به گزارش خبرنگار ایمنا، از سال ۹۷ با گزارش کشف جسد مرد میانسالی در اطراف امینآباد، رسیدگی به این پرونده آغاز شد. پس از آن، بلافاصله مأموران به محل اعزام شدند و با بررسیهای اولیه مشخص شد که مقتول پیش از قتل مورد ضرب و شتم قرار گرفته، بهطوری که آثار شکستگی و کبودی در بدنش نمایان بود.
در ادامه، جسد با دستور قضایی برای علت مرگ و شناسایی هویت به پزشکی قانونی منتقل و مشخص شد مردی ۶۴ ساله به نام محمود است. پس از مشخص شدن هویت مقتول، ماموران به تحقیق از خانواده وی پرداختند و معلوم شد که محمود آخرین بار با دامادش قرار ملاقات داشته و پس از آن ناپدید شده است.
به این ترتیب مرد جوان بهعنوان نخستین مظنون پرونده مورد پیگیری قرار گرفت؛ اما مشخص شد که او همزمان با فوت پدر همسرش ناپدید شده است. پس از آن ماموران به بررسی روابط این خانواده پرداختند و دریافتند که مرد جوان با همسرش مریم از ماهها پیش اختلاف و درگیری داشتهاند و یک روز قبل مریم با حالت قهر به خانه پدرش رفته بود و شوهرش روز حادثه برای حل و فصل اختلاف با همسرش، از پدر او خواسته بود تا در یک قرار ملاقات بیرون از خانه مشکلاتشان را حل و فصل کنند.
پس از آن پدر همسرش از خانه خارج شده و دیگر بازنگشته است. چند روز بعد از ماجرا، ماموران موفق شدند داماد جوان را بازداشت کنند و او در همان بازجوییهای اولیه به قتل پدر همسرش اعتراف کرد و گفت: من قصد کشتن کسی را نداشتم. روز حادثه ماده مخدر شیشه مصرف کرده بودم و در حالت غیرطبیعی مرتکب جنایت شدم.
با اعترافات متهم و تکمیل تحقیقات برای وی به اتهام قتل عمد کیفرخواست صادر شد و پرونده متهم برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در ابتدای جلسه دادگاه، همه فرزندان مقتول غیر از همسر متهم درخواست قصاص کردند. پس از آن متهم به جایگاه رفت و گفت: خانواده همسرم میدانند که رابطه من با پدر همسرم چگونه بود.
من علاوه بر اینکه او را خیلی دوست داشتم مثل دو تا رفیق بودیم و هر وقت مشکلی برایم پیش میآمد، با کمک پدر همسرم آن را حل میکردم. آن حادثه هم یک اتفاق بود. من و مریم با هم اختلافات زیادی داشتیم و هر بار پدرش مشکل ما را حل میکرد. روز قبل از حادثه مریم قهر کرد و به خانه پدرش رفت و من باز هم برای رفع مشکل با پدرش تماس گرفتم و از او خواستم تا بیرون از خانه با هم صحبت کنیم.
با هم به اطراف امینآباد رفته بودیم که خواهر همسرم با تلفن من تماس گرفت و خواست با پدرش صحبت کند. من هم گوشی را به پدر همسرم دادم و بعد از صحبتهایشان محمود آقا قصد داشت تلفن را به من برگرداند که در یک لحظه دچار توهم شدم و فکر کردم گوشی تلفن سنگ است و او میخواهد من را بزند.
همان موقع چوبی را برداشتم و دو ضربه به او زدم که روی زمین افتاد. بعد به خودم آمدم و فهمیدم اشتباه کردهام. بهسرعت او را که نیمهجان بود روی کولم انداختم که مدام روی زمین میخوردم و هر بار او آسیب بیشتری میدید. دقایقی بعد متوجه شدم دیگر نفس نمیکشد و از ترس رهایش کردم و متواری شدم.
من قبل از قرار آنقدر اعصابم خرد بود و ناراحت بودم که هم مشروبات الکلی مصرف کرده بودم و هم مقداری شیشه کشیدم و در یک لحظه، توهم به سراغم آمد و دست به چنین جنایتی زدم. حتی وقتی او را روی کولم انداخته بودم تا به بیمارستان ببرم، آنقدر حالم بد بود که نمیتوانستم تعادلم را حفظ کنم؛ از این رو هر بار که به زمین میافتادم، چند جای بدن پدر همسرم هم میشکست. با این حال پشیمانم و شرمنده خانواده همسرم هستم و از آنها میخواهم تا من را ببخشند.
پس از اظهارات متهم و وکیل او، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.
سوغات مرگبار زوج جوان
سرهنگ محمد رستمی، فرمانده انتظامی تالش، اظهار کرد: در پی دریافت خبر تردد یک دستگاه خودرو پژو پارس حامل مواد مخدر با دو سرنشین از سمت یکی از استانهای مرزی به مقصد شهرستان تالش، بررسی موضوع در دستورکار پلیس قرار گرفت.
وی افزود: پلیس با انجام تحقیقات و اطمینان از صحت موضوع پس از تعقیب و مراقبت صورتگرفته و پایش محورهای مواصلاتی، خودرو مدنظر را در مسیر اسالمتالش شناسایی و آن را متوقف کرد.
فرمانده انتظامی تالش از کشف یک کیلوگرم مواد مخدر از نوع هروئین و ۸۰۰ گرم شیشه که بهطرز ماهرانهای در خودروی مدنظر جاساز شده بود، خبر داد و تصریح کرد: متهمان ۴۱ و ۴۴ساله این پرونده که یک زوج هستند، دستگیر و پس از تشکیل پرونده برای سیر مراحل قانونی به مرجع قضایی معرفی شدند.
حمله سگهای ولگرد به دو دختربچه
روز شنبه در شهرک افضلیپور کرمان، دو دختربچه مورد حمله سگهای ولگرد قرار گرفتند و از ناحیه سر و صورت زخمی شدند. به گفته ساکنان افضلیپور، وجود دهها سگ ولگرد در این شهرک موجب سلب امنیت و آرامش ساکنان شده است و شهرداری کرمان نیز اقدام مناسبی برای مهار این سگها انجام نداده است.
۳۶ زن و مرد قربانی مشروبات الکلی دستساز
محمد غلامنژاد، رئیس دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، اظهار کرد: تا ظهر امروز، ۳۶ زن و مرد بر اثر مسمومیت با متانول به بیمارستان امام سجاد یاسوج مراجعه کردند که از این تعداد، شش نفر خانم و ۳۰ نفر آقا بودند و ۳۲ نفر دیالیز شدند.
وی افزود: از مجموع افراد مراجعهکننده، یک نفر فوت کرده و دو نفر هماکنون در بخش مراقبتهای ویژه تحت درمان هستند که وضعیت وخیمی دارند و همه امکانات بیمارستان را برای نجات و ارائه خدمات به این بیماران بسیج کردهایم.
زهر چشم خونین گرفتن پسر جوان از مزاحم خواهرش
عقربههای ساعت نیمهشب دوازدهم مهر را پشت سر گذاشته بود که زنگ تلفن قاضی ویژه قتل عمد مشهد به صدا درآمد و خبر جنایت مسلحانهای در نزدیکی آرامگاه فردوسی، تحقیقات قاضی دکتر صادق صفری را در صحنه قتل مرد میانسالی نیمهتمام گذاشت که طی درگیری با همسر و دخترش جان باخته بود.
ادامه بررسیهای صحنه جرم در واحد آپارتمانی به گروهی از کارآگاهان کارآزموده اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی سپرده شد و مقام قضایی به طرف بیمارستان طالقانی حرکت کرد. تحقیقات مقدماتی بیانگر آن بود که جوان ۳۸سالهای به نام «رضا» بر اثر اصابت گلوله ساچمهای از یک سلاح شکاری به قتل رسیده است.
بررسی جسد در حضور کارشناسان سلاح، نشان داد که گلوله از اسلحه تفنگ بادی ۵.۵ و از فاصله نزدیک شلیک شده است. از سوی دیگر نیز وجود چند خارشتری بر کف دست مقتول و همچنین لباسهای خاکی او، مشخص کرد که جنایت در منطقهای بیابانی رخ داده است. ادامه تحقیقات در حالی به زمینهای خاکی انتهای بولوار شاهنامه ۴۳ کشید که بررسیهای بیشتر، از آثار عبور یک دستگاه پراید ۱۱۱ مشکی رنگ حکایت داشت.
جمعآوری اسناد و مدارک جنایی از محل وقوع حادثه و بازبینی دوربینهای ترافیکی شهر، کارآگاهان را به سوی نشانی مالک پرایدی کشاند که هنگام وقوع جنایت در آن منطقه صعبالعبور تردد داشته است. مالک پراید که زن جوانی به نام نجمه بود، شناسایی و به پلیس آگاهی احضار شد.
این زن جوان که ادعا میکرد همسر صیغهای فردی به نام «امیر» است، راز این جنایت مسلحانه را فاش کرد و گفت: از چند روز قبل فرد ناشناسی به صورت پیامکی برای خواهر امیر مزاحمت ایجاد میکرد و به همین دلیل امیر به دنبال آن فرد ناشناس بود که او را پیدا کند و زهر چشم بگیرد.
روز حادثه هم سوار خودروی من شد و به انتهای بولوار شاهنامه ۴۳ رفتیم. او در حالی که تفنگ بادی در دست داشت، از خودرو پیاده شد و به من گفت تو برو. هنگامی که دور زدم ناگهان امیر سراسیمه داخل خودرو نشست و گفت: گاز بده! من هم که نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است، او را به منزل یکی از دوستانش رساندم و بازگشتم.
با به دست آمدن این اطلاعات، بلافاصله گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی خراسان رضوی به سرپرستی سرهنگ ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد) و با راهنماییها و دستورات ویژه قاضی صفری، عازم نشانی مذکور در منطقه الهیه شدند و امیر را که در حال فرار از شهر بود، هنگام گذاشتن لوازم در صندوق عقب خودرو، دستگیر کردند. با انتقال متهم به دادسرا، بازجوییهای تخصصی از وی آغاز شد.
او که با مشاهده زن صیغهای خود، دیگر همه چیز را لورفته میدید، بهصراحت قتل جوان ۳۵ساله را پذیرفت و به شلیک مسلحانه اقرار کرد. طولی نکشید که متهم این پرونده جنایی با صدور دستوری از سوی قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد به محل وقوع قتل هدایت شد تا چگونگی این حادثه تکاندهنده را بازگو کند.
امیر که مقابل دوربین قوه قضائیه ایستاده بود، پس از تفهیم مواد قانونی مبنی بر اینکه مواظب اظهارات خود باشد و حقیقت ماجرا را بیان کند، لب به اعتراف گشود و با معرفی کامل خود گفت: فردی ناشناس از مدتها قبل بهصورت پیامکی برای خواهر ۲۱سالهام مزاحمت ایجاد میکرد، اما او چیزی به خانواده نگفته بود تا اینکه بالاخره از مزاحمتهای آن فرد ناشناس به تنگ آمد و موضوع را برای من شرح داد.
خواهرم گفت ابتدا توجهی به پیامکهایش نمیکردم و حتی شماره تلفن او را در فهرست سیاه قرار دادم و مسدود کردم، اما باز هم از شمارههای دیگر برایم ایجاد مزاحمت میکند. این بود که خیلی عصبانی شدم و همه تلاشم را به کار گرفتم تا آن فرد ناشناس را شناسایی کنم؛ اما هرچه تماس میگرفتم، او پاسخ نمیداد تا اینکه روزی به همراه همسرم به باغی در اطراف شاهنامه رفتیم.
آنجا بود که گوشی تلفن دوستم را گرفتم تا با شماره او، با آن فرد ناشناس تماس بگیرم، اما زمانی که شماره را در گوشی وارد کردم، ناگهان نام رضا بر صفحه نمایشگر گوشی دوستم نقش بست و من او را شناختم؛ زیرا بچه محل خودمان بود. سپس با گوشی خودم به او پیام دادم که من تو را شناختهام، فقط بیا با هم صحبت کنیم.
با این ترفند رضا را به محل قرار کشاندم. بعد از آن سوار پراید همسرم شدم و به انتهای شاهنامه ۴۳ رفتیم. رضا هم با دوستانش به محل قرار آمده بود که در یک لحظه از خودرو پیاده شدم و در تاریکی شب به سوی او شلیک کردم؛ چراکه فکر کردم او دستش را به کمرش برد تا چاقو بیرون بیاورد. بعد هم وقتی دیدم روی زمین افتاد و سروصدا بلند شد، دوباره سوار پراید همسرم شدم و به منطقه الهیه (جاهدشهر) رفتیم.
متهم این پرونده جنایی در پاسخ به پرسش قاضی دکتر صفری که پرسید قبلاً با این اسلحه شکاری چه نوع حیواناتی را شکار میکردی، گفت: من بیشتر کبوتر چاهی و کبک میزدم و مهارت خاصی در شکار پرندگان دارم، اما آن شب در تاریکی به سوی رضا شلیک کردم.
مقام قضایی به نظر کارشناسان سلاح که تشخیص داده بودند از فاصله نزدیک و به نقطه حساس (قلب) شلیک شده است و همچنین پستی و بلندیهای بسیار و صعبالعبور بودن محل وقوع قتل اشاره کرد و گفت: حتی در روز روشن هم بهراحتی نمیتوان در این محل تردد کرد و تعادل انسان به هم میخورد، شما چگونه در تاریکی شب شلیک کردهاید؟ با سکوت متهم و بررسیهای دقیق مشخص شد جنایت مسلحانه مذکور زیر نور مهتاب صورت گرفته است و جوان ۳۵ساله (مقتول) نیز قبل از وقوع قتل مسلحانه، پیامکی برای امیر با این مضمون ارسال کرده که «من نمیدانستم آن دختر خواهر شماست!» اما امیر دستبردار نبود و قصد داشت از مزاحم پیامکی زهر چشم بگیرد.
با پایان یافتن بازسازی صحنه جنایت، متهم ۲۵ساله روانه زندان شد و بررسیهای بیشتر توسط سروان عظیمی مقدم (افسر پرونده) ادامه یافت.
نظر شما