به گزارش خبرنگار ایمنا، یکی از اصول مهم معماری توجه به اصل محلهمحوری است که توجه نکردن به این موضوع مهم، سبب بروز مشکلات مختلفی در نظام اجتماعی و کالبدی شهرهای معاصر ایران از جمله افزایش بار ترافیکی شهر به دلیل مراجعات فرامحلی و مسائل زیستمحیطی حاصل از آن شده است که بنا به تاکید برخی کارشناسان شهرسازی، لازمه حل این مسائل، احیای مجدد اصل محلهمحوری و معماریهای فاخر در شهرهای معاصر است.
معماری زاینده تفکر خلاق بشر است و از آنجا که در بنیادهای نظری معماران ایرانی-اسلامی، نسبت قالب و محتوا همچون نسبت روح به کالبد در بنیادهای معماری است، در محلههای ایرانی-اسلامی، تعریف میشود؛ کالبد هویت خود را از محتوا میگیرد و در نهایت آنچه به معماری محلهای، سامان میدهد، درک رفتاری و نیازسنجی معمار از نیازهای منطقی انسان است؛ بهطوری که بتواند به تمام خواستههای مادی و معنوی شهروندان پاسخ مثبت دهد.
به دنبال تغییر در شرایط و عوامل مؤثر در گسترش و توسعه شهری در سالهای اخیر، محلههای مسکونی جایگاه ویژهای در شکلگیری شهرها داشتهاند، در حالی که توسعه شهری پایدار بخش زیادی از مشکل شهرسازی سالهای اخیر را به خود اختصاص داده است.
معماری سکونتگاه محلهای امروزی و به اصطلاح مدرن، تحت تأثیر مؤلفههای کالبدی معماری و شهرسازی و اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی غربی قرار گرفته است و زمینه ضعف در تعلق، دلبستگی و پیوند فرد با محیط زندگی را به وجود آورده است.
در حالی که توجه به موضوع توسعه محله و معماری آن همچنان نیازمند تحقیق و پژوهش فراوان است، پرداختن به اصول پایداری محله نظیر هویت، سرزندگی، دسترسی، تنوع، تأمین خدمات و امنیت تا حد بالایی تحقق نیافته است، البته بازبینی محله بهعنوان یک سیستم زنده واحد و پیچیده در ابعاد مختلف، سه مقیاس فضایی را بهعنوان مقیاسهای تحلیل ابعاد فضایی و اجتماعی پیش روی ما قرار میدهد؛ چنین مقیاسی ابزاری برای درک بهتر لایههای مختلف این مجموعه متشکل از توده، فضا و انسان خواهد بود که در عین تفکیک، ترکیبی مؤثر و نتیجهبخش را به وجود خواهد آورد.
محله و پایداری شهر
ابراهیم سلطانیتیرانی، کارشناس ارشد مهندسی معماری با بیان اینکه محلهها یکی از مهمترین فضاهای شهری در گذشته بوده که نقش بسیار مهمی در حیات اجتماعی و شهری داشته است، اظهار میکند: از آغاز دوران صنعتی و گسترش شهرها، تغییرات گستردهای در محلهها بهوجود آمد که خود این محله دارای ارزشهایی همچون هویت، گذراندن اوقات فراغت، تجمعهای مذهبی، خاطرهانگیزی، زندگی جمعی (نیازهای مشترک) بودند که به علل مختلفی از جمله رشد شهرها، وجود عنصری به نام خیابان، تغییر در فضاها و عملکردها دچار تغییرات گستردهای شد که بر وضع اجتماعی و فرهنگی جامعه تأثیرات منفی بسیاری گذاشت.
وی با تاکید بر اینکه محله رکن اصلی کالبد شهری است و آینده تعادل زندگی اجتماعی در شهرها به حفظ واحد محله بستگی دارد، میگوید: بافت محله شهری مجموعهای منسجم از روابط اجتماعی، اقتصادی، تاریخی، فرهنگی و کالبدی است که ساختار پایداری را برای شهر پدید میآورد.
این کارشناس ارشد مهندسی معماری با بیان اینکه یک محله شهری در برخورد نخست، تداعیکننده حوزه جغرافیایی پیچیده شبکه فضای شهر است که دارای کاربری مسکونی در درجه نخست و سپس کاربریهای اداری، تجاری، خدماتی و مانند آن است، تصریح میکند: واقعیت جامعهشناختی محله به مراتب پیچیدهتر است و طبق نظر جامعهشناسان، محله واحد حیات جمعی و جامعهپذیری است.
وی میافزاید: این رویکرد به طرح خدمات روزانه حیات اجتماعی شهروندان با شکلهای سنتی روستا توجه دارد، در نتیجه بسیاری از شهرها به مرحلههای حرفهای با اشکال سازمانی به شکل مطلوب تاکید دارد.
سلطانیتیرانی اضافه میکند: در محلههای قدیمی به ویژه محلههای کمدرآمد، ارتباط همسایگان با حس تعاون و همیاری بیشتر است؛ ارتباط چنین محلههایی از طریق مراکز مذهبی، باشگاههای ورزشی، قهوهخانهها و کوچهها انجام میشود، اما در محلههای مختص سکونت طبقه پردرآمد، روابط همسایگان تضعیف شده است و کمتر احساس نیاز میشود.
وی با بیان اینکه در محلههای شهری کیفیت واحد فیزیکی، منطبق با رفتارهای اجتماعی است، از این رو هر واحد دارای مشخصاتی جدا از سایر محلههای شهری است، ادامه میدهد: استفاده از مؤسسات محله همچون مراکز مذهبی، باشگاهها، قهوهخانه به شهروندان این امکان میدهد که خود را در یک محدوده مفید احساس کنند و در نتیجه حس تعلق بیشتری نسبت به محله مسکونی خود پیدا کنند و بر این اساس میتوان محله را یک واحد فیزیکی و اجتماعی برشمرد.
این کارشناس ارشد مهندسی معماری با تاکید بر اینکه در میزان احساس تعلق محلهای، عامل وسعت نقش اساسی دارد، اضافه میکند: هر اندازه سهولت دسترسی به مؤسسات عمومی و تجهیزات محلهای با پیادهروی امکانپذیرتر باشد، در این فرایند احساس تعلق به محله افزایش مییابد و هر اندازه که دسترسی به نیازهای روزانه و تغییرات شهری با خودرو انجام شود و فاصله حرکت بیشتر باشد، به همان اندازه احساس هویت و تعلق به شهر کاهش مییابد.
وی با بیان اینکه زمانی که انسان در یک فضا قرار دارد، تحت شخصیت محیطی قرار میگیرد، تاکید میکند: مداخله انسانها در مکان، وقتی بیش از همیشه موفق خواهد بود که بتواند در گام نخست شخصیت اصلی مکان را بشناسد و پیرو آن محیطهای انسانی ایجاد کند که با این شخصیت بیشتر هماهنگ باشد.
سلطانیتیرانی میگوید: یکی از ارزشهای محلههای تاریخی، خاطرات جمعی و حافظه تاریخی است که خود از عوامل مؤثر بر ایجاد حس تعلق شهروندان به محله است و تداوم آنها باعث ایجاد پیوند میان اعضای جامعه، ایجاد انسجام اجتماعی و تقویت روحیه جریانپذیری میشود.
رها شدن اصول معماری در محلهها
عباد اسماعیلی، دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری با بیان اینکه محله مجموعهای از عوامل زنده و پویا است و اکثر تغییرات کالبدی در سطح محلی میتواند تأثیر گستردهای بر زندگی روزانه و اجتماعی بگذارد، میگوید: مسئله کنونی محلهها و در کل شهرهای سنتی ایران، رها شدن اصول معماری محلهها، کوچ ساکنان آنها و توسعه یکنواخت با فرمهای بیگانه و متضاد با شرایط محیطی و اقلیمی است.
وی میافزاید: آنچه موجب شکلگیری محلهها میشود، تنها ابعاد کالبدی و جمعیتی نیست، بلکه مسائلی از قبیل پیوندهای اجتماعی و فرهنگی یا عواملی از قبیل بستر طبیعی شهر نیز دخیل هستند و معماری محله نیز تأثیر بسزایی بر این مسائل دارد، لذا وضوح در درک از محله و سهولت در شناخت و برقراری پیوند بین عناصر و اجزای آن با سایر رویکردها و مکانها را میتوان در زمره هویت محله دانست.
این دانشجوی دکترای مهندسی معماری با بیان اینکه خوانایی محله از جمله معیارهای هویت و پایداری محلهها به شمار میرود، تاکید میکند: محله خوب و پایدار، سکونتگاهی است که سلامت و بهزیستی ساکنان و بقای موجودات زنده در آن تأمین باشد و از جمله عوامل مؤثر در ایجاد حس سرزندگی در محل، وجود فضاهای عمومی مناسب است و این فضاها با میزان جذابیت خود و اثرگذاری بر انسان میتواند از زندگی محل را تأمین کند.
وی ادامه میدهد: حضور مؤثر شهروندان در شهر از عوامل افزایش امنیت در فضای شهری است که برای تداوم حیات و بقای حیات آن، ایمنی و امنیت بسیار مهم و اساسی است، زیرا در صورت نبود آن کیفیت شهر افت کرده و معنای شهریت از بین میرود.
اسماعیلی با بیان اینکه شهروندان باید در پیادهراهها همواره در مقابل خودرو و موتور سیکلت ایمن باشند و تردد این وسایل کنترل شود، تصریح میکند: برای رسیدن به این هدف راهبردهایی بهلحاظ کالبدی و کارکردی مطرح است.
وی میگوید: به لحاظ کالبدی، فضای پیادهراه باید از داخل بدنهها قابل رؤیت و نظارت باشد و از ایجاد هرگونه کنج مخفی و تاریک جلوگیری شود که برای رسیدن به این منظور روشنایی مناسب حذف و مانع دید در عرصه مسیر ضروری است.
این دانشجوی دکترای مهندسی معماری، فضایی را سرزنده میداند که در دامنه وسیعی از روز، بتواند افراد را به اختیار خود و نه از روی اجبار به سمت خود بکشاند و لحظاتی را در فضا سپری کنند؛ به عبارت دیگر فضا باید به گونهای باشد که شهروندان به سمت آن بیایند و در آنجا بمانند.
نظر شما