فرماندهی در قلب کردستان

بغض در گلوی کلمه‌هایش گیر می‌کند. در کنج خاطراتش، بارانِ واژه بی‌امان می‌بارد. قامت صدایش از انبوه سرفه‌های رفیقش، خم می‌شود درست زمانی که از تخت بیمارستان، شیمیایی، عملیات کربلای ۵ و حاج‌اکبر آقابابایی سخن می‌گوید.

به گزارش خبرنگار ایمنا، راوی روایت‌های راهیان نور در کردستان است. به قول خودش، شهدا دعوتش کرده‌اند. سال‌ها است با آن‌ها زندگی می‌کند. هم‌رزم، همراه و دوست شهید حاج‌اکبر آقابابایی است. زخم جنگ از سال ۱۳۶۲ روی تنش جا خوش کرده است. اصغر احمدی، چندان تمایلی ندارد از خودش بگوید. بدون معطلی سر اصل مطلب می‌رود و از سال‌هایی که در جبهه کنار شهید حاج‌اکبر آقابابایی بوده است، سخن می‌گوید.

آشنایی شما با شهید آقابابایی از کجا شروع شد؟

حاج‌اکبر از فرماندهان عملیاتی سپاه سنندج بود. سال ۱۳۶۳ به عنوان فرمانده تیپ سردار شهید بروجردی در مهاباد معرفی شد. من آن زمان در مهاباد خدمت می‌کردم که بحث کاری و آشنایی ما از آنجا شروع شد و تا سال ۱۳۶۵ در خدمت شهید آقابابایی بودم.

از زندگی شخصی شهید بفرمائید؟

سال ۱۳۶۳ و در محضر حضرت امام خمینی (ره) عقد کرد. خدا به او دو دختر داد. جنگ که شروع شد در رشته مهندسی پذیرفته شد، اما نرفت. بعد از پایان جنگ در سال ۱۳۷۰ در رشته علوم سیاسی دانشگاه اصفهان قبول شد و با اینکه آن روزها شرایط جسمی خوبی نداشت، هرطور بود در کلاس‌های درس حاضر می‌شد. در نهایت موفق شد در مقطع کارشناسی فارغ‌التحصیل شود.

چه شد که شهید آقابابایی راهی جبهه شد؟

حاج‌اکبر متولد سال ۱۳۴۰ در محله فاطمیه خیابان زینبیه بود. بسیار زحمت‌کش بود و با کار کردن در زمان فراغتش، کمک حال پدر هم می‌شد. با شروع انقلاب، در برنامه‌های انقلاب حسابی پیشتاز بود و با تشکیل کمیته دفاع شهری جذب این کمیته شد. ماجرای کردستان که پیش آمد، خودش را به آنجا رساند و به عنوان مربی آموزشی فعالیتش را آغاز کرد.

چه فعالیتی؟

فرماندهی عملیات سپاه سنندج با حاج‌اکبر بود. بعد از اینکه در سال ۱۳۶۳ به عنوان فرمانده تیپ ۱۱۰ شهید بروجردی معرفی شد، در عملیاتی مثل والفجر ۹ و کربلای ۲ هدایت تیپ بر عهده‌اش بود که به شکل شایسته‌ای هم از عهده این کار برآمد. شهید آقابابایی، همیشه لبخند زیبایی بر لب داشت و حسابی هم با همه می‌جوشید. اخلاق خوب و برخورد صمیمی که با رزمنده‌ها داشت، سبب می‌شد بچه‌ها با جان و دل حرف‌هایش را گوش کنند. او در نهایت رفاقت با رزمنده‌ها، خوب می‌دانست که چطور کارها را سامان دهد.

با این اوصاف اگر بخواهید یکی از ویژگی‌های شاخص شهید را نام ببرید، آن ویژگی چه می‌تواند باشد؟

حاج‌اکبر صوت زیبایی داشت و با اینکه فرمانده تیپ بود، در ابتدای جلسات، قرآن را چنان زیبا تلاوت می‌کرد که حال غریبی در بچه‌ها به وجود می‌آمد. ارادت خاصی هم به اهل بیت (ع) به ویژه به امام حسین (ع) داشت و با اسم اباعبدالله (ع) سریع منقلب می‌شد. معمولاً در مسیر عملیات، زیارت عاشورا و مداحی از ضبط ماشینش پخش می‌شد. نوارهای مداحی به واسطه حاج‌اکبر تکثیر و بین رزمنده‌ها دست به دست می‌شد. اکبر یکی از بچه‌های هیئت پامنار بود که حال و هوایش در مراسم مذهبی آنقدر دوست‌داشتنی و خالصانه بود که حسابی به دل اطرافیانش می‌نشست.

با این رویکرد شهید آقابابایی، حتماً فعالیت‌های فرهنگی هم در جبهه داشتید؟

بله. حسینیه‌ای را راه انداخته بودیم که شب‌ها زیارت عاشورا و صبح‌های جمعه دعای ندبه و پنجشنبه‌ها هم دعای کمیل برگزار می‌کردیم. این برنامه‌ها شور و شعف خوبی در رزمنده‌ها ایجاد می‌کرد و همین توسل‌ها و نماز شب‌های پنهانی، علت خوبی برای تحمل سردی و سختی شرایط کردستان و جبهه غرب برای رزمنده‌ها می‌شد.

از توانایی‌های شهید بفرمائید، اینکه آیا از این مهارت‌هایی که داشتند، در جبهه استفاده می‌کردند؟

اکبر، مربی تاکتیک و سلاح در سپاه پاسداران اصفهان بود. بدنی ورزیده داشت که برای حفظ این مهارت مربی‌گری، باید ورزش می‌کرد. اهل کوه‌پیمایی هم بود. با همین روحیه خوب و لبخندی که معمولاً بر لبش بود، همه را شیفته خود کرده بود.

با توجه به اینکه حدود سه سال در کنار شهید آقابابایی بودید، عملیات شاخص شما با حضور شهید کدام عملیات بود؟

در عملیات والفجر ۹ فرماندهی عملیات با حاج‌اکبر بود که بسیار هم خوب عمل کردیم. فرماندهی بسیار قوی و با تدبیری هم انجام داد. البته در این عملیات حاج‌حسین روح‌الامین هم کنار ما بود. اکبر با اینکه فرمانده بود لحظه به لحظه کنار بچه‌ها قرار می‌گرفت. ارزیابی منطقه و هدایت نیروها را با دل و جان و صداقت تمام انجام می‌داد.

شهید آقابابایی تا چه زمان فرماندهی تیپ ۱۱۰ شهید بروجردی را عهده‌دار بود؟

به خاطر توانایی‌هایی رزمی و عملیاتی که در حاج‌اکبر بود، بین سال‌های ۱۳۶۶ تا ۱۳۶۸ به سمت فرماندهی تیپ الغدیر و سپاه ناحیه یزد انتخاب شد. با اینکه چندین مرتبه هم درگیر مجروحیت شد، اما همیشه در میدان حاضر بود تا اینکه در عملیات کربلای ۵ و در شلمچه به علت بمباران شیمیایی نیروهای بعثی به شدت مجروح شد.

بعد از پایان جنگ با توجه به مجروحیتی که برای شهید پیش آمد تغییری در شرایط کاری او هم صورت گرفت؟

سال ۱۳۶۹ بود که به عنوان جانشین فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین (ع) معرفی شد. مدتی اصفهان بود، اما بعد از اینکه مسئولیت فرماندهی عملیات سپاه قدس با حکم فرماندهی کل سپاه را پذیرفت، راهی تهران شد.

آن زمان وضعیت جسمی شهید آقابابایی چطور بود؟

عارضه شیمیایی بدنش را هر روز ضعیف و ضعیف‌تر می‌کرد تا اینکه در روز پنجم شهریورماه سال ۱۳۷۵ و در ۳۵ سالگی در حالی که مثل خیلی وقت‌ها زیارت عاشورا را زیر لب زمزمه می‌کرد، به آرزویش رسید و شهید شد. صحبت‌هایش در فیلمی که از او در بیمارستان و در روزهای آخر در حالی که نفسش به سختی او را همراهی می‌کند، پخش شده، پر است از حرف‌هایی که تک‌تک آن‌ها را با عشق و محبت به زبان می‌آورد و می‌گوید: "فاصله ما با شهدا خیلی زیاد است. آرزوی من این بود که در خون خودم بغلتم و شهید شوم. فکر نمی‌کردم روی تخت بیمارستان شهید شوم. این فاصله خیلی است و لطف خدا هم خیلی بیش از این‌ها است. امیدوارم ما را با شهدا و آقااباعبدالله (ع) محشور کند. من از خدا خیلی راضی هستم. ان‌شاءالله خدا هم از من راضی باشد. از بیمارستان لذت می‌برم، از درد لذت می‌برم، از تحمل این امتحان آسان لذت می‌برم. "

ماجرایی درباره شهید وجود دارد که بخواهید به آن اشاره کنید؟

یک هفته از زمان شهادت او می‌گذشت. ماجرایی پیش آمد که تحملش برای من خیلی سخت بود، خودم را سر مزار حاج‌اکبر رساندم و شروع کردم به درد دل کردن و گریه‌ام هم گرفت. به منزل برگشتم و خوابیدم. شب خواب شهید را دیدم، با وجود اینکه شهید شده بود، اما از قبر بیرون بود و همان‌طور که حرف‌هایم را می‌شنید، دست روی سر و شانه‌ام کشید و گفت ان‌شاءالله من درستش می‌کنم.

به گزارش ایمنا، صحبت‌هایش تقریباً تمام شده بود. به اینجا که رسید صدای ترک‌خورده‌اش به راحتی از دل حرف‌هایش شنیده می‌شد. دلش برای فرمانده تنگ شده بود که گریه‌اش، پای سکوت چند لحظه‌ای را وسط کشید. آرام‌تر که شد گفت: شهدا چراغ هدایت هستند با شهدا راه گم نمی‌شود. چقدر قشنگ خواستند و چقدر قشنگ خدا جوابشان را داد. امیدم به شفاعت و قول خودشان است، امیدم به قول شهید حاج‌اکبر آقابابایی است که خودش درست کند.

کد خبر 599524

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.