به گزارش خبرنگار ایمنا، ساعت ۱۸:۳۰ پنجم مهرماه است. گرمای تابستان هنوز دست از سر شهر برنداشته است و خنکی شبها، مردم را به پارکها کشانده است.
حاشیه زاینده رود حد فاصل پل خواجو و سی و سه پل، خانوادهها نشسته اند و گپ میزنند و اسباب شامشان آماده است. حاشیه زنده رود پاتوق دورهمی همیشگی مردم اصفهان است حتی اگر خشک رودی بیش، از این زنده رود باقی نمانده باشد.
این بار اما در کنار آمد و رفتها و صدای بازی کودکان حضور پر تعداد نیروی انتظامی نیز مشهود است.
شبهای گذشته، اینجا محل تجمع آشوبگران بوده، با این وجود مردم حضور نیروی انتظامی را نشانه امنیت گرفته اند و حضورشان در حاشیه رود پر تعداد است.
"خدا قوت، خدا قوت" مرد میانسالی که از کنار نیروی انتظامی در حال عبور است میگوید.
کم کم و همزمان با حضور دوباره آشوبگران سر و صداها بلند میشود همزمان صدای چند شلیک به گوش میرسد. "دارند تیر میزنند؟ " این سوال کودک ۹_۸ سالهای است که احتمالاً صدای تیر را تاکنون فقط در بازیهای کامپیوتری و انیمیشنها شنیده است.
مردم به سمت صدا سر بر میگردانند موتور سواران با سر و صورت پوشیده به سمت صدا در حرکت اند چشمها نگران است هیچکس از این وضع خوشحال نیست مغازه دارها به در ورودی مغازه می آیند تا ببینند چه خبر است؟
صاحب رستوران حاشیه خیابان میگوید: " این چند شب همین وضع بوده، ما تازه دو شبه باز کردیم، دو سه شب پیش اشک آور هم زدند" دو نفر از موتورسواران از مردمی که نزدیک خیابان در چمن نشسته اند میخواهند که به داخل پارک بروند.
واضح است که پلیس میخواهد روند جاری زندگی مردم حفظ شود. مانع از تردد اتومبیلها نمیشوند و فقط حاشیه پارک را تخلیه میکنند.
مردم در حال جمع آوری وسایلشان هستند صدای همهمه از حواشی سی و سه پل به گوش میرسد با بلند تر شدن صدا کسبه چراغها را خاموش میکنند و درها را میبندند.
مگه تمام نشده ماجرا؟ نه میبینی که.....ها ول نمیکنند. زوج جوان همینطور که مشغول صحبت اند وسایل مختصرشان را بر میدارند نیروهای پلیس در حالی که اسلحهها را به دست گرفته اند در حال دویدن هستند.
دیدن پلیس با آن هیبت آمیزه ای از ترس و امنیت را منتقل میکند.
چشمها نگران است، هیچکس از این وضع خوشحال نیست.
"غذا فقط بیرون بر، سالن نداریم" مشتریهای حاضر در رستوران سفارش میدهند و منتظر بردن غذا میشوند، در، ولی بسته است و فقط برای خروج مشتری باز میشود.
مردم گیج و هاج و واج شاهد منظره و تحلیل شرایط هستند کم کم صدای همهمه کم میشود صدا از بین نمیرود بلکه دور و دورتر میشود خیابان خلوت شده و بسیاری از ماشینها رفته اند " خدا لعنتشون کنه ببین چه به روز مردم آورده اند" مرد نسبتاً کهنسال در حال گله و نفرین است نفهمیدم منظورش آشوبگران بودند یا نیروی انتظامی!
عدهای رفته و عدهای دیگر حصیر و قابلمه به دست دوباره بر میگردند و مینشینند همه چیز ظرف چند دقیقه تمام میشود. آشوبگران تعقیب و گریز کودکانه ای را با پلیس آغاز کرده اند که گاه حتی یک تفریح شبانه را بیشتر شبیه است تا یک اعتراض جدی.
ساعت حدوداً ۲۲ است. شهر آرام است اما حضور نیروهای پلیس در مکانهای درگیری پر تعداد است، تعقیب و گریز پایان یافته و شهر آبستن دلهرهی دیگری در شب دیگریست.
آشوبگران چه میخواهند؟
بیش از یک هفته است که بسیاری از شهرهای بزرگ کشور درگیریها و تجمعات پراکنده ای را تجربه میکنند. آنچه از تحلیل محتوای حرفها و شعارها و نوشتههای معترضان بر میآید سه خواسته اصلی است.
اول خونخواهی مرگ ژینا (مهسا) امینی، آنها میگویند خانم امینی " کشته مظلوم" است که خونش به گردن نیروی انتظامی است. دومین خواسته کنار گذاشتن قانون حجاب اجباری است آنها حجاب را امری فردی و قانون حجاب را مقابله با آزادیهای فردی میدانند.
سومین خواسته آشوبگران سرنگونی نظام جمهوری اسلامی است که آشکارا و مکرر توسط برخی از آنان بیان میشود.
ماجرای مرگ مهسا امین هنوز در هالهای از ابهام است. پلیس میگوید ما حتی یک تلنگر هم به او نزده ایم، تحقیقات پزشکی اما زمانبر است و نتیجه قطعی هنوز معلوم نیست.
تا امروز بیش از ۴۰ نفر در ماجرای خونخواهی مهسا امینی مرده یا به شهادت رسیده اند.
در سوگ مرگ دخترکی، خون بیش از ۴۰ مرد و زن و دخترک دیگر به زمین ریخته شده است.
اینجاست که باید از بانیان خشونتهای شبانه پرسید در کدام نظام سیاسی و اجتماعی دنیا خون بیگناهی را با ریختن خونهای دیگران و تخریب اموالشان و لرزاندن بدنهایشان مطالبه میکنند؟ اگر قراراست هر کس حرف و اعتراضش را کف خیابان و با قمه و قداره بزند پس این همه قانون و دادگاه و دادسرا برای چیست؟
معترضان خون مهسا را بهانه مبارزه با حجاب اجباری هم کرده اند و شعار نه روسری، نه توسری سر میدهند.
سوال جدی دیگر همینجا است.
آنها از کدام حجاب اجباری سخن میگویند؟ سالهاست که همه میدانند که آنان که اعتقادی به حجاب ندارند آزادانه در همه جا در حال رفت و آمدند، از همه حقوق اجتماعی بهرهمندند و هیچکس معترض آنها نیست.
امروز هیچکس از دیدن یک خانم کم حجاب یا بی حجاب در بسیاری از کلانشهرها حتی تعجب هم نمیکند چه برسد به آنکه تذکر دهد و برخورد کند.
درقضیه حجاب و حیا پلیس و نیروی انتظامی هم چوب را خورده اند و هم پیاز را! هم با بی حجابی مقابله جدی نکرده اند و هم متهم به اعمال خشونت علیه بی حجابی هستند! هم در مواجهه با ناهنجاریهای اخلاقی جدی نبوده اند و هم متهم به سلب آزادی شهروندان به دلیل برخورد با ناهنجاریهای اخلاقی هستند.
اما دست آخر هم آنکه خواسته برخی معترضین علناً سقوط جمهوری اسلامی است. آرزوی کودکانه ای که رسانههای بیگانه آن را برجسته کرده اند آنها به خوبی میدانند که این آرزوی دیرینه شأن با چند زد و خورد خیابانی محقق نمیشود، اما آن را ابزاری برای به میدان آوردن مخاطب هیجانی و کم سن و سال خود و تقابل آنان با حکومت و پلیس کرده اند.
این روزهای تلخ نیز مانند بسیاری دیگر از روزهای مشابه خواهد گذشت آنچه خواهد ماند عبرتی برای مردم و عبرتی برای مسؤولان جمهوری اسلامی است.
آورده این شبها برای ما مردم آن باشد که خط منتقد منصف را از آشوبگر بی وجدان جدا کنیم. بارها آزموده ایم که از دل آشوب و ناامنی هیچ خواسته به حقی به مرحله اجابت نمیرسد. از طرفی تا وقتی ساختارهای سیاسی و قضائی فعالند، اولویت پیگیری مطالبات از طریق همین ساختارهاست امنیت ثروت گرانبهای هر جامعهای است که از دست رفتن آن برای اصلاح هیچ امری مقرون به صرفه نیست.
اندوخته این شبها برای مسؤولان حکومتی و امنیتی کشور نیز تاکید بر حفظ امنیت است.
امنیت جانی شهروندان در برخورد قاطع با آشوبگران و البته امنیت روانی مردم در برخورد کریمانه و شرافتمندانه با آنان.
طرح چند باره مساله گشت ارشاد نشان میدهد که این نهاد نظامی و اجتماعی نیازمند بازبینی است.
هرچند برخورد با مظاهر علنی فساد به ساز و کار ویژه ای در حکومت اسلامی نیاز دارد، اما تجربه چند ساله اخیر نشان داده که گشت ارشاد فاقد کارکرد مناسب برای این امر است و برخورد با مظاهر فساد ظریفتر، دقیقتر و پیچیدهتر از آن چیزی است که امروز در حال اجراست.
یادداشت از: مجید شریفیفر، مدیرمسئول خبرگزاری ایمنا
نظر شما