به گزارش خبرنگار ایمنا، اگر اهل کتاب بهویژه کتابهای فنی و مهندسی بوده باشید نام کتابفروشی «مهرگان» در خیابان سیدعلیخان اصفهان را شنیدهاید. کتابسرایی به قدمت حدود نیمقرن که البته این روزها فقط نامی از آن باقیمانده و با فروکش کردن تب خرید کتاب درِ این مجموعه فرهنگی برای همیشه بسته شده است.
خانواده اهل کتاب «فتاحی» طی سه نسل پیدرپی این کتابفروشی را چرخاندند و به مردم بهویژه اهل علم و دانش و پژوهش خدمترسانی کردند تا اینکه با مشکلات و بدسلیقگیهایی روبهرو شدند و بهاجبار و اکراه مجبور به تعطیلی این مغازه قدیمی و نامآشنا شدند. این تعطیلی باعث شد عدهای بهظاهر فرهنگدوست آن را دستاویزی برای مطرح کردن و جذب فالوور صفحههای مجازی خود قرار دهند، حال نزدیک به سه هفته از تعطیلی این کتابفروشی میگذرد و مانند هر اتفاق ناگوار در حوزه کتاب، این تعطیلی و علت آن به دست فراموشی سپرده شده است؛ فراموشیای که اگر به آن توجه نشود، در آینده نزدیک شاهد تکرار اینگونه اتفاقات تلخ خواهیم بود.
کوشا فتاحی، از نسل سوم خاندان کتابفروشی مهرگان است که با خبرنگار ایمنا درباره فرازوفرودهای تعطیلی این کتابفروشی تخصصی به گفتوگو نشسته است.
از آغاز به کار کتابفروشی مهرگان برایمان بگویید؟
پدربزرگم پس از اینکه از شرکت ملی نفت بازنشسته شد همکاری خود را با کتابفروشی مهرآیین بهعنوان حسابدار آغاز کرد و بعد از مدتی کوتاه به دلیل فعالیتهای مستمر و دلسوزانه وی اداره این کتابفروشی به پدربزرگم واگذار شد. آن کتابها همه به زبان انگلیسی بودند.
این کتابفروشی ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تعطیل شد. کمی بعد پدرم برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد به کانادا رفت و زمانی که برگشت کتابفروشی مهرگان را در سال ۵۸ در خیابان سیدعلیخان راهاندازی و افتتاح کرد. این در حالی بود که پدربزرگم تنها پنج کلاس سواد رسمی داشت، اما از نظر علم، مطالعه و تسلط به زبان انگلیسی فوقالعاده بود.
پدرم نیز از بچگی علاقه فراوانی به کتاب داشت. از زمانی که خواندن و نوشتن را شروع کرده و همان زمان شغلهای مختلفی مانند اداره برق یا شرکت نفت به وی پیشنهاد شده بود، هیچکدام را ادامه نداد تا اینکه در سال ۵۸ به شکل رسمی کتابفروشی مهرگان را تأسیس کرد.
در آن زمان استقبال مردم اصفهان از خرید کتاب چگونه بود؟
خانواده من بیش از اندازه اهل کتاب و کتابخوان بودند. کتابفروشیهای قدیمیتری همچون مشعل و تأیید هم آن زمان بودند که فعالیت داشتند اما آن زمان هیچ کتابفروشی فنی و مهندسی تخصصی حتی در تهرانهم وجود نداشت.
فعالان این بخش ممکن بود کتابها یا کسبوکار دیگری هم داشته باشند و در کنار آن چند نسخه کتاب فنی و مهندسی نیز بفروشند، اما کتابفروشی تخصصی در حوزه مهندسی و فنی اینقدر جامع و کامل بهمانند مهرگان موجود نبوده است. وقتی مهرگان شروع به فعالیت کرد فقط در فروش حوزه کتابهای مرجع، زباناصلی و خارجی فعالیت میکرد. زمانی هم که کشورمان درگیر جنگ با رژیم بعث عراق شد دیگر امکان اینکه کتابهای انگلیسی وارد شود، وجود نداشت.
در آن زمان فروش کتابهای فنی و مهندسی در اصفهان رونق فراوانی داشت به یاد دارم مشتری باید دستکم برای حساب کردن بهای پول کتاب حدود ۱۰ تا ۱۵ دقیقه در صف منتظر میماند. بعدها جهاد دانشگاهی در دروازه شیراز اصفهان کار خود را آغاز کرد که کتابفروشی این مجموعه هم تلاش کرد در موضوع فنی مهندسی فعالیت داشته باشد. همچنین کتابسرای دیگری با مدیریت آقای محمدی در زمینه فنی و مهندسی وارد کارزار این بخش شده بود. در همان دوران جنگ تحمیلی، مراجعه به کتابفروشی مهرگان زیاد و قابل توجه بود.
پدرم همواره مشتاق بود مردم را راهنمایی کند. نوجوانان و بچههای المپیادی به مغازه میآمدند و پدرم ساعتها برای آنها وقت میگذاشت. کمکم تخصص کتابهای فنی و مهندسی در خانواده ما جا افتاد. چراکه هر کتابفروشی یک تخصص کاری و مختص به خود دارد.
برخی تاریخ و شماری ادبیات؛ شاید خود من تفاوت کتابهای تاریخی را ندانم اما درباره تفاوتها در مکانیک سیالات یا استاتیک اطلاعات خوبی در این سالها کسب کردهام. زمانی بود که باربری به شکل امروزی وجود نداشت و پدرم عصر پنجشنبهها به تهران میرفت و کتابها را تهیه میکرد و به اصفهان میآورد.
آن زمان یک کتاب دانشگاهی در یکترم، دو هزار جلد فروش میرفت اما همان کتاب در این سالها پنج جلد فروش نداشته است.
در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران که امکان ورود کتاب به زبان لاتین وجود نداشت، چه سیاستی را اتخاذ کردید؟
یک سری کتابهای فارسی از جمله در شاخههای حقوق، زبان و پزشکی تهیه کردیم. اما بعد از مدتی مجبور شدیم این کتابها را نیز از لیست خریدمان حذف کنیم. اولین آنها کتابهای پزشکی بود؛ چراکه تغییرات بهروز این کتابها زیاد بود و نسخههای جدیدتر آن باعث میشد کتابهای قبلی خریداری نداشته باشد.
بهمرور و در مراحل بعد کتابهای حقوق و زبان نیز به همان دلیل بهروز شدن مداوم، حذف شدند. چون امکان هماهنگ شدن با این بهروز شدن و پشت سر هم تهیه کردن کتابهای تغییر کرده وجود نداشت. وقتی شما کتابی را خریداری میکنید و آن کتاب به فاصله کوتاهی تغییر میکند شما مجبور میشوید آن را از دور خارج کنید.
چرا نام مهرگان را برای کتابفروشی برگزیدید؟
اطلاع دقیقی درباره این موضوع ندارم. پدرم متولد هفدهم مهر و روز مهرگان است و شاید علت این نامگذاری از سوی پدربزرگ مرحومم همین باشد. پدرم با مشورت با پدربزرگم این مسیر را دنبال کرد. از همان ابتدا جواز کسب این کتابفروشی هم به نام پدرم ثبت شد.
بهمرور و با پیشرفت کار در سالهای آغازین، کتابهایی غیر از فنی و مهندسی حذف شدند. سالیان سال، دانشگاههای دولتی و آزاد اسلامی بهویژه دانشگاههای بزرگی همچون واحد خوراسگان و نجفآباد با استادان خوب و دانشجویان فعال از جمله مراجعان کتابفروشی مهرگان بودند.
اما در طول سالهای اخیر، استادان با دادن یک جزوه به دانشجو کار را تمام میکنند و پاس کردن در نهایت تمامکاری میشود که یک دانشجو انجام میدهد، بنابراین دانشجو نیازی به خرید کتاب احساس نمیکند. زمانی بود که دانشجویی با سفارش استاد برای خرید فیزیک هالیدی مراجعه میکرد. استاد به دانشجو توصیه میکرد اگر خواستار دانش بیشتر است، کتابهای این نویسندگان را هم بخرد و بخواند. دانشجو نیز مشتاق علم و آگاهی بود و همه کتابهایی را که استاد سفارش کرده بود میخرید و مطالعه میکرد. بحث مالی هم مطرح نبود چون همان زمانها هم وضعیت اقتصادی عموم مردم خیلی خوب نبود. امروزه بیشتر افراد به دنبال رزومه پرکردن و مدرک گرفتن هستند.
از چه تاریخ یا دورهای این موضوع باب شد؟
از سالهای میانی دهه ۸۰ که دانشگاههای متعددی مثل پیام نور و غیرانتفاعی باز شدند سیستم آموزشی عوض شد و افت شدیدی در موضوع کتاب، کتابخوانی و علمآموزی روی داد.
بهعنوان نمونه زمانی بود که تنها دو کتاب ادبیات و زبان فارسی از یک یا دو نویسنده شناخته شده برای دروس عمومی دانشگاه و برای همه مراکز آموزش عالی در استانهای مختلف طراحی و تجویز میشد اما از همان سالهای میانی دهه ۸۰ به بعد هر استان و دانشگاهی با وجود نویسندگان متعدد، کتابهایی را که خودشان میخواستند در لیست انتخاب واحد دانشجویان میگنجاندند. همه این عوامل باعث یک افت جدی در سیستم کتاب و کتابخوانی بهویژه در مورد کتابهای دانشگاهی و درسی شد.
غیر از این موارد چه مشکلات و معضلاتی باعث این رکود فرهنگی شدند؟
باز شدن دانشگاهها و مراکز متعددی که مدرک دانشگاهی میدادند یک معضل جدی بود. همان سالها اگر کتابفروشان در ماههای مهر و آبان کتابهایشان فروش میرفت برای همهسال آنها کافی بود. گاهی نیز در نیمه دوم سال کتابفروشیها وضعیتی خوبی داشتند و با همان فروش خوب نیمه دوم، نیمه اول سال را نیز به شکلی میگذراندند که زیاد متضرر نشوند.
اما کمکم و بهمرور کار بهجایی رسید که ششماهه دوم فقط به ماه مهر و هفته اول آبانماه و همچنین بهمنماه و اوایل اسفندماه هرسال محدود شد.
امروزه وضعیت فروش کتاب چگونه است؟
فروشها قابل مقایسه با گذشته نیست. با مبلغ فروش کاری ندارم بلکه موضوع بحث ما شمارگان فروش و تعداد خریداران کتاب است. همه کتابفروشیهایی که در زمینه فنی و مهندسی فعالیت دارند و حتی مراکز پخش نیز وضعیت خوبی ندارند.
خرید کتاب برای مقطع تحصیلی کارشناسی ارشد وضعیت بهتری در پنج سال قبل داشت که این مهم نیز بهیکباره افت کرد. فقط هم بحث کتابفروشی خودمان در اصفهان نبو د؛ چراکه ما با مراکز پخش بزرگی در تهران به شکل مستمر ارتباط داشتیم و این کاهش خریدها شامل عموم مجموعهها هم بود.
از زمانی که آموزشگاههای مقطع ارشد باز شدند، دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد نیز به سمت جزوهخوانی و دور شدن از کتاب سوق پیدا کردند. قبل از اینکه این آموزشگاهها ایجاد شود یک دانشجو بهعنوانمثال در رشته معماری باید چند کتاب را بهعنوان سرفصل مطالعه میکرد اما وقتی وارد آموزشگاهها شد، دید که با خواندن یک جزوه دیگر نیازی به خواندن آنهمه کتاب ندارد.
امروزه تعداد کتابفروشیهای تخصصی بیشتر شده است؟
وضعیت مراکز فروش خوب نیست. حدود ۱۵ سال قبل ۱۵ مرکز پخش قوی و ممتاز در تهران فعالیت میکرد اما امروزه سه مرکز پخش باقیمانده است که از این سه مورد، تنها یکی از آنها کیفیت خوبی در بخش دانشگاهی دارد.
چرا این اتفاقات تلخ در حوزه فروش کتاب افتاد؟
چون بسته میشویم و چون کتاب نمیخرند. گرانی هم مطرح هست اما عامل اصلی نیست. جزوهخوانی عامل این وضعیت است. ما همه دوست داریم کارمان راحت باشد و همهچیز آماده باشد.
چه شد مهرگان بهمرور رو به تعطیلی رفت؟
مهرگان از زمانی به مشکل برخورد که شش ماه از سال فروش داشتیم و شش ماه دیگر با همان داشته شش ماه پرفروشمان، سپری میشد. سال ۸۵ زنگ خطر کمفروشی ما به صدا درآمد. سالهای ۹۱ و ۹۲ نیز بار دیگر شاهد افت شدید در فروش بودیم.
بعد از تعطیلی مهرگان برخی کاربران در نظراتشان نوشتند که چرا خودشان را بهروز نکردند؛ درحالیکه زمانی که ما سایت فروش و ارائه کتاب مهرگان را راه انداختیم مشابه آن در اصفهان وجود نداشت. در کشور نیز دو یا سه سایت کتابفروشی فنی و مهندسی فعالیت داشتند.
زمانی که در فضای اینستاگرام فعالیتمان را به شکل رسمی و جدی آغاز کردیم هنوز مجموعه مشابهی در این فضا حضور و فعالیت نداشت. درواقع افت فروش از همان سالهایی که اشاره کردم شروع شد.
یکی دیگر از دلایل افت فروش کتاب، این بود که برخی از استادان زمانی که دانشجویی برای تهیه کتاب به مشکل برمیخورد، جزوه و نوشتهها را در سایت یا وبلاگ اسکن شده یا به شکل پیدیاف قرار میداد و دانشجو بهراحتی با مراجعه به اینترنت اقدام به چاپ صفحات مورد نیاز درس و تحصیل خود میکرد؛ این موضوع آمار فروش را بهشدت پایین آورد.
همچنین پاساژهایی باز شدند که کتابها را اسکن و کپی میکردند. حالا اگر یک کتاب ۱۰۰ هزار تومان قیمت داشت، کپی همان کتاب ۳۰ هزار تومان فروخته میشد. برخی بهاندازهای در گسترش این رویه غلط در اصفهان پیشرفت کردند که حتی برای ما هم قابلتشخیص نبود کدام کتاب اصلی و کدام کپی و زیراکس همان کتاب است.
کدام دستگاه باید بر این موضوع نظارت میکرد تا شاهد این وضعیت نباشیم؟
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در جریان این امر بود اما اقدامی برای بهبود وضعیت نکرد. اگر بخواهیم این مسائل را به اتحادیهها واگذار کنیم باید بگوییم که آنها توان اجرایی و نظارتی ندارند. اما وزارت فرهنگ این قدرت را داشت و میدانست که کجا یا در کدام پاساژ این کپیکاریها صورت میگیرد اما متأسفانه اقدامی نکرد و کاری از پیش نبرد.
باید اشاره کنم که اصفهان مهد تخریب است. ناشرانی هستند که به خاک سیاه نشستند. حتی کارشان به دادگاه هم رسیده است. با اینکه اتحادیه کتابفروشان و ناشران تهران خیلی قویتر پیگیر این جریان بود و بعد از سالیانی مشکل پیدا کرد، اما بازهم درصد زیاد افست کاریهای کتاب کشور، در اصفهان صورت میگرفت.
نکته مهم دیگر اینکه در شهرهای دیگر چیزی بهعنوان تخفیف کتاب موضوعیت نداشته و ندارد. مرکز این بدعت نیز اصفهان است. همکاران ما بعد از باز شدن جمعهبازار که همان کتابفروشان قدیم بودند اقدام به ترک این رویه کردند اما ورود عدهای که اصلاً کارشان کتاب نبود باعث شد قشری وارد این کار شوند که تنها دنبال سود بودند و به چیزی دیگر فکر نمیکردند.
کمکم بخشی کتابفروشیها شروع به تخفیفهای پیدرپی کردند که فکر کردند این هنر است. کار بهجایی دیگر رسید که تخفیف دادن بیشتر، رقابتی شد و هماکنون بهجایی رسیده که عدهای کتابهای کمکدرسی را حتی با ۳۰ درصد تخفیف میخرند و مدتزمانی بعد همان کتابها را با ۳۲ درصد تخفیف به فروش میرسانند!
همه کتابفروشها کلافه شدند حتی افرادی که خودشان بنیانگذار همین تخفیف دادنها در اصفهان بودند، امروز بسیار شاکی هستند. هیچ جای ایران چنین مسئلهای وجود ندارد. بخشی از این موضوع هم مربوط به فرهنگ مطالعه است. فردی که رشته برق خوانده است چرا دیگر خودش را بهروز نمیکند؟ بنابراین وقتی کتاب نخرند آمار فروش کتاب پایین میآید.
نکته دیگری که اشاره به آن در اینجا ضروری است این است که چرا باید بعد از این هم هسال فعالیت دلسوزانه و پیگیرانه، صاحب و فعال فرهنگی کتابفروشی، نباید یک لوح تقدیر داشته باشد. چرا باید اینگونه باشد؟
خودم سال ۸۸ وارد این کار شدم و سیستم کتابفروشی را بهطور کامل کامپیوتری کردم. آن زمان حتی برای دریافت وام به یکی از سازمانهای فرهنگی مراجعه کردم که اعتبار هم داشتند اما به من ندادند. سال ۹۳ صحبتی شد که اداره فرهنگ تسهیلاتی برای تجهیز و بهروز شدن کتابفروشها پرداخت کند و برخی نیز از این تسهیلات استفاده کردند اما باز به ما ندادند.
در حقیقت ما خواستهای از اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نداریم و تنها موردی که انتظار داشتیم یک تقدیرنامه ساده بود که آنهم از پدرم دریغ شد.
برای تعطیلی مهرگان پیشامد دیگری هم رخداده است؟
چهار سال بود این مغازه ضرر میداد. حتی مجبور شدیم کتابهای عمومی و عروسکهای نمایشی هم به لیست فروشمان اضافه کنیم که اگر اینها را نداشتیم همان چهار سال قبل تعطیل شده بودیم.
دستمزد و مزایای افرادی که برای کار در کتابفروشی به کار گرفته بودیم درنمیآمد. حجم کار هم بالا رفت و این اواخر به ۲۱ هزار عنوان کتاب رسیده بود و با یک شاگرد کارها پیش نمیرفت و هیچ برداشت و عایدی نداشتیم.
چه نهادی مقصر این بسته شدن است؟
دستکم اگر نهادهای متولی حمایت معنوی میکردند شاید فعالیتمان را ادامه میدادیم اما این حمایت را نداشتیم. پدرم با آنهمه زحمتی که کشید حمایتی نشد.
اما مردم هم همهچیز را سیاسی میبینند درحالیکه حکومت و دولت هم از ما مردم است. سوالی که پیش میآید این است که خود ما مردم چه کردهایم؟ کتاب خریدیم یا که فهمیدیم این کتابی که میخوانیم خوب است یا خوب نیست؟
اگر با تجربه امروز در آن دوران بودید، آیا بازهم وارد این کار میشدید؟
پدرم یک دهه قبل میگفت کار روبهزوال است و راه بهجایی نمیبرد و بازهم شاهد بسته شدن کتابفروشیهای دیگر خواهیم بود. کتاب خیلی گران شده است. یک دانشجو قدرت خرید دو میلیون کتاب در هر ترم را ندارد.
سخن پایانی؟
امیدوارم همواره از نام مهرگان به نیکی یاد شود.
گفتوگو از: کورش دیباج و محمود افشاری
نظر شما