ادبیات کودک‌ونوجوان آغشته به فضای سطحی شده است

«پیکاسو» نقاش بزرگ درس بزرگی به ما داد و گفت: بزرگ‌ترین پدیده قرن بیستم، ادبیات کودکان و نوجوانان است. آنچه بدیهی است در تمام دنیا ادبیات کودکان و نوجوانان یکی از بنیادترین مباحث اندیشه‌ای و فرهنگی هر کشور است که طی سال‌های اخیر بیش از پیش مورد توجه کشورهای توسعه‌یافته قرارگرفته است.

به گزارش خبرنگار ایمنا، صرف‌نظر از تقسیماتی که برای ادبیات از نظر محتوا و سایر ابعاد آن قائل شده‌اند، ادبیات را از دیدگاه ماهیت ساختمانی آن، در هیئت دوگانه ادبیات بزرگسالان و کودکان مشاهده می‌کنیم؛ از طرفی اهمیت دادن به ادبیات کودکان و نوجوانان، ارزش بخشیدن به آینده‌ای روشن برای بشریت است؛ زیرا زیربنای تحولات ذهنی، فکری، اجتماعی و علمی آینده‌سازان جامعه است.

شاید در نگاه نخست، ارائه تعریفی از ادبیات کودکان و نوجوانان با توجه به ماهیت آن، آسان به نظر برسد اما وقتی وارد بحث یا پژوهش روی این موضوع می‌شویم، به‌سرعت درمی‌یابیم که تعریف خود ادبیات بسیار مشکل است، حال اگر به ادبیات پسوندی هم اضافه کنیم و آن را به ادبیات کودک بدل کنیم، کار مشکل‌تر می‌شود. در اینجا سعی می‌کنم خلاصه‌ای از ماهیت و تعریف ادبیات کودکان و نوجوانان را ارائه کنم.

با این تفاسیر هرچند ادبیات کودکان و نوجوانان اهمیت بسزایی دارد، اما آنچه مورد پرسش و نقد قرار می‌گیرد، این است که این ادبیات طی دهه‌های اخیر با چه تغییرات و چالش‌هایی روبه‌رو بوده است و مهم‌تر از آن، با روند جهانی‌شدن چه اندازه این حوزه توانسته پاسخ‌گوی کودکان و نوجوانان امروز باشد.

به همین جهت به مناسبت «هفته ملی کودک» گپ‌وگفتی کوتاه با «عرفان نظرآهاری» نویسنده و شاعر حوزه ادبیات کودک و نوجوان داشته‌ایم که ماحصل این گفت‌وگو را در ذیل از نظر می‌گذرانید.

ادبیات کودک و نوجوان در دوران معاصر دستخوش چه تغییرات و تهدیدهایی شده است؟

ادبیات کودک و نوجوان در دنیای معاصر که شاخصه اصلی آن شتابناکی و پر از هیجان بودن است، آغشته به فضاهای سطحی شده و همین موضوع، موجب شده که این حوزه از ادبیات، تلاش بیشتری برای تثبیت جایگاه خود در میان آدم‌هایی که از موضوعات سطحی لذت می‌برند، داشته باشد.

در دنیایی که سرعت، اولویت نخست و مهم بوده و قرار است در کوتاه‌ترین زمان به نتایج مهمی دست پیدا کنیم، کسی حوصله مطالعه عمیق را ندارد، حوصله پیچیدگی‌های فکری را ندارد، حوصله ندارد به پرسش‌های جدی و اساسی زندگی پاسخ بدهد. همه به دنبال آسان‌ترین و جادویی‌ترین راه هستند و همه این‌ها، کار را برای ادبیات سخت می‌کند؛ چون این سرعت، آدم‌ها را بی‌حوصله کرده، شکیبایی و تحمل را از آن‌ها گرفته است و ادبیات یعنی فرصت دادن به خود، ادبیات یعنی تعمق، ادبیات یعنی تفسیر، ادبیات یعنی وقت بگذاریم و به ماجراهای زندگی خودمان، روزها و ماه‌ها بلکه سال‌ها فکر کنیم.

در چنین فضای شتابناک، سطحی و آغشته به ابتذال، ادبیات کودک و نوجوان زودتر از هر کتاب دیگر و زودتر هر ادبیات دیگر، آسیب می‌بیند. علاوه بر این‌که چالش‌های دیگری هم داریم؛ مانند بحران‌هایی برای کنکور، کتاب‌های تست، کتاب‌های آمادگی امتحان پایان ترم که همه آن‌ها فرصت را از کودکان ما می‌گیرد و اولویت‌های زندگی آن‌ها را تغییر می‌دهد.

کودکانی که از ۲۴ ساعت فرصت خود در طول شبانه‌روز، باید حداقل ۱۲ ساعت از وقتشان را صرف مطالعه کتاب‌های درسی و زدن تست‌های کتاب‌های کنکور کنند، شاید دیگر فرصتش را نداشته باشند که بخواهند ادبیات کودک و نوجوان واقعی را مطالعه کنند؛ خانواده‌ها هم شاید این فرصت را به بچه‌های خود ندهند، مدارس هم شاید این امکان را فراهم نکنند و این‌یک تهدید بزرگ برای فضای ادبی کودک و نوجوان کشور است.

علاوه بر این موارد، چالش‌ها و تهدیدات بزرگی چون بحران کاغذ در کشور ما و قیمت بالای کتاب هم باعث شده که کتاب‌ها به سمت کیفیت پایین‌تری برود، کتاب‌های خوب کمتر تولید شود و ناشران کمتر با دست‌ودل‌بازی بخواهند کتاب چاپ کنند. شمار پایین کتاب‌ها سهم کمتری برای کودکان در نظر می‌گیرد و مجموع همه این اتفاقات و چالش‌های اقتصادی و آنچه دارد سبد معیشتی خانواده‌ها رقم می‌زند، درنهایت باعث می‌شود که کمترین سهم به کتاب و ادبیات کودک و نوجوان برسد. همه این موارد آسیب‌های جبران‌پذیری به نسل کودک و نوجوان ما می‌زند آسیب‌هایی که تبعات آن را باید در دهه‌های بعدی شاهد باشیم.

ادبیات کودک و نوجوان کشور ما بیشتر نیاز دارد به چه مفاهیمی بپردازد؟

ادبیات کودک و نوجوان در کشور دچار سطحی‌نگری شده است و نیاز است این حوزه از ادبیات عمق بیشتری داشته و بیشتر به مفاهیم انسانی بپردازد، از طرفی جامعه ما در آن شاخص خشونت بالا است؛ جامعه‌ای که به لطافت، شفقت و مدارای یکدیگر احتیاج دارد. این مفاهیم اساسی می‌تواند از طریق ادبیات به کودکان آموزش داده شود. درعین‌حال نباید فکر کنیم که مخاطب کم‌سن‌وسال ما توان فهمیدن مفاهیم اساسی ما را ندارد.

ما می‌توانیم از جدی‌ترین موضوعات و معقولات با کودکان صحبت کنیم. اگر می‌خواهیم یک جامعه مدرن برخاسته از مفاهیم مدنی داشته باشیم که در آنجا آدم‌ها اصول اخلاقی و اصول شهروندی را بلد باشند، می‌توانیم از بستر ادبیات استفاده کنیم و از این طریق، خیلی از موضوعاتی که می‌خواهیم به کودکان یاد بدهیم به شکل غیرمستقیم به آن‌ها آموزش داده شود. اگر انتظار داریم جامعه فردای ایران، جامعه اخلاقی‌تر، انسانی‌تر و آرام‌تری باشد بازهم ادبیات می‌تواند یک‌راه حل باشد. ادبیات می‌تواند یک بستر مهم برای فهماندن همه این مفاهیم باشد؛ بستری قابل‌اعتماد که در جان، دل و روح نوجوان می‌نشیند و در اندیشه آن بارور می‌شود.

علت اهمیت ادبیات کودک و نوجوان نسبت به ادبیات بزرگ‌سالان چیست؟

با توجه به قید کودک و نوجوان که برای آن لحاظ می‌شود، باید مناسب مخاطب فرضی خود باشد؛ یعنی اگر برای کودک است به‌طورقطع دایره واژگان، شکل جملات، نحوه دستور زبان، محتوا و زاویه‌ای که آن محتوا برای کودک ارائه می‌شود حساسیت خاصی دارد و درباره نوجوان هم در درجات دیگر همه این‌ها نسبت به آن چیزی که به‌طور عام برای ادبیات عام نوشته می‌شود و می‌تواند برای بزرگ‌سالان باشد فرق خواهد داشت.

به همین دلیل ادبیات کودک و نوجوان به لحاظ زبان، محتوا، صور خیال، آرایه‌های ادبی و جنبه‌های اخلاقی و آموزشی نسبت به ادبیات عام و بزرگ‌سال حساسیت‌های بیشتری را می‌طلبد.

بنا به گفته منتقدین حوزه کتاب، ادبیات کودکان نسبت به سایر حوزه‌های ادبیات تغییرات فراوانی در دهه‌های اخیر داشته است، علت این تغییرات در چیست؟

کودکان که در این دنیا زندگی می‌کنند با مناسبت‌های جدید دنیا ارتباط برقرار می‌کنند. مطالبات، توقع‌ها و نیازهای آن روزبه‌روز نه‌تنها نسبت به کودکان و نوجوانان دهه‌های قبل، بلکه سده‌های قبل در حال تغییر است و این طبیعی است که ادبیاتشان هم‌تغییر کند، زیرا قرار است بخشی از نیازهای متفاوت و امروزی آنان با این ادبیات پاسخ داده شود. این‌که در کشور ما این تغییرات در ادبیات با همان سرعتی که در حقیقت جهان اتفاق می‌افتد توانسته عملی شود یا خیر، بحث دیگری است.

البته نمی‌توانیم بگوییم تمام اتفاقاتی که در دنیای امروز در حال رخ دادن است با همان شتاب و سرعت هم در کتاب‌ها اتفاق می‌افتد. به‌هرحال نویسنده‌ها متعلق به نسل‌های قبلی هستند و نمی‌توانند پای به‌پای اتفاقات جهان امروز، با کودک و نوجوان امروز راه بیایند و ادبیات امروز به‌طور حتم گام‌هایی از ماجراهای امروز عقب‌تر است اما طبیعی است که باید تغییر پیدا کند.

انسان در هر زمان و مکان و عصر و دوره تاریخی، با همه پیشرفت‌ها و همه چالش‌ها و با همه فن‌آوری و نوآوری‌ها همچنان انسان است؛ انسانی که هزاره‌ها را پشت سر گذاشته و نیازهایی دارد که به‌شدت ازلی و ابدی است و مناسبات روزمره نمی‌تواند تغییر اساسی در آن نیازها ایجاد کند. ادبیات تغییر پیدا می‌کند اما یکجاهایی هم نمی‌تواند و نباید تغییر کند زیرا درواقع باید پاسخگوی نیازهای اصلی باشد که با تغییرات روزمره جهان همچنان در جای خود باقی هستند.

جایگاه کنونی ادبیات کودک و نوجوان ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

برای ارزیابی باید تمام کتاب‌ها مطالعه و شاخص‌های مختلف و تفاوت‌های آن نسبت به دهه‌های گذشته بررسی شود تا متوجه هستیم چه اتفاقاتی ازلحاظ کیفیت و کمیت برای آن افتاده است اما درعین‌حال فکر می‌کنم در هر دوره‌ای، کارهای خوبی تولید می‌شود و این به معنا این نیست که بهترین دوره گذشته بوده و اثر طلایی در آن دوره وجود داشته است. عصر طلایی هیچ‌وقت وجود نداشته و همیشه فرصت هست که کتاب‌هایی بهتر از این هم تولید شود کما این‌که اکنون نیز کتاب‌های خوبی وجود دارد.

تنها آسیب بزرگی که می‌توان بر گفتن آن اصرار ورزید، بحث نشریات کودک و نوجوان است که به دلایل مختلف، چه به لحاظ این‌که دوره و زمان نشریات کاغذی حتی برای بزرگ‌سالان هم به‌نوعی کم‌رنگ شده، برای کودک و نوجوان بیشتر کم‌رنگ شده و شاید هم در دورهای قبلی و در دهه ۷۰ ما شاهد نشریات بیشتری برای کودک و نوجوان بودیم که آن‌ها را برای ادبیات مختص خودشان آماده می‌کرد.

کودکان در آن دوره می‌توانستند مشارکت بیشتری در فضای نوشتن چه به‌عنوان مخاطب چه به‌عنوان نوجوان در قالب خبرنگار یا نوجوانان نوقلم داشته باشند و این فضا به‌نوعی اکنون برای بچه‌ها کمتر شده که یک آسیب است. در حوزه کتاب اما به‌هرحال در حال تجربه اتفاقات رو به جلویی هستیم و چندان به آن بدبین نیستم.

سخن آخر؟

ادبیات می‌تواند دریچه‌ها و پنجره‌های بیشتری برای شناخت و فهم بیشتر زندگی و زیستن به کودکان بدهد و آن‌ها را برای زندگی در ساحت بزرگ‌سالی آماده کند. می‌توان گفت که ادبیات بستری مناسب برای آموزاندن اصول واقعی انسان بودن، محورهای اخلاقی و این مسئله است که «چگونه باید با مفاهیمِ بودن کنار بیاییم؟» به نظر من، ادبیات کودک و نوجوان محمل مهمی است که می‌تواند فلسفه وجود را به بچه‌ها آموزش بدهد؛ به‌هرحال هر آدمی به فلسفه‌ای در زندگی خود نیاز دارد و به کتابچه راهنمایی، که بر مبنای آن و بر مبنای قانون اساسی کتاب وجودش رفتار و عمل کند و هر وقت هم نیاز داشت به آن رجوع کند.

ادبیات کودک و نوجوان باید بچه‌ها را برای زندگی واقعی مهیا کند و به آن‌ها مهارت زیستن را یاد بدهد؛ مفاهیم مهمی که هر آدمی به ناگزیر با آن‌ها روبه‌رو خواهد شد مفاهیمی مثل «از دست دادن». یک کودک ممکن است اسباب‌بازی‌اش را گم کند، دوستش با او قهر کند. همه این موارد مفهوم «از دست دادن» را به همراه دارد و یک کودک باید بداند با چالش و بحرانی مثل این چگونه باید کنار بیاید. این و ده‌ها مسئله شبیه این، که تا بزرگ‌سالی با آدم‌ها راه می‌آید و تبدیل می‌شود به موضوعات اصلی زندگی آدم مثل عشق‌ها، خیانت‌ها و تنهایی‌ها. این‌که یک آدم، آدم توانمندی باشد و بتواند فرازوفرودهای زندگی را تحمل کند، برای او به وجود نمی‌آید مگر این‌که از کودکی مطالعه کند، بفهمد و تمرینش کند.

گفت‌وگو: از کورش دیباج دبیر سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری ایمنا

کد خبر 610649

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.