به گزارش خبرنگار ایمنا، درست بعد از ساعت ۷:۲۰ بیستم اکتبر ۱۹۸۱، حدود صد مهمان برای مراسم اهدای جایزه بوکر در تالار استِیشنِرز هالِ لندن با دیوارهای تمام چوبیاش نشستند. شام عبارت بود از موس آووکادو و قارچ مزهدارشده، فیله ماهی سوخاری، سینه پرشده قرقاول، پنکیک گیلاس و دسر فندقی. ترکیب ناشناخته و شیک منوی غذا (آووکادو!) حاکی از آن بود که جایزه آن سال، دستکم این بار، جایزهای مدرن است (گذشته در سال ۱۹۷۵، سوپ «لاکپشت سبز» سرو شده بود، غذایی که بهکلی از عصر دیگری آمده بود). گهگاه در میان میهمانان چهرههای فرهنگی برجسته لندن هم به چشم میخوردند؛ همچون جوآن بِیکوِل، آلن ینتوب، کلر تومالین. صندلیها را طوری چیده بودند تا اگر ایتالو کالوینو در آخرین لحظات خودش را رساند، بتوانند تغییرشان بدهند.
رسانهها هم پوشش زنده تلویزیونی از مراسم را از همان سال بهطور منظم آغاز کردند، مسئلهای که، در عصر باشکوه شبکههای تلویزیونی، نقشی اساسی در شهرت این جایزه داشت، درست بهاندازه رسواییهای بهدقت هدایتشده پیرامونش که خبرشان مدام مثل بمب صدا میکرد. یک سال پیش از آن، آنتونی برجس درخواست کرده بود نتیجه را از قبل به او اطلاع دهند، چون اگر ویلیام گلدینگ جایزه را برده باشد که همینطور هم شد در مراسم شرکت نخواهد کرد. مارتین گاف، گرداننده بوکر، ماجرا را افشا کرد و قهرِ ادبی برجس به خوراک تیترهای خندهدار خبری تبدیل شد. طی ۳۴ سال مسئولیت گاف، خردهخبرهای نصفهنیمه فراوان دیگری هم بود که از اتاق داوری به بیرون درز کرده بود. هیلاری منتل، که در ۱۹۹۰ داور این جایزه بود، به من میگوید «وقتی که از وجود این افشاگریهای هدفمند و غالباً بسیار گمراهکننده باخبر شدم، یکجورهایی وحشت کردم.» با همین تمهیدات بود که بوکر نهتنها به جایزهای ادبی، که به آوردگاهی هیجانانگیز برای بحث و مجادله و گمانهزنی بدل شد؛ یعنی به نهادی فرهنگی.
در برنامه تلویزیونی ۱۹۸۱ با یک مأمور شرطبندی از لَدبروکس هم مصاحبه شده بود. رمان میوریل اسپارک، ولگردی با قصد قبلی، اثر محبوبی بود و هفت به چهار رویش شرط میبستند. شرطبندی روی هتل سفید، اثر دیام تامس، هم سه به یک بود و عده زیادی به موفقیتش امید بسته بودند. همچنین افراد دیگری مثل مولی کین، ایان مکایوان، ان اشلی، دوریس لسینگ و سلمان رشدی هم شانس موفقیت داشتند. از نظر عدهای خجالتآور است که شرطبندی، که پای ثابت جایزه بوکر است، از مسابقات اسبدوانی پا به عرصه ادبیات جدی بگذارد. اما آنطور که از یک یادداشت داخلی قدیمی برمیآید، بوکر همیشه مصمم به ایجاد «تنش و چشمانتظاری» بوده است، همین بس که بدانیم امید میرفته که «باعث شود مردم در بیرونِ ساختمان محل برگزاریِ جلسه نهایی منتظر بمانند، چراکه نمیتوانند حتی یک دقیقه بیشتر از چیزی که لازم است برای شنیدن خبر صبر کنند.»
ساعت ۱۹:۳۷، نام برنده را اعلام کردند. همه دوربینها بهطرف سلمان رشدیِ ۳۴ ساله چرخیدند (روی او هشت به یک شرط بسته بودند)، کسی که تا همین چند وقت پیش تبلیغاتچیِ شرکت تبلیغاتی «اوگیلوی اند میتر» بود و حالا صاحب یک چک ۱۰هزارپوندی و شهرت یکشبه شده بود.
جایزه بوکر داشت به جزئی از روح جسورتر، بزرگتر و رقابتیترِ حاکم بر نشر، و بهطور کلیتر به جزئی از فرهنگ بریتانیا بدل میشد. پیتر مِیِر، رئیس جدید و زیرکِ انتشارات پنگوئن، حق انتشار اکثر آثار حاضر در فهرست نامزدهای نهایی ۱۹۸۰ را روی هوا قاپید، عنوان بوکر را روی جلدشان زد و با سرعت به بازار عرضه کرد _کاری که خریدن، خواندن و نظردادن درباره «کتابهای بوکر» را مقرونبهصرفه و جذاب میکرد._ در سال ۱۹۸۲، کتابفروشی زنجیرهای جدید و جسوری به نام «واتر اِستونز» تأسیس شد، و دو سال بعد، جایزه تِرنِر بهمثابه بوکر هُنری پایهگذاری شد. در سالهای جاهطلبانه نخستوزیری تاچر، نهفقط بازار رقابت بوکر، که بازار هر نوع رقابتی داغ بود.
از زمان پیروزی رشدی به بعد، زندگی بیشترِ نویسندگانی که برنده این جایزه شدند بهکلی دگرگون شد (اوایل، جایزه بوکر «چیزی شبیه به نشان اسکار» بوده است، طوری که در یادداشتی خصوصی از آن چنین یاد شده: مجسمه زنی کمابیش به سبک آرت دکو که یک دیس را بالای سرش گرفته و بیش از ۰.۵ متر ارتفاع دارد.) رشدی به من میگوید «این جایزه باعث شد بتوانم زندگیام را با شغلم بچرخانم، کاری که از آن روز به بعد انجامش دادهام». بن اُکری درباره لحظهای که، یک دهه بعد، نامش در ضیافتی در گیلدهال لندن اعلام شد میگوید «بلند شدم و بهآهستگی، طوری که انگار خواب میبینم، قدم برداشتم. از بین همه این میزها رد شدم و راهم را باز کردم. میشود زندگی ادبیام را به قبل و بعد از آن قدمها تقسیم کرد.»
ارزش جایزه بوکر امروزه ۵۰ هزار پوند بود و جهش آنیِ میزان فروش را تضمین میکرد. بوکر هنوز هم زندگی برندگانش را زیرورو میکند. رمان تالار گرگ نوشته هیلاری منتل از پیش از دریافت جایزه بوکر در سال ۲۰۰۹ اثر پرفروشی بود، با اینهمه، منتل میگوید «حس میکنی جایگاهت یکشبه تغییر کرده است.» برناردین اواریستو، که جایزه را در سال ۲۰۱۹ بهطور مشترک با مارگرت اَتوود دریافت کرد، هنوز بعد از دو سال، درگیر مصاحبه با مطبوعات است. تابستان که با او صحبت کردم، بهگمانم، روز مصاحبه با نشریات پرتغالی بود، اما حساب کار از دستش در رفته بود. او تا پیش از کسب جایزه بوکر هرگز نتوانسته بود فقط و فقط از راه داستاننویسی امرار معاش کند، اما بعد، تازه در ۶۰ سالگی و برای هشتمین رمانش جایزه از راه میرسد؛ «هر چیزی که میتوانستم برای زندگی حرفهایام آرزو کنم در یک شب برآورده شد»: حق اجرای صحنهای و سینمایی اثرش خریداری شد، به ۵۰ زبان مختلف ترجمه شد و یکی از رسانهها در مجموعهمستندِ «تصور کن» مستندی دربارهاش ساخت. او که نخستین زن سیاهپوستی است که برنده این جایزه شده ناگهان دریافت که لازم است اعتراض سیاسیاش را بیان کند: «ناگهان از نوعی جدیت، احترام و اعتبار خاص برخوردار شدم». از ناشری شنیدم که اواریستو حالا دیگر «مصاحبهشونده، مصاحبهکننده، رئیس فلانجا، و چهره فلانچیز» شده است.
برای داگلاس استوارت که جایزه را در نوامبر ۲۰۲۰ برای اولین اثرش، یعنی شاگی بین، پایِ برنامه زوم دریافت کرد هیچ ضیافتی در کار نبود، بلکه او و شریک زندگیاش در خانهشان در نیویورکِ کرونازده نشستند، پیتزا سفارش دادند و تهِ یک بطری شامپاین «باستانی» را درآوردند. استورات بیشترِ دو ماه آینده را هم روی همان مبل خاکستری خانهاش سپری کرد، و مصاحبه پشت مصاحبه بود که از طریق زوم انجام میداد. راوی میرچِندانی، ویراستارِ استوارت در لندن، میگوید زمانی که انتشارات پیکادور کتاب را در اختیار گرفت به فروش ۲۵ هزارنسخهای هم راضی بود، چه برسد به حالا که فقط در انگلستان ۸۰۰ هزار نسخه از آن به فروش رسیده است؛ دیگر از آمار فروش در آمریکا و تیراژ خارجی بیشمارَش که بگذریم. میرچندانی میگوید «بسیار قابلتوجه است که کتابی راجع به کودکی از طبقه کارگر در دهه هشتاد میلادی و در شهر گلاسگو به زبانهای ماراتی، گرجی و مغولی ترجمه شود.»
در زمانهای که جایگاه فرهنگی رمان متزلزل شده و همزمان صورتهای دیگرِ سرگرمی، مهیبتر از همیشه، قد علم کردهاند، در زمانهای که پوشش رسانهای ادبیات هر روز کمتر میشود و درآمد نویسندگان کاهش یافته است (در سال ۲۰۱۸ میانگین درآمد سالیانه نویسندگان ۱۰ هزار و ۵۰۰ پوند بود، این رقم ۴۲ درصد کمتر از میانگین درآمد در سال ۲۰۰۵ است)، رشد بوکر نهتنها کمتر نشده، که بهعنوان نیرویی انرژیبخش و مهم در صنعت نشر بیشتر هم شده است، نیرویی که انبوه خوانندگان را با کتابهایی آشنا میکند که بهخودیِخود بعید است بتوانند در بازار خودی نشان دهند. گبی وود، مدیر جایزه بوکر، میگوید بردنِ این جایزه بهنوعی «تاجگذاری» تبدیل شده است.
هر جایزۀ ادبی نیازمند چند داور است. در آتن باستان که نمایشنامههای اشیل، سوفوکل و اوریپیدس برای تاجی از شاخههای پیچک با هم رقابت میکردند امر داوری را شهروندانی به عهده میگرفتند که با قرعهکشی انتخاب میشدند. داوران جایزۀ گُنکور فرانسه همان جایزهای که در سال ۱۹۶۸ ناشری جوان به نام تام مَشلر با رؤیای راهاندازیِ بوکر قصد داشت از آن الگوبرداری کند دَه نفر از بزرگان ادبیات هستند که پس از انتخابشدن، بهطور مستمر و تا بازنشستگی در سن ۸۰ سالگی، به کارِ داوری ادامه میدهند. آنها اولین سهشنبه هر ماه برای صرف ناهار در رستوران دروآنِ پاریس، که از سال ۱۹۲۵ محل جمعشدنشان بوده است، دور هم جمع میشوند و آثار را بررسی میکنند. هر یک از داوران مرد و معدود داوران زن کارد و چنگالی دارند که اسمشان رویش حک شده است.
برای بوکر هر سال هیئت داوران جدیدی انتخاب میشود، همین باعث میشود پیشبینی حتمیِ نتیجه بسیار دشوار باشد. شخصی که داوران را با تأیید رسمی اعضای هیئتامنای بوکر انتخاب میکند وود، مدیر بوکر، است. وودِ ۵۰ ساله، که پیشاز این مدیر ادبی تلگراف بوده است، چهرهای آرام و متفکر از خود نشان میدهد: درست برعکسِ گاف و ایان ترِوین، دو مدیر قبلی، که هردو محصول دوران پرماجراترِ ادبیات در لندن بودند. وود که بهخاطرِ داشتن مادری مکزیکی به دو زبان مسلط است، بهقول خودش، در «محیطی سمینارمانند» بزرگ شده است پدرش، مایکل وود، استاد زبان انگلیسی پرینستون است که ازقضا در سال ۲۰۱۵ رئیس هیئت داوران بوکر هم بوده است، یعنی همان سالی که وود مدیریت بوکر را به عهده گرفت.
موقعیتِ وود او را، در عین آرامشی که دارد، به یکی از قدرتمندترین افراد صنعت نشر در جهان بدل کرده است، قدرتی که محتاطانه از آپارتمان او در آرکوِی در شمال لندن اعمال میشود، چراکه بوکر، فعلاً، هیچ دفتری ندارد (تا اوایل سال ۲۰۲۱ که وود بهصورت آزاد کار میکرد و کارش تماموقت نبود حتی هیچ کارمندی هم نداشت، هرچند، از سال ۱۹۹۳ یک مشاور روابط عمومی، بهطور مستمر، از خارج از مجموعه با بوکر همکاری میکند: دوتی اروینگ، مدیر همهکارۀ پشتصحنه.
بنیانگذاران جایزه تشخیص داده بودند که ترکیب مناسب داوران باید شامل یک «رئیس»، یک «منتقد»، یک «ناشر»، یک «رماننویس» و یک «فرد متفرقه» باشد (این آخری، براساس یادداشتی متعلق به سال ۱۹۷۰، میتواند یک «خانم بازیگر باهوش … مثل شیلا هنکاک یا فنِلا فیلدینگ باشد.») در سالهای بعد، ناشران، بهجز ناشران بازنشسته، از هیئت داوران کنار گذاشته شدند، و باورهای مربوط به وجود تنوع نژادی و جنسیتی در میان داوران دچار تحولات اساسی شدند. بیست سال طول کشید تا بوکر برای اولین بار داوری سیاهپوست یا آسیایی انتخاب کند (ترِوِر مکدانلد، گوینده اخبار، در سال ۱۹۸۷). از سال ۲۰۱۵، حدود یکسوم داوران رنگینپوست بودهاند. تا پیش از اینکه وود به این رویه خاتمه دهد، جلسات مشورتی در باشگاهِ بسیار سنتی و مردانۀ گَریک برگزار میشد. وود به من میگوید «وقتی عهدهدار این شغل شدم، چند نفرشان میگفتند نگران نباش گبی، ما برائت میز رزرو میکنیم. و من جواب میدادم مشکل من این نیست.»
وود میگوید دوست دارد هیئت داوری را هیئتی از «همتایان خلاق» بداند. هیئت داوران ۲۰۲۱ به ریاست مایا جاسانُف، استاد تاریخ دانشگاه هاروارد، از «یک رماننویس، یک خانم بازیگر بسیار فرهیخته، یک استاد دانشگاه، یک روزنامهنگار و یک کشیش بازنشسته تشکیل شده بود». اینها را روآن ویلیامز میگوید، همان کشیش بازنشسته که اسقف اعظم سابقِ کانتربری و شاعر است. یکی از نفرات ثابت هیئت داورانْ منتقد است، این منتقد معمولاً کسی است که وود قبلاً در زمان روزنامهنگاری ادبیاش با او کار کرده است. امسال هوراشیا هرود، سردبیرِ فایننشال تایمز، در این جایگاه قرار گرفته است؛ منتقدِ سال ۲۰۱۶ جون دِی، نویسنده و استاد دانشگاه، بود که، به گفته خودش، دعوتش به هیئت داوران سربسته و کمی سرّی بوده است: «کمی شبیه این بود که در یکی از کافههای آکسفورد برای عضوگیری در امآی فایو با تو وارد گفتوگو شوند». وود میگوید که دِی را به این دلیل انتخاب کرده که «میتواند آثار ویل سلف را برای خوانندگان تلگراف توضیح بدهد» با این حرفش درواقع میخواست به من بفهماند که دنبال کسی بوده که از مدرنیسم سر دربیاورد، اما گرایش چندان عمیقی به آن نداشته باشد.
بوکر روی مرز باریک اعتبار ادبی و اقبال عمومی حرکت میکند. گمنام بودن بیشازحدِ برندگان ممکن است این خطر را به دنبال داشته باشد که جامعه را خشمگین کرده و باعث التهاب در بازار کتاب شود (چه دیر بود، چه دیر اثر جیمز کِلمن در سال ۱۹۹۴ برنده جایزه بوکر شد و باعث شد رئیس بخش کتابِ خردهفروشی دبلیواچ اسمیت نامهای کنایهآمیز به بوکر بنویسد. او در این نامه اشاره کرده بود که فروش این کتاب بعد از دریافت جایزه چهار برابر شده و، از هفتهای هشت نسخه، به ۳۰ نسخه رسیده است.) از طرف دیگر، اگر بوکر زیادی بهسمت جریانهای غالب و باب روز هم متمایل شود، باز با مشکل روبهرو خواهد شد، چراکه انتظار میرود برنده بوکر براساس معیارهای والاتری از جذابیت تجاریِ صرف انتخاب شود. در سال ۲۰۱۱ که وود داور جایزه بود، یکی از داوران گفت طرفدار کتابهایی است که «سریع پیش بروند» و این اظهار نظر جنجال بزرگی به پا کرد. حواشی پس از این اتفاق به شکلگیریِ نه یک جایزه، که دو جایزۀ رقیب منجر شد، جوایزی که هدفشان پسگرفتن خلوص ادبیای بود که به نظر میرسید دارد در بوکر به باد میرود. از دل هر جایزه جایزه دیگری بیرون میآید تا، به گفته جیمز اینگلیش پژوهشگر ادبی، یا با نمونه موفقی رقابت کند (گنکور در پیِ نوبل، بوکر برای رقابت با گنکور، و ترنر به تقلید از بوکر تأسیس شد)، یا مجمع ردشدگان راه بیندازد. جایزه زنان در واکنش به فهرست تماماً مردانه نامزدهای بوکر در سال ۱۹۹۱ برپا شد، درست مثل جایزه فمینای فرانسه که در سال ۱۹۰۴ برای مقابله با زنستیزی گنکور بنیان گذاشته شد.
سمیر رحیم، رماننویس و دبیر بخش کتابِ مجلۀ پراسپکت و از داوران سال ۲۰۲۰، میگوید وود دوست دارد «داورها را طوری بچیند که به هم بیایند و طوری با این قضیه برخورد میکند که انگار با یک قرار عاشقانۀ عجیبغریب پنجنفره مواجه است». وود به زوجهایی فکر میکند که بودنشان کنار هم دردسرساز یا نامحتمل است، به عنوان مثال ژاکلین رُز، نظریهپرداز انتقادی، در کنار وال مکدِرمید، رماننویس جنایی (۲۰۱۸)؛ امیلی ویلسون، استاد ادبیات یونان و رم باستان، در کنار لی چایلد، تریلرنویس (۲۰۲۰). وود میگوید «به نظرم اولین زنی که اݧݧݧُدیسه را به انگلیسی ترجمه کرده و نویسندهای که جک ریچر را نوشته میتوانند گفتوگوی جذابی درباره داستان معاصر انگلیسی داشته باشند. آیا میتوان بینهایت سختگیر و درعینحال بینهایت اهل مدارا بود؟ آیا این دو نفر میتوانند تجسم همین ایده باشند؟».
کلنجاررفتن با ترکیبهای محتمل هیئت داوران یک بازی یکساله است. وود در بهار ۲۰۲۱، زمانیکه داشت روی ترکیب احتمالی داورها برای جایزه ۲۰۲۲ کار میکرد، به من گفت «همین امروز صبح داشتم تیم فوتبال خیالیام را میچیدم، اسمها را در دفتر یادداشت تلفن همراهم جابهجا میکردم. این کار را هر چند روز یک بار انجام میدهم. این نفرات میروند به ترکیب اصلی و این نفرات میروند به نیمکت ذخیرهها».
معرفی کتابها به بوکر عذاب هرساله ناشرها است. در نگاه اول، مقررات بسیار سادهاند. هر مؤسسه انتشاراتی (که ممکن است ناشر مستقل یا زیرمجموعه شرکت مختلطی باشد) اجازه دارد فقط یک کتاب ارائه کند، آن هم فقط «اثر بلند داستانی» که از ابتدا به زبان انگلیسی نوشته شده باشد. مجموعهداستانهای کوتاه و نیز آثاری که توسط خودِ نویسنده منتشر شده باشند هیچکدام واجد شرایط نیستند. واژه «رمان» در سال ۲۰۱۹ از مقررات بوکر حذف شد، چراکه بحثبرانگیزبودنِ آن از سالها پیش، یعنی از ۱۹۷۱، ثابت شده بود. در آن سال در کشوری آزاد اثر ویاس نایپل برنده بوکر شد و سال بیلو و جان فولز، داوران مسابقه، با همکاران خود بر سر رمان بودن یا نبودنِ این اثر اختلاف داشتند.
اما پیچیدگیهای مبهمی هم هست. علاوهبر آن یک کتاب (که ممکن است در انتشارات کوچک و مستقلی مثل «گالی بِگِر پرِس»، نماینده صددرصد آثار داستانی، و در انتشارات بزرگی نظیر «جاناتان کِیپ»، نماینده فقط ۱۰ درصد آثار هر سال، باشد)، هر رمانی که نویسندهاش در گذشته به جمع نامزدهای نهایی جایزه راه یافته باشد نیز قابلارائه است. در ضمن، مؤسساتی که طی پنج سال اخیر آثارشان در فهرست اولیه نامزدها قرار داشته میتوانند عناوین دیگری را هم معرفی کنند که تعدادشان، بنا به شرایط مختلف، متغیر و در نهایت چهار عنوان است. غیر از این، هر مؤسسۀ انتشاراتی میتواند پنج اثر دیگر را هم معرفی کند که در صورت تمایلِ داوران به مسابقه «فراخوانده میشوند.» در آخر، داوران هم مجازند هر کتاب واجد شرایط دیگری را که مطلوبشان است «فرابخوانند». هیچیک از کسانی که با آنها صحبت کردم، بهجز ایو اسمیت که دبیر خویشفرمای بنیاد بوکر است، نتوانست تمام این مقررات را فیالبداهه به خاطر بیاورد.
هیچکدام از تغییراتی که تاکنون در ضوابط بوکر داده شده بهاندازه تصمیمی که برای بزرگتر کردن دایره صلاحیتها در سال ۲۰۱۴ گرفته شد جنجالبرانگیز نبوده است، تصمیمی که براساس آن همۀ نویسندگانی که به زبان انگلیسی مینویسند واجد شرایط هستند، برخلافِ قبل که فقط نویسندگان اهل انگلستان، ایرلند، کشورهای مشترکالمنافع و زیمبابوه اجازه ارسال آثارشان را داشتند. چنین تغییری اساساً به این معنی بود که حالا آمریکاییها نیز میتوانند وارد رقابت شوند، و همانطور که خیلیها از آن بیم داشتند، جایزه را تصاحب کنند (امسال، تنها یک نویسنده بریتانیاییسومالیایی با نام ندیفه محمد از انگلستان در فهرست نهایی حضور دارد، و نیمی از نامزدها آمریکایی هستند.)
این تغییر با مخالفت شدید عدۀ زیادی از اهالی صنعت نشر بریتانیا مواجه شد بهخصوص از این بابت که جوایز بزرگ آمریکا، نظیر پولیتزر و جایزه ملی کتاب آمریکا، از قبل برای نویسندگان آمریکایی کنار گذاشته میشوند. حتی منتقدان آمریکایی هم از این بابت ناراضی بودند و معتقد بودند که مقرراتِ جدید فرصتِ کشف کتابهایی را که بیرون از مرزهایشان نوشته میشود از آنها میگیرد. همین سه سال پیش، ۳۰ ناشر نامۀ مشترکی را امضا کردند و در آن خواهان لغو قانون جدید شدند. تا پیش از سال ۲۰۱۴، بوکر در این فکر بود که با سودبردن از اسمورسم قابلتوجهی که در میان خوانندگان آمریکایی دارد جایزه آمریکایی جداگانهای راهاندازی کند، حتی برای این کار به مؤسسه مشاوره مدیریتیِ مککنزی هم مسئولیت داد تا قابلیت اجرایی آن را بررسی کند. اما درنهایت این ایده به دلیل هزینه، پیچیدگی و رگههای کمرنگی از غرور کنار گذاشته شد. در آخر این اِد ویکتور، مشاور ادبی فقید، بود که به بوکر پیشنهاد کرد تا صرفاً دایره همان ضوابط اولیه جایزه را گسترش دهد.
از دیدگاه دستاندرکاران بوکر، قانون قدیمی کشورهای مشترکالمنافع دیگر توجیهی نداشت. این قانون از سالهای آغازین بوکر به جا مانده بود، یعنی از ۱۹۶۹ تا ۲۰۰۲ که جایزه بوکر از حمایت مالی شرکت «بوکر» برخوردار بود و تا حدی توسط این شرکت اداره میشد. شرکت بوکر کسبوکاری بود که ریشههای عمیقی در امپراتوری بریتانیا داشت. در حالحاضر، این شرکت در انگلستان است و در حوزه عمدهفروشی مواد غذایی فعالیت میکند، اما تا قبل از استقلال کشور گویان، در آنجا مستقر بود و از عمد به تولید عرق نیشکر مشغول بود. پس از آنکه شرکت سهامی عام با مسئولیت محدود بوکر مالک جدیدی پیدا کرد و از حمایت مالیاش دست کشید، جایزه بوکر فعالیتش را در قالب بنیاد خیریه ترویج ادبیات و کتابخوانی ادامه داد، و صندوق سرمایهگذاری تأمینیِ «من گروپ»، بهمدت ۱۷ سال، حمایت مالی آن را به عهده گرفت. از سال ۲۰۱۹، هزینه جایزه بوکر توسط خیّری بسیار مدرن، یعنی مایکل موریتس، تأمین میشود؛ موریتس لاغراندام و ورزیده، اهل کتاب، گریزان از جمع، شیفته دوچرخهسواری و متولد کاردیف است، قبلاً روزنامهنگار بوده و اولین زندگینامه استیو جابز را نوشته، از سرمایهگذاری در سیلیکونولی میلیاردها دلار درآمد کسب کرده و علاقهمند است که جایزه بوکر را در فضای دیجیتال فعالتر از قبل ببیند.
نیک بارلی، مدیر جشنواره بینالمللی کتاب ادینبرگ و عضو هیئتامنای بنیاد جایزه بوکر، میگوید «قوانین قدیم قوانینی امپریالیستی بودند، نیت این بود که از آثاری تجلیل کنیم که در امپراتوری سابق منتشر شدهاند. تغییر قوانین، در درازمدت، گریزناپذیر بود». بارلی رئیس هیئت داوران جایزه بینالمللی بوکر در سال ۲۰۱۷ نیز بوده است، جایزهای که به آثار داستانیِ ترجمهشده تعلق میگیرد: درحالحاضر، دو جایزه در هم ادغام شدهاند و تمامی رمانهای انگلیسی و غیرانگلیسیزبان را که در انگلستان منتشر شده باشند در بر میگیرند.
با وجود همۀ این قوانین انبوه، ترفندهای گوناگونی هم هست که ناشران امیدوارند با کمک آنها بتوانند شانس برندهشدن خود را بالا ببرند. یکی از ترفندها این است که رسماً اثری را معرفی کنند که نویسندهاش یا تازهکار است یا چندان شناختهشده نیست، با این کار هم خواندهشدن آن اثر را تضمین میکنند و هم اثر برجستهتر را در فهرست فراخوان نگه میدارند، چراکه اطمینان دارند داوران چارهای جز فراخواندن آن نخواهند داشت. دَن فرانکلین، که در سال ۲۰۱۹ از سِمت ریاست جاناتان کیپ بازنشسته شد، میگوید «ریسک این کار بهشکلی باورنکردنی بالاست، چون بیشترِ اوقات از روی لجاجت نامهای مشهور را فرانمیخوانند». در کتابخانه هیلاری منتل فقط سه یا چهار کتاب از کتابهایی که در سال ۱۹۹۰ داوری کرده باقی مانده است. یکی از آنها کتاب دنیای بزرگ از دیوید مالوف است که خودِ منتل آن را فرا خوانده بود. ولی این کتاب به فهرست نامزدهای نهایی راه نیافت. منتل به من میگوید «خیلی دیر شده بود و ما حسابی خسته بودیم.» او میگوید حتی تا همین الان هم «هربار که چشمم به آن میافتد، با خودم میگویم میتوانستم بیشتر پایش بایستم؟» منتل میگوید ای کاش ناشر، یعنی «چَتو اَند ویندوس»، این اثر را معرفی میکرد، چون شانس این کتاب بیشتر بود.
ترفند دیگر این است که، با تأسیس زیرمجموعه جدیدی برای انتشارات خود، تعداد کتابهایی را که میتوانید معرفی کنید افزایش دهید. استوارت کِلی، نویسنده، منتقد و داور سال ۲۰۱۳، میگوید «شاید این سوال پیش بیاید که، مثلاً، بلومزبری چرا زیرمجموعه «بلومزبری سیرکِس» را راه انداخته است. شاید فکر کنید تفاوت زیباییشناختی زیادی بین این دو وجود داشته، اما درواقع فقط خواستهاند احتمال بُردشان را دوبرابر کنند.» بعضی ناشران رزومه داوران را زیر و رو میکنند و آثارشان را براساس سلایق فرضی آنها ارائه میکنند. فرانکلین دراینباره میگوید «سعی میکنی تصور کنی که آیا کینگزلی اِیمیس به رگیابی ۱۰ رأی میدهد؟ نه، شاید ندهد.» این روش ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد: در دوره داوریِ لی چایلد، موجی از آثار تریلر به بوکر عرضه شد، اما هیچکدام حتی به فهرست اولیه هم راه نیافت.
فرانکلین میگوید نکته بسیار مهم برای ناشران این است که اگر میخواهند از بگومگوی وحشتناک با نمایندهها یا نویسندههای پرخاشگر و افسرده دوری کنند، هرگز و تحت هیچ شرایطی نباید به نویسندگان از اینکه اثرشان به بوکر معرفی شده یا نه حرفی بزنند. ناشران زیادی برایم از نمایندگانی تعریف کردهاند که سعی میکنند در قراردادها قید کنند که کتابِ نویسنده حتماً باید به بوکر معرفی شود، هرچند هیچیک از آن ناشران اعتراف نمیکنند که این اتفاق تابهحال برای خودشان افتاده است. فرانکلین میگوید وقتی در تصمیمگیری برای انتخاب اثری با بنبست مواجه میشدیم، درنهایت «گاهی سکه میانداختیم.»
ژولیت مِیبی از انتشارات مستقلِ وانورلد دو سال پشتسرهم در بوکر برنده داشت، یکی مارلون جیمز در سال ۲۰۱۵ و دیگری پال بیتی در ۲۰۱۶، که هردوشان را بهخاطر پیشپرداختهای ناچیز و پنجرقمیشان انتخاب کرده بود، بنابراین شاید بتوانیم او را در هنر ارسال آثار برای داوری صاحبنظر بدانیم (خودش میگوید سال گذشته، از همان وقتی که فهرست نامزدهای اولیه را دیده، میدانسته شاگی بین برنده جایزه خواهد بود). اما درنهایت، میگوید هیچ علمی در این کار دخیل نیست. «تنها کاری که باید انجام دهید این است که دُم الاغ را بردارید و چشمبسته سر جایش بچسبانید.»
هیچفردی، در هیچ برههای از زندگیاش، بهاندازه داوران بوکر کتاب نمیخوانَد. بعد از آنکه کتابها دستهدسته از طرف ناشران به دفتر مؤسسه روابط عمومیِ دوتی اروینگ میرسند، شمارهگذاری میشوند و به ترتیب زمانِ رسیدنشان برای داوران ارسال میشوند. سپس داوران در هر یک از جلساتی که هر ماه، از ژانویه تا جلسه اعلام فهرست اولیه در ماه ژوئیه، برگزار میشود ۲۰ تا ۳۰ اثر را بررسی میکنند.
نظر شما