به گزارش خبرنگار ایمنا، یکشنبه یکم آبانماه جاری، مأموران پلیس با در دست داشتن حکم قضائی برای دستگیری یک فروشنده مواد مخدر، وارد خانهای در شهرک علائین شهر ری شدند و پس از اینکه متوجه شدند فروشنده مواد مخدر قبل از رسیدن آنها پا به فرار گذاشته است، محل مورد نظر را هدف بازرسی قرار دادند.
تیم پلیسی در جریان بازرسی از خانه مورد نظر، با یخچال سفید رنگی مواجه شدند که درب آن با چسب بسته شده بود. مأموران پلیس درب این یخچال را باز کردند و لحظهای بعد با جسد دختر شش ساله که در یک پتو پیچیده شده مواجه شدند. خیلی زود این حادثه به اداره دهم پلیس آگاهی گزارش داده شد و بهدنبال اعلام این خبر، تیمی زبده از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی راهی خانه موردنظر شدند و تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند.
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی به محض حضور در خانه مورد نظر با جسد دختر شش سالهای مواجه شدند که براثر خفگی به قتل رسیده بود؛ همچنین در ادامه تحقیقات مشخص شد از زمان فوت این دختر یک هفته تا ۱۰ روز گذشته است. از سوی دیگر بررسیها نشان داد، مرد جوانی که در خانه حضور داشته، هنگامی که متوجه حضور مأموران پلیس شده است به سمت پشتبام رفته و از آنجا به مکان نامعلومی متواری شده است.
کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در گام نخست، با اقدامات اطلاعاتی، هویت متهم فراری و مادر این کودک خردسال را شناسایی و پس از کشف این سرنخ مهم با تحقیقات گسترده مخفیگاه متهمان را نیز شناسایی کردند. کارآگاهان پس از دریافت این اطلاعات مهم، راهی مخفیگاه متهمان شدند و آنها را در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند. متهمان برای کشف جرایم احتمالی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفتند و تحقیقات همچنان ادامه دارد.
قتل؛ پایان درگیری زن و شوهر
صبح امروز چهارشنبه دوم آذرماه، اهالی خیابانی در محله یافتآباد صدای درگیری خانوادگی را در یک خانه به مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ گزارش کردند که با اعلام این خبر، مأموران کلانتری ۱۵۱ یافتآباد راهی محل حادثه شدند و به محض ورود به خانه با جسد خونآلود زن جوانی مواجه شدند که به طرز وحشتناکی کشته شده بود.
خیلی زود بازپرس ویژه قتل شعبه سوم دادسرای امور جنایی و تیمی زبده از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی، پای در صحنه جنایت گذاشتند و تحقیقات ابتدایی را آغاز کردند. تیم جنایی با جسد زن جوانی مواجه شدند که یک طناب مشکی رنگ روی گردنش بود و هدف ضربات مهلک چکش و چوب از ناحیه سر قرار گرفته بود.
از سوی دیگر بررسیها نشان میداد، مقتول به دلایل اختلافات زناشویی توسط همسرش به طرز بیرحمانهای کشته شده و عامل این جنایت پس از ارتکاب قتل پا به فرار گذاشته است. تحقیقات توسط تیم جنایی ادامه داشت تا اینکه قاتل توسط مأموران کلانتری ۱۵۱ یافتآباد هنگامی که از این محله خارج نشده بود، دستگیر شد.
متهم پس از انتقال به دایره ویژه قتل پلیس آگاهی پایتخت در تحقیقات اولیه به قتل همسرش بخاطر مسائل زناشویی اعتراف کرده است. با دستور بازپرس ویژه قتل شعبه سوم دادسرای امور جنایی جسد مقتول برای معاینات دقیقتر به پزشکی قانونی منتقل شد و متهم جهت روشن شدن زوایای پنهان پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.
نجات گروگان ۱۲ ساله پس از ۲۱ روز اسارت
سرهنگ حسن کیخا فرمانده انتظامی ایرانشهر، اظهار کرد: هشتم آبانماه سال جاری در پی گزارش یک فقره آدمربایی در یکی از محلات ایرانشهر بلافاصله تیمهایی از پلیس آگاهی شهرستان وارد عمل شدند. در بررسیهای به عمل آمده مشخص شد سرنشینان مسلح یک دستگاه پژو ۴۰۵ اقدام به آدمربایی پسر ۱۲ ساله کرده و از محل متواری شدند.
وی تصریح کرد: با تحقیقات تخصصی پلیس، هویت آدمربایان مشخص شد و علت و انگیزه متهمان به دلیل اختلافاتی که با پدر فرد ربوده شده داشته وی را گروگان گرفتهاند. با توجه به حساسیت موضوع و برای حفظ جان این شهروند عملیات گستردهای توسط پلیس آگاهی ایرانشهر برای رهایی فرد ربوده شده آغاز شد.
فرمانده انتظامی ایرانشهر ادامه داد: در نتیجه اقدامات صورت گرفته، متهمان عرصه را بر خود تنگ دیده و این فرد را پس از ۲۱ روز اسارت در یکی از محلات شهرستان آزاد کردند. با توجه به سرنخهای به دست آمده تلاش برای دستگیری متهمان متواری این پرونده ادامه دارد.
کشف جسد مجهولالهویه در بوکان
سلمان حیدری فرمانده انتظامی شهرستان بوکان، اظهار کرد: بیستوهشتم آبانماه، جسد فردی مجهولالهویه که آثار چاقوخوردگی بر روی بدنش نمایان بود در یکی از محلات بوکان کشف شد و موضوع شناسایی هویت متوفی و شناسایی و دستگیری عامل یا عاملان قتل در دستور کار پلیس قرار گرفت.
وی ادامه داد: با تشکیل تیم ویژه مبارزه با جرایم جنایی، تحقیقات اولیه از لحظه پیدایش جسد آغاز و روز گذشته پس از شناسایی هویت جسد که مرد ۴۰ ساله بود، قاتل نیز شناسایی و در عملیات منسجم پلیسی و با هماهنگی دادستان دستگیر شد. متهم به انجام قتل با ضربات چاقو به دلیل موضوعات شخصی اعتراف کرد و به همراه پرونده به مرجع قضائی معرفی شد.
سرنوشت تلخ دختری که ۸۰۰ هزار تومان فروخته شد
مرد ۵۱ سالهای که در دی سال ۹۲ به اتهام نگهداری غیرقانونی یک دختر خردسال با دستور ویژه قاضی علی اکبر صفائیان (قاضی وقت شعبه ۸۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد) دستگیر شده بود، در ابتدا به دلیل ترس از مجازات هربار قصهای را درباره دختر سه ساله سرهم میکرد و بالاخره با راهنماییها و ارشادهای مقام قضائی، داستان دختری به نام «مهلا» را اینگونه بازگو کرد: ۲۱ ساله بودم که با همسرم به طور سنتی ازدواج کردم و او را خیلی دوست داشتم، اما در طول ۳۰ سال زندگی مشترک، صاحب فرزندی نشدیم.
او زنی بسیار مهربان بود و درباره این مشکل هیچگاه گلایهای نکرد، اما میدانستم که در قلب او غوغایی برپا است و خیلی دوست دارد مانند دیگران فرزندی را در آغوش بگیرد. این بود که بعد از ۳۰ سال به فکر افتادم تا به هر طریقی نوزادی را به فرزندخواندگی بپذیرم، اما موفق نشدم.
روزها میگذشت و من عطش بیشتری پیدا میکردم تا همسرم را خوشحال کنم. یک روز با مردی آشنا شدم و با او در این باره سخن گفتم. آن مرد که هم اکنون یکی از متهمان پرونده است، ادعا کرد به راحتی میتواند برای من یک نوزاد دختر بیاورد که پدر و مادر ندارد و هم اکنون نزد پدربزرگش زندگی میکند. البته این کار شرطی دارد و من باید مبلغ زیادی هزینه کنم چراکه او مدعی بود پدربزرگ آن دختر به موادمخدر اعتیاد دارد و باید پول بیشتری بدهیم.
با شنیدن این ماجرا از خوشحالی در پوستم نمیگنجیدم. بلافاصله قبول کردم و از آن مرد جدا شدم. چند روز بعد طبق قراری که باهم گذاشته بودیم، او کودک را که آن زمان هشت تا ۱۲ ماه بیشتر نداشت به خانهام آورد و در حضور یکی دیگر از دوستانش که او نیز دستگیر شده است، به من تحویل داد.
آنها کودک را «ستایش» صدا میزدند. من هم برای آنکه سندی داشته باشم، یک قولنامه دستی نوشتم و او را به مبلغ ۸۰۰ هزار تومان خریدم که آنها هم زیر قولنامه را امضا کردند. مرد میانسال در حالی که دست نوشته مذکور را روی میز قاضی میگذاشت، ادامه داد: من با نظر همسرم نام آن دختر را «مهلا» گذاشتم و از آن روز به بعد فرزند خواندهام را به نام «مهلا» صدا میزدیم.
از اینکه همسر بیمارم خوشحال بود، بسیار لذت میبردم و هیچگاه به این موضوع فکر نکردم که با سرنوشت یک انسان بازی میکنم. فقط چیزی که شفاهی در این باره شنیدم این بود که نزدیکان آن دختر اهل قوچان بودند، اما از راست یا دروغ بودن آن مطمئن نیستم. خلاصه این دختر در آغوش همسرم بزرگ میشد تا اینکه دو روز قبل حال همسرم در محل سکونتمان (منطقه همت آباد) به شدت وخیم شد و او در مرکز درمانی از دنیا رفت.
من هم که در عزای او لباس سیاه به تن داشتم و مشغول مراسم عزاداری بودم، ناگهان نیروهای انتظامی را دیدم که برای بررسی ماجرای مهلا آمده بودند. گویا بعد از مرگ همسرم، فردی با پلیس تماس گرفته و از نگهداری او در منزلم خبر داده بود. آنها بعد از طرح چند سوال، موضوع را به کارشناسان بهزیستی اطلاع دادند و سپس مرا به دادسرا آوردند.
مهلا (ستایش) نیز با دستور مقام قضائی به شیرخوارگاه حضرت علی اصغر (ع) مشهد انتقال یافت و حدود دو سال بعد از این ماجرا (مهر ۹۴) هنوز این دختر که حدود پنج ساله بود، در شیرخوارگاه مذکور زندگی میکرد تا شاید روزی پدر و مادرش را در آغوش بگیرد. این درحالی بود که یکی از متهمان پرونده ادعا کرد: پدر «ستایش» فوت شده و مادرش او را رها کرده بود.
نظر شما