به گزارش خبرنگار ایمنا، در سالهای اخیر برخی از رزمندگان دفاع مقدس با هدف ارائه تصویری از روزهای زندگی رزمندگان در دوران جنگ به روایت خاطرات طنزآلودی از آن روزهای حماسه پرداختهاند تا سبک جدیدی از روایتگری دوران دفاع مقدس را در اختیار نسل جدید قرار دهند.
سردار رحیم انصاری، فرمانده یگان دریایی لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس از جمله این رزمندگان است که در کتاب خاطرات خود با نام «دلفینهای اروند» به خاطرات طنزآلودی از حضور رزمندگان در عملیاتهای دفاع مقدس اشاره کرده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «با مرتضی به پل حفار شرقی که آنطرفش کارخانه شیر پاستوریزه بود، رفتیم. نزدیک غروب به زدن آر.پی.جی مشغول شدیم و چند تا از تانکهایشان را که از پل گذشته و بر سینه رودخانه جا خوش کرده بودند، زدیم. یکی از تانکها داشت میسوخت؛ اما موتورش روشن بود. به اکبر بابا صفری گفتم: «برو یه نارنجک بنداز توش و بیا.» رفت و نارنجک انداخت؛ اما عمل نکرد. دومی را انداخت که باز عمل نکرد؛ دیگر لجی شد و چند تا باهم انداخت تویش و برگشت.
همان لحظه هم برایمان غذا آورده بودند و نشسته بودیم دور دیگ که یکدفعه، تانک منفجر شد و یکی از لاستیکهای زیر زنجیرش پرت شد و مستقیم توی دیگ برنج افتاد. همه از جا پریدیم و فرار کردیم.
شب که شد، یک گروه تخریب از گلف آمدند که میخواستند پل حفار را منفجر کنند. عراقیها از آنطرف، یک گروه برای انفجار پل راه انداخته بودند و پل را زودتر منفجر کردند. ما خاطرمان جمع شد.
من و اصغر و اکبر بابا صفری در راه بازگشت به دو، سه سنگر عراقی برخوردیم که در آن خربزه مشهدی بود. دهانه سنگرها هم رو به خط عراقیها بود. اکبر بابا صفری خیز برداشت و گفت «من براتون یه خربزه میارم.» ما پشت سنگر نشستیم و او همینجور که با شتاب رفت، عراقیها شاید صد تا تیر برایش روانه کردند. گلولهها مدام اینطرف و آنطرفش میخوردند و او دست از شکمش برنمیداشت. بالاخره به هر شکلی بود، خربزهای آورد و خوردیم.»
نظر شما