به گزارش خبرنگار ایمنا و براساس چکیده یک مقاله، سیمای شهر نخستین جلوه از شهر است که در ذهن شهروندان باقی میماند؛ پس باید بتواند عامل هویت از لحاظ بصری و زیبایی را تقویت کند، زیرا زیبایی لذتی است مادی و معنوی که با تمایل به ادامه و تکرار در وجود انسان متجلی میشود. این درحالی است که امروزه بافتهای فرسوده شهری در سطح پایینی از زیباشناسی قرار دارد و تأثیرات منفی بر روان و ذهن ساکنان خود میگذارد، همچنین موجب بدقوارگی و زشتی شهر میشود و درنهایت فضاهای واجد تعادل، توازن و تناسب را تشکیل داده است.
در بافت امروز شهرها به دلیل تقلید کورکورانه از معماری غرب و توسعه رشد شهرنشینی، شاهد شکلگیری نماهای به هم ریخته و بیهویت هستیم، زیرا در بیشتر موارد ساختوسازهای دوبعدی بدون توجه به پارامترهای زیباشناسی شکل یافته است که هیچگونه هماهنگی میان جزئ با کل در آنها دیده نمیشود و سیمای شهری مخدوش که نه هماهنگی گذشته را حفظ کرده و نه ترکیب موزون و ساختار تعریف شده و معنادار مدرن در آن پرورش یافته، شکل گرفته است.
تا قبل از آغاز عصر جدید، یعنی تا پیش از قرن هفدهم میلادی موضوعی به نام زیبایی به طور مستقل وجود نداشته است. در سال ۱۷۵۰ «الکساندر بوگارتن» واژه «زیباشناسی» را برای نخستینبار برای بیان مفهوم سلیقه در هنرهای زیبا ابداع کرد. اگرچه بهظاهر واژه زیباشناسی در دوران جدید استعمال شد، اما با توجه به آنکه به درک انسان و زیبایی یک پدیده مربوط میشود، قاطعانه میتوان گفت که علیرغم جدید بودن واژه، موضوع جدید نیست و میتوان برای آن قدمتی معادل عمر بشر قائل شد.
با توجه به اینکه مطلوب و مورد پسند بودن یک اثر یا یک محیط، گسترده وسیعی دارد این گسترده توسط ابعاد و جنبههایی مشخص میشود که یکی از مهمترین آنها جنبه زیبایی و تطبیق این گستره با مفاهیم زیباشناسی است. درواقع زیبایی لذتی مادی و معنوی، است، لذتی که با تمایل به ادامه و تکرار در وجود انسان متجلی میشود؛ بنابراین زیبایی نقشی اساسی در زندگی هر انسانی دارد و به همین دلیل، از جایگاه ویژهای نزد فلاسفه برخوردار است و به عمیقترین لایههای وجودی افراد هر جامعه نفوذ کرده و بستری برای نیروهای عاطفی فراهم آورده است.
سیمای شهر نخستین جلوهای از شهر است که در ذهن و حافظه شهروندان باقی میماند و شهر نیز مجموعهای است از دو جز طبیعی و مصنوع که به مثابه یک اثر هنری مستلزم فهم ماهیت «مصنوعات هنری محصول کار دست جمعی» است؛ بنابراین باید بناها با سایر بناهای همجوار خود همبستگی داشته باشد تا بتواند عامل هویت از لحاظ بصری و زیبایی را تقویت کند، زیرا نمادهای شهری به عنوان بخشی از کالبد شهر نماد فرهنگ، بازتاب فرهنگ شهرنشینی، زبان فرهنگ شهرنشینی، رعایت اصول شهرنشینی، بیان آداب سکونت و احترام به مقررات شهرنشینی است.
با توجه به رابطه فعالیتهای انسان با فرهنگ، شهر بستری است که در آن فرهنگ از طریق فعالیتها و ارتباطات انسانی به جریان درمیآید. کالبد شهر به بازنمایی این رابطه میپردازد و ارزشهای سنتهای همزیستی را عینیت میبخشد و در صورت هماهنگی نبودن نماها شاهد سردرگمی در محیطهای انسانساخت و بیهویتی بافتها خواهیم بود.
متأسفانه امروزه بافتهای فرسوده شهری از نظر زیباییشناسی مورد بیمهری قرار گرفته و علیرغم پتانسیلهای فراوان جهت توسعه شهری، چندان در پاسخگویی به مشکلات ساکنان خود موفق نبودهاند، از طرفی رشد تکنولوژی نه تنها در خدمت بافت نبوده بلکه گسترش ساختوسازهای نامتناسب شهری موجب زیان بیشتر به بافتهای قدیمی، بیهویتی و تأثیر منفی بر ساکنان این بافتها شده است که در این میان مسکن به عنوان یکی از مؤلفههای تأثیرگذار بر زیباسازی سیمای شهری و به عنوان فضایی که انسان بیشترین وقت خود را در آن میگذراند همواره در نظر معماران از حیث زیباشناسی جایگاهی خاصی داشته است، زیرا در بهسازی و نوسازی مسکن بافتهای فرسوده، مسئولان بیشتر به بعد کمی ساختمان (عملکردی و سازه ساختمان) توجه کرده و از توجه به بعد کیفی آن باز ماندهاند.
نظر شما