپ مقالات علمی و ادبی زیاد در روزنامهها و مجلات از دیگر فعالیتهای استاد است.
جلالالدین همایی در سال ۱۳۰۰ ش به نظام آموزشی جدید پیوست و ابتدا به تدریس در مدرسه صارمیه اصفهان پرداخت. سپس در سال ۱۳۰۷ ش به تهران آمد و از طرف وزارت معارف وقت عهدهدار تدریس فلسفه و ادبیات در تبریز شد. همایی در سال ۱۳۱۰ ش به تهران منتقل شد و در دارالفنون، دبیرستان نظام و دانشکده افسری به تدریس ادبیات پرداخت.
وی پس از تأسیس دانشگاه تهران به این دانشگاه دعوت شد و سالها در دوره دکتری دانشکدههای حقوق و ادبیات تدریس کرد و مدتی نیز عضو فرهنگستان ایران بود. استاد همایی دو دوره نیز به دعوت دانشگاههای بیروت و لاهور در این دانشگاهها تدریس کرد که با استقبال محافل علمی این کشورها مواجه شد.
همایی شاعری کمگو و گزیدهگو بود. آنچه گفته است نمونه بسیار خوبی از شعر فارسی به سبک گذشتگان است. از نمونه اشعار استاد در ۴۰ بیت با خط نستعلیق حسن زرین خط و حجاری شعبان پورجعفری در ضلع جنوبی داخل آرامگاه فردوسی روی دو لوح مرمر سنگی حک شده است. قصیدهای را که در رثای ملکالشعرای بهار ساخته است میتوان در شمار برگزیدهترین قصاید زبان فارسی دانست.
ابیاتی از این قصیده:
زائد اندر ناقص و بیانتها در منتها / خود تو گویی در نگنجد من ندارم استوار
زان که در مرگ ملک استاد استادان نظم / خود به صد حسرت عیان دیدم به چشم اعتبار
در دو گز چلوار پیچیدند فضلی بیکران / در بدستی خاک جا دادند بحری در کنار
همایی، همانگونه که در علوم عقلی و نقلی از نوادر روزگار خود بود، سجایای اخلاقی و فضائل معنوی بسیاری نیز داشت. وی روحی حساس و دلی آکنده از عشق به خدا داشت، در برخورد با دیگران بسیار منصف و مؤدب بود. به خاندان و استادان خود احترام فوقالعاده میگذاشت و انسانی قدرشناس و بهدور از آلایشهای دنیوی بود. بزرگترین ویژگی اخلاقی وی حب الهی بود. تجلی این عشق الهی را در آثار وی بهخوبی میبینیم. به قرائت قرآن و مطالعه و تفسیر آن سخت علاقهمند بود. یکی دیگر از خصلتهای همایی، بیتوجهی به مالومنال دنیا و جاه و جلال آن بود.
همایی انسانی انعطافپذیر بود، اما وقتی پای مصلحتی از مصالح مملکت بهویژه امور فرهنگی، به میان میآمد، سختگیر و بیگذشت بود. مخالفت سرسختانه وی با تغییر خط از فارسی به لاتین، نمونهای از جدیتهای همایی بود. در مسائل علمی نیز تعارفبردار نبود و همیشه میگفت: «با این سه معنی که اتفاقاً هر سه با حرف (ع) شروع میشوند، شوخی نکنید. علم، عشق و عرفان.»
برخی از آثارش «تاریخ اصفهان» که تاکنون ۹ جلد آن چاپ شده است، «تاریخ ادبیات ایران»، «تصوف در اسلام»، «شعوبیه»، «غزالینامه»، «احوال خواجهنصیرالدین طوسی»، «آسمان و زمین»، «مختارینامه» و «مولوینامه» است. از نمونه کتب تصحیحشده استاد همایی آثاری همچون تصحیح «دیوان عثمان مختاری»، تصحیح «التفهیم لاوائل التنجیم» ابوریحان بیرونی، «ولدنامه» و تصحیح «اخلاق ناصری» را میتوان نام برد. این استاد بزرگ در تهران چشم از جهان فروبست و پیکرش را در گلستان شهدا به خاک سپردند.
استاد همایی در سال ۱۳۰۸ ش تألیف کتابی را در باب «تذکر رجال و دانشمندان اصفهان، از قدیم تاکنون» آغاز کرد و آن را «دانشمندان اصفهان» نامید. همانطور که در سخنرانی خود در دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان، گفته بود، پس از شروع کار، دریافت که ترجمه حال رجال و دانشمندان اصفهان، نیازمند ضبط مطالب تاریخی و جغرافیایی است. از اینرو دامنه کار را گسترش داد و به تاریخ و جغرافیای اصفهان از جمله ابنیه، عمارات و آثار تاریخی این شهر پرداخت.
این کتاب به همین موضوعات ختم نشد، بلکه دامنه شمول موضوعاتش به اسامی قری و قصبات و ابنیه و عمارات و زبان و ادبیات و رسوم و عادات و خانوادهها و رجال معروف و دیگر خصوصیاتی که در تاریخ کامل و جامعی از اصفهان به کار میآید، کشیده شد.
بهاینترتیب کتاب را «تاریخ اصفهان» نامیدند که تاکنون چند جلد از آن، به کوشش دخترش ماهدخت بانو، مدون و منتشر شده است. قسمتی از مطالب این کتاب بزرگ، از متن مستندات مهم تاریخی و ادبی استخراج شده و قسمتی دیگر از جمله مزارات و دیههای اطراف اصفهان و آثار باستانی نتیجه مشاهدات عینی ایشان است.
این مجموعه ارزشمند، تعریف و تمجید بسیاری را برانگیخته بهگونهای که علامه محمد قزوینی درباره این کتاب گفته است: «به نظر من اگر وزارت معارف دست بهکار چاپ این کتاب شود و پس از آن در وزارتخانه و همه سازمانهای تابعه آن را ببندند، وزارت معارف، آن خدمتی را که باید به ایران انجام دهد، انجام داده است.»
استاد همایی، خود درباره این کتاب و رنج و زحمتی که برای آن متحمل شده است، بسیار گفته و نوشته است. در سالهایی که از اصفهان به تهران آمده بود، یا چهار سالی که در تبریز به خدمت معارف میگذراند، یادداشتهای ارزشمند این کتاب که آنها را با خوندل فراهم کرده بود، در چند نوبت گم شد یا به سرقت رفت و یا طعمه موش و موریانه شد، اما هیچیک از این حوادث او را از ادامه کار دلسرد و ناامید نکرد. به جستوجوی یادداشتهای گمشده پرداخت و برخی از آنها را که فروخته بودند و به چنگ نااهلان افتاده بود، باتحمل مرارت بسیار خریداری کرد و آنچه را که به دست نیامد، دوباره مورد تحقیق و بررسی قرار داد.
بد نیست بخشی از یادداشتهای استاد در این باره را از زبان خود ایشان بخوانیم: «…در تمام این سنوات خواه در تبریز و خواه در تهران، همهساله تعطیلات دوسه ماهه تابستان را به اصفهان میآیم و به عشق اصفهان از هرکجا هست سفر میکنم. ابنیه تاریخی اصفهان را همهساله زیارت و تغییراتی را که در آنها راهیافته است، ثبت میکنم. قسمتی از تحقیقات را که جز در خود شهر میسر نیست، در این چندماهه در اصفهان و باقی را در تهران انجام میدهم.
هرقدر پیشتر میروم عظمت تاریخی این شهر کهنسال بیشتر بر من متجلی میگردد؛ یقین دارم که جز به تأیید آسمان بر مقصود ظفر نخواهم، یافت. عجالتاً کاری میکنم، "اگر مراد نیابم بهقدر وسع بکوشم" و امید ندارم که عمر و اجلم به تمام کردن این مقصود وفا کند: "عاقبت تو رفت خواهی ناتمام / کارهایت ابتر و نان تو خام". اندازه رنج و مشقتی که تا امروز بر سر این منظور متحمل شدهام، دفتری جداگانه میخواهد: "حال شبهای مرا همچو منی داند و بس / توجه دانی که شب سوختگان چون گذرد". برای خواندن یک کتیبه و کشف یک سنگلوح تاریخی، بسی راهها پیموده، آفتاب و گردوخاکها خورده، بقعههای مخروبه را با دست و آستین رُفته و روزها بر این منوال زحمت کشیدهام تا اثری تاریخی کشف کرده، نتیجه را برای خوانندگان در دفاتر ثبت نمودهام. بسیاری از ابنیه را ده، بیست بار وارسی و نتیجه را یادداشت کردهام.»
نظر شما