به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس یادداشتی که مالک شیخی، استاد دانشگاه در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده است: «بررسی ابعاد جنگ ایران و عراق اگرچه همواره با بازآوری خاطرات دلاورمردیهای رزمندگان ایران دنبال شده است، اما واکاوی این موضوع که ایران در چه شرایطی و با چه حریفی مقابله کرده است، میتواند به فهم عظمت اقتدار ایرانی بیشتر کمک کند. بدین منظور نگاهی به پیشینه صدام حسین بهعنوان طرف اصلی این موضوع میتواند ما را به تصویری متفاوت از شکستن کمر این غول بی شاخ و دم توسط شیربچههای ایرانی رهنمون سازد، جنایتکاری که به نزدیکترین افراد خود نیز رحم نمیکرد و جنایاتی را در تاریخ ثبت کرد که قطعاً تا پایان تاریخ بی تکرار خواهد بود.
در سال ۱۳۱۶ هجری شمسی در یکی از روستاهای تکریت عراق پسری متولد شد که پدرش پنج ماه پیش از تولد او ناپدید شده بود. مادرش صبحه طلفاح که سعی کرده بود، قبل از تولد، نوزاد خود را سقط کند، اما موفق نشده بود، وقتی او به دنیا آمد نامش را «صدام» به معنی «صدمه زننده» گذاشت.
تکریت در عراق شهر خوشنامی نیست، چه به لحاظ مردمان این منطقه چه از لحاظ تاریخی که در مقابل قافله اسرای کربلا هلهله و پایکوبی کردند. قبیله صدام نیز چه در خانواده پدرش (عبدالمجید) چه در خانواده ناپدریاش (الابراهیم) از بدنامترین قبایل آن منطقه بوده و هستند.
شاید شروع جنایات صدام را باید از دوران کودکی او و روزگاری که کاگلین، نویسنده کتاب «زندگی صدام» روایت کرده است، جستوجو کرد. روزگاری که خود صدام عنوان میکند به یاد ندارد ناپدریش او را با لقبی جز «حرامزاده» خطاب کرده باشد. این دیکتاتور بیرحم که از آغاز نوجوانی با شرکت در ترور عبدالکریم قاسم، نخستین نخست وزیر عراق فعالیت خود را آغاز میکند، راه درازی را برای جنایتهای خود متصور است. آنچنان که جان پرکینز در کتاب «اعترافات یک جنایتکار اقتصادی» ، ورود صدام به نقشههای شوم CIA را نیز در این ترور تأیید میکند.
این اما، شروع راه صدام است. سیاهه بلندی از قتل کسانی که از نزدیکان صدام بودهاند، نشان میدهد این خونخوار تکریتی برای رسیدن به اهداف خود هیچ مانعی را پیش روی خود نمیبیند. او که با حمایت عبدالسلام عارف وارد سیاست شد و توانست گروهک «جهازالخاص» و بعدها «حرس القومی» را با اراذل و اوباش تکریت تجهیز و بهعنوان جنایتکارترین گروهک تاریخ عراق تأسیس کند، در نهایت با نقشهای پیچیده به عبدالسلام نیز رحم نکرد و ترور او را در افتخارات خود ثبت کرد.
پس از عبدالسلام، برادر او عبدالرحمن عارف، عنان عراق را به دست گرفت، اما این بار صدام با کمک دایی خود حسن البکر در کودتایی نرم عبدالرحمن را نیز سرنگون و خود را بهعنوان معاون رئیس جمهور عراق معرفی کرد، ماجرا اما به اینجا ختم نشد و صدام وقتی با همکاری یکی از بهترین دوستان خود یعنی ناظم کزار نقشه سرنگونی دایی خود حسن البکر را میکشید موضوع توسط نزدیکان البکر آشکار شد و صدام برای رهایی از اتهام، کزار که نزدیکترین دوستش بود را قبل از دادگاه به گلوله بست تا موضوع از دید البکر مخفی بماند. البته البکر چند سال بعد در اقدامی عجیب که به ذات این هیولای خونخوار پی برده بود، برای حفاظت از جان خانواده خود از حکومت استعفا داد و همان روز ۵۰۰ نفر از نزدیکان البکر توسط صدام اعدام شدند و خود او نیز دو سال بعد مسموم و ترور شد.
حالا صدام برای جنایات خود حتی مانعی به نام خانواده نیز قائل نبود. تا جایی که در ۱۹۹۵ دو داماد خود (برادران عبدالمجید) را نیز که به اردن گریخته بودند با وعده امان دادن به عراق کشید و آنها را نیز اعدام کرد.
سیاهه جنایات صدام تنها به این چند کودتا و قتل نزدیکان خود ختم نمیشود و قتل عام مردمان هموطن او نیز از ننگهای فراموشنشدنی تاریخ است.
در سال ۱۹۸۲ سوءقصدی علیه صدام حسین در نزدیکی شهرک دجیل در ۴۰ کیلومتری شمال بغداد انجام شد. صدام نیز در پاسخ به این اقدام به شهر حمله کرد و بالغ بر ۱۶۰ نفر از ساکنین را کشت که در میان آنها چندین کودک نیز وجود داشتند، هم چنین حدود ۱٬۵۰۰ تن از اهالی شهر به زندان فرستاده شدند تا تحت شکنجه قرار گیرند. جریمه تمامی اهالی هم این بود که ۱٬۰۰۰ کیلومتر مربع از زمینهای زراعیشان نابود شود؛ تا ده سال بعد هم به کسی اجازه کاشت دوباره داده نشد. واقعه دُجیل یکی از جرایم اصلی صدام بود که وی بهخاطر دستور آن جرایم غیرانسانی به اعدام به وسیله چوبه دار محکوم شد.
بمباران منطقه کردنشین حلبچه عراق، کشتار مردم عراق در خیزش شعبانیه، جنایت علیه انتفاضه در طوزخورماتو و دهها نمونه دیگر پرده از چهره جنایتکاری بر میدارد که پس از این ولع بیانتها در خونخواری و جنایت، وقتی به ایران حمله کرد، نتوانست حتی یک وجب از خاک ایران را اشغال کند.
آن هم ایرانی که بهعلت فرار سردمداران نظام پهلوی دارای ارتش منسجمی نبود و شاه بیکفایت آن نیز به دلیل ممانعت آمریکا، حتی یک موشک زمین به زمین نخریده بود و در عوض انبوهی از هواپیماهای f14 آمریکا را خریده بود که مخصوص نبرد دریایی بود. ارتشی که در زمان پهلوی در نبرد ظفار، مفتضحانه ۷۰۰ کشته داده بود و در روزهایی که صدام از فرانسه تکنولوژی ساخت هواپیمای جنگی میراژ را خریده بود، ایرانیها حق نداشتند بدون اجازه مستشاران آمریکایی به هواپیما حتی دست بزنند، اما در زمان بعد از انقلاب، فرماندهی جنگ در مقابل این غول خونخوار به دست جوانانی بود که ذرهای از تکنیکهای جنگ اطلاع نداشتند، ولی دارای اعتقاداتی قوی و شجاعتی بینظیر بودند که در مقابل هر دشمنی کمرشکن بود.
شاید بررسی بیشتر آمار تجهیزات جنگی عراق و ایران در دفاع مقدس بتوانند ابعاد گستردهتری از فتح الفتوح ایران را به نمایش بگذارد. دیکتاتوری که هیچ گاه طعم شکست را نچشیده بود، چنان مشت دندانشکنی از فرزندان این سرزمین خورد که صدای آن هنوز در گوش روزگار میپیچد.
درندهخویی که اروند ایران را ارثیه پدری خود و خوزستان را خاک خود میدانست، اما در موج مردانگی ایران غرق شد و در نهایت به زبالهدان تاریخ پیوست.
جنایتکاری که حتی داعش نیز با آن کارنامه ضدانسانی، نام صدام را مایه ننگ انسانیت دانست و پس از حمله به تکریت قبر او را ویران کرد.
نظر شما