آیا سلبریتی‌ها به گروه مرجع تبدیل شده‌اند؟

یک دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی گفت: گفته می‌شود سلبریتی‌ها به گروه مرجع تبدیل شده‌اند و مرجعیت را از افراد به اصطلاح نخبه و عالم سلب کرده‌اند. روشن نیست که در کدام دوره از تاریخ دانشمندان و روشنفکران مرجعیت فکری جامعه را در اختیار داشته‌اند که حالا از آن‌ها سلب شده باشد!

فرزاد نوابخش در گفت‌وگو با خبرنگار ایمنا اظهار کرد: در طول تاریخ جایگاه یک دانشمند از نظر میزان رؤیت‌پذیری و دیده‌شدن، هیچ‌گاه با سیاستمدار و تاجر قابل مقایسه نبوده است. میلی که عمل عالمانه را به پیش می‌راند، معطوف به دیده شدن نبوده است، میلی که عمل زیبایی‌شناسانه را به پیش می‌راند نیز از چنین منطقی تبعیت نمی‌کند.

وی افزود: فهم تغییر همچون آسیب، رایج‌ترین شیوه رؤیت‌پذیرکردن جهان اجتماعی است. از تأمل بر نسل گرفته تا تغییرات در سازوکارهای فرهنگی همواره بلندترین فریاد، فریاد وامصیبتا برای چیزی است که اصیل نامیده می‌شود. هراس ناشی از دست رفتن، اصالت، ریشه، ماهیت، جوهر و تمام مشتقاتشان رایج‌ترین الگوی مواجهه با تغییرات اجتماعی است.

این دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی تصریح کرد: فضای موجود به شکلی است که گویی هر فردی این فریاد را بلندتر سر دهد و به‌حال «توده در حال زوال» بیشتر مویه کند، انتقادی‌تر است. در این بستر، مسئله نه میدان اجتماعی و تغییراتش که موضعی علم‌الاخلاقی است که در پی تعریف خوب، بد است؛ مسئله نه فهم نیروهای اجتماعی و کارکردها و پیامدهای خیر و شر آن‌ها که یکدست فهمیدن «مردم»، جامعه و تمام مشتقاتش است. اینجا است که فهم درونی حیات اجتماعی، فرهنگی و منطق کنش، مقاومت، بازتولید، همدستی و ناهمدستی و تمام آنچه علم اجتماعی را معنا می‌کند به محاق می‌رود و گزاره‌های علم‌الاخلاقی جای گزاره‌ای تحلیلی را می‌گیرد.

وی ادامه داد: این پرسش را نباید از سر خود باز کرد که یک جامعه‌شناس، روان‌شناس، مردم‌شناس، متخصص علوم سیاسی، فیلسوف، حقوقدان زمانی که از جایگاه عالمانه خود سخن می‌گوید باید چه بگوید. نباید فراموش کنیم که جایگاه یک عالم در وهله نخست نمی‌تواند جایگاهی علم‌الاخلاقی باشد بلکه جایگاهی تحلیلی است، به این معنا که باید گفتاری عالمانه در فهم وضعیت و موضوع مورد مطالعه خود ارائه کند و صد البته این گفتار همواره پیامدهایی اجرایی و عینی و اثرگذار دارند.

نوابخش گفت: این بدان معنا نیست که یک عالِم نمی‌تواند وجوه دیگری از قبیل سیاسی، مدنی و فعالیت‌های اجتماعی داشته باشد بلکه مسئله اینجاست که وقتی در جایگاه عالم نشسته است و با هویتی عالمانه به عرصه سخن وارد می‌شود، آیا در قلمرو عالمانه خود ایفای نقش می‌کند یا نه؟

وی اضافه کرد: به‌عبارت دقیق‌تر، وقتی متخصص جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و سایر رشته‌های علوم انسانی به‌عنوان یک روان‌شناس پشت تریبون قرار گرفته یا در حال نوشتن یک متن است در حال تولید گفتاری روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه است یا نه؟

این دکترای جامعه‌شناس فرهنگی اظهار کرد: وقتی روان‌شناسی در موقعیت سخن قرار گیرد و محور سخنش این باشد که برای سازگاری با شرایط اقتصادی میوه نخوریم یا جامعه‌شناسی در موقعیت سخن قرار گرفته است و محور سخنش این باشد که باید مردم را تربیت کنیم و فرهنگ‌سازی و آگاهی‌بخشی کنیم، یا فیلسوفی در موضع سخن قرار گیرد و بگوید من حس می‌کنم سربار جامعه هستم چون مردم فوتبالیست‌ها را بیش از من می‌بینند، در عمل گفتاری عالمانه ارائه نمی‌کند بلکه در حال بازی نقشی علم‌الاخلاقی است که هیچ ربط وثیقی به زمینی ندارد که از آن هویت گرفته است.

وی ادامه داد: گویی که زمان‌هایی وجود داشته است که مردمان گرد عالمان و دانشمندانشان حلقه زده‌اند! هیچ‌گاه چنین زمانی وجود نداشته، این یک توهم تاریخی است؛ نه افلاطون محور نگاه‌های مردمان یونان بود و نه ابن‌سینا و صدرالمتألهین، بت‌هایی برای مردمان زمانه خود بودند و نه هگل و کانت در زمانه زندگیشان آن محوری بودند که مردمان به گردشان بگردند.

نوابخش افزود: دیده شدن منطق عمل رهبران سیاسی، رهبران ایدئولوژیک و در دنیای امروز فعالان حوزه بازار و سرمایه بوده است. اینجا مسئله‌ای مهم پیش روی ما قرار می‌گیرد و آن هم توجه به غایت، یا به تعبیر دقیق‌تر منطق میل عالمانه است.

وی تصریح کرد: میل عالمانه ناظر به حقیقت عمل می‌کند و نه دیده شدن. عمل عالمانه تلاش دارد بفهمد که یک چیز چیست؟ چگونه پدید آمده است؟ چه نسبتی با چیزهای دیگر دارد؟ به چه چیزهای دیگری می‌تواند تبدیل شود. آنچه کشف یا خلق می‌کند می‌تواند مورد توجه عموم مردم قرار بگیرد یا نگیرد. آنچه در تحلیل این میل باید در نظر داشت این است که میل نهفته در فعل عالمانه ناظر به کشف و فهم و مواجهه است. صد البته پس از این کشف و فهم است که میل به عرضه این یافته‌ها میلی قدرتمند خواهد بود که ترویج آن یافته یا مخلوق را معنادار می‌کند. چنین منطقی را در مورد هنر نیز می‌توان مورد بحث قرار داد، میل درونی عمل هنری در وهله اول دیده شدن نیست بلکه خلق کردن است، خلق چیزی و جهانی دیگرگون که در مرحله بعد می‌تواند موضوع دیده شدن قرار گیرد.

این دکترای جامعه شناسی گفت: اگر این مفروضات را جدی بگیریم آنگاه باید با آنچه در فضای عمومی این روزها فراگیر شده است تعیین تکلیف کنیم و کذب بودن بسیاری از گزاره‌های به ظاهر انتقادی را آشکار سازیم. رایج شده است که گفته می‌شود سلبریتی‌ها به گروه مرجع تبدیل شده‌اند و مرجعیت را از افراد به اصطلاح نخبه و عالم سلب کرده‌اند.

وی ادامه داد: روشن نیست که در کدام دوره از تاریخ عالمان و دانشمندان و روشنفکران مرجعیت فکری جامعه را در اختیار داشته‌اند که حالا از آن‌ها سلب شده باشد؟ در طول تاریخ جایگاه یک دانشمند از نظر میزان رؤیت‌پذیری و دیده شدن هیچ‌گاه با سیاستمدار، تاجر، اشرافیت قابل قیاس نبوده است. میلی که عمل عالمانه را به پیش می‌راند معطوف به دیده شدن نبوده است، میلی که عمل زیبایی‌شناسانه را به پیش می‌راند نیز از چنین منطقی تبعیت نمی‌کند.

کد خبر 610901

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.