به گزارش خبرنگار ایمنا، در یادداشتی که کاوه امین، دکترای معماری و عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده، آمده است: «معماری همواره بهعنوان برآیند، محصول و نقطهی تلاقی هنرهای بشری و بهمثابه تصویری تمامنما از امیال و آرزوهای بشر در قالب کالبد زیستی او شهرت داشته است. درواقع معماری، کاربست و پیادهسازی تمام هنرها در کنار فناوری در دسترس هر دوره تاریخی برای شکل دادن به زیستگاههای بشری بوده است.
همساز شدن روزمرگیهای انسان با معماری او، لزوم پیوستگی هنر با مخلوق معماری، یعنی ساختارهای زیستی انسان را به نمایش میگذارد. این پیوستگی تاریخی از اولین تلاشهای انسان برای تزئین دیوارههای سکونتگاه خود با نقاشیهای آئینی بهعنوان تنها هنر عصر دیرین قابلتشخیص و تأمل است.
در ادوار تاریخ بشر، بهموازات شکلگیری و بالندگی هنرها، معماران در تلاش بودهاند تا با ایجاد روابط دو یا چند سویه با هنرهای مختلف، عمق و معنای معماری خود را افزایش داده است و از این رهگذر تحت عنوان زیبایی و زیباییشناسی، اثرگذاری معماری بر انسان را تضمین کند.
نخستین هنری که معماران بهعنوان سرچشمهای زاینده و سازنده به آن دستیافته و در اشکال مختلف و در سطوح مختلف از آن استفاده کردند، هنر دیرپای نقاشی بوده است. نقاشی نهتنها بهعنوان پوستهای زیبا روی سطوح ساختهشده توسط معماران نقش بست، بلکه با تبیین مبانی زیباییشناسانه برای معماری، همچون ترکیب رنگها و تبدیل خطوط طراحی، باعث دگرگونی عمیق در مفهوم معماری شد.
پس از قرونوسطی بود که معماران با الهام گرفتن از سبکهای نقاشان و نزدیک کردن مبانی نظری خود به خطوط فکری ایشان، سبکهای متفاوت در معماری را بنانهاده و تجربه جدیدی از کالبد ساختهشده را به ارمغان آوردند؛ دگرگونی عمیقی که بسیاری از سبکهای معماری امروزین را نیز دنبالهروی همین سنت قرار داده است. نمونه روشنی از ارتباط هنر نقاشی و معماری را میتوان در سبک اکسپرسیونیسم دنبال کرد که با نمایش هیجانات و عواطف عمیق انسانی بهصورتی گویا وزنده راه خود را بهسوی سبک معماری مدرن در دیکانستراکشن و رهایی از ساختارهای محدودکننده بازیافت. این در حالی است که پیشازاین جریانات و بارونق سبک نقاشی رئالیسم و امتداد آن در معماری، سبک معماری کلاسیک در میان اروپاییان رواج یافته بود.
از دیگر هنرهای بشری که ارتباطی تنگاتنگ با معماری برقرار نموده و اثرات فراوان بر آن نهاده است، هنر نویسندگی و بازنمایی عواطف انسانی در متن است. این ارتباط با مفهوم متنبودگی در معماری در تناظر قرارگرفته و دارای ریشههای نظری و فلسفی مشترک با آن است. ساختارهای معماری خود را بهعنوان متنی متشکل از حروف، کلمات، جملهها و بندها بازآرایی میکند و در این میان با آمیختن آرایهها و معانی در تلاش برای انتقال معنی از ذهن خالق به کاربران هستند.
شاهد این ارتباط پیوستگی سبکهای نویسندگان در دورههای مختلف با شیوههای معماری در عصر خود است. کالبدهای ساختمانی و شهری یکپارچه و کلنگر عصر صفویه را میتوان دنباله فلسفی ادبیات سبک اصفهان دانست درحالیکه کالبد آزاد و جزیرهای معماری عصر پهلوی را میتوان ناشی از تراوش سبک آزاد در ادب فارسی به درون جهان معماری قلمداد کرد.
موسیقی نیز بهعنوان هنری با اثر عمیق بر معماری شناخته میشود؛ ریتم یا ضرباهنگ که بهعنوان ذات موسیقی شناخته میشود، در معماری خود را بهصورت توالی و تکرار در المانها بازنمایی میکند. ترکیب نتها و تلفیق آواها نیز در معماری بهصورت کمپوزیسیون میان عناصر ساختاری بازتعریف میشود و واضح است که ادوار تاریخی هنر موسیقی چگونه بر ترکیببندی و ضرباهنگ معماری اثر گذاشته است.
اینها تنها بخشی از امتداد هنرهای بشری در معماری است که در کنار هنرهایی همچون تندیسسازی، نگارگری، عکاسی و سینما، درازای تاریخ به غنای معماری و عمق معنای آن در ادراک انسانها کمک شایانی کرده است.
اما در دهههای اخیر و با تغییر و تقلیل نقش معماران و دگردیسی ایشان در مفهوم جدیدی تحت عنوان «طراح»، بهتدریج ریشههای هنری معماری کمرنگتر شده و جنبههای فنی و فنّاورانه طراحی بر وجهه هنری معماری چیره شده است. شاهد این ادعا، شباهت روزافزون خروجی طراحی اکثر قریب بهاتفاق ساختمانها در چهار دهه اخیر در شهرهای ایران است. یکنواختی و شباهتی که مخلوق معماری را نه بهعنوان یک اثر هنری بلکه بهعنوان محصول استاندارد یک کارخانه صنعتی تلقی کند.
شاید آغاز این هنر زدایی از معماری را بتوان در مانیفست معمار معروف سوئیسی، فرانسوی شارل ادوارد ژانره ملقب به لوکوربوزیه دانست که خانه را به «ماشینی برای زندگی» تشبیه میکرد. ماشینی که هر چه به استاندارد از پیش تعیینشده نزدیکتر باشد، مطلوبیت بیشتری خواهد داشت و این را میتوان آغازگر حذف خلاقیت بهعنوان جوهره اصلی هنر، از معماری قلمداد کرد.
درنهایت معماری امروز ایران را شاید بتوان مصداق این بیت از شاعر نامآشنا دانست:
«هنر خوار شد جادویی ارجمند / نهان راستی آشکارا گزند»
هرچند در میان معماران جوان ایران، هستند آنانی که با تعهد به هنرهای اصیل و درک عمیق از مبانی فلسفی و نظری آنها همچنان معماری را امتداد منطقی هنر قرار دادهاند، اما شالوده معماری مدرن بیش از آن که بر بنیانهای هنر استوار باشد، بر کاربرد توان مهندسی، فناوری و نرمافزارهای طراحی و در دایره بسته قوانین و مقررات ساختمانی قرارگرفته است و در بسیاری موارد طراحان امروز از عمد هنرهای تجسمی و ادراکی را از دایره مبانی نظری طرح خود خارج میسازند و فنآوری مطلق و هندسه صُلب را جایگزین آن میسازند: آنچه حکیم ابوالقاسم فردوسی بیش از هزار سال قبل آن را «جادویی» لقب داده بود.»
نظر شما