۲۰ مرداد ۱۴۰۱ - ۰۴:۰۰
ناگه کدامین ستاره فرومرد

شمع زندگی مانایاد «هوشنگ ابتهاج» متخلص به «سایه»، یگانه غزل معاصر و بازمانده دوران پرشکوه شعر نیز به خاموشی گرایید. ابتهاج، سایه‌ای بود که به آفتاب رسید و سایه‌اش بر سر شعر ایران و نسلِ نامدگان، خواهد ماند.

به گزارش خبرنگار ایمنا، برخی انسان‌ها چنانند که هر وقت بروند، دریغ است و ابتهاج، آن «پیر پرنیان‌اندیش» از همان دسته است؛ همان‌ها که در وصف‌شان باید گفت: «صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را / ‏تا دگر مادر گیتی، چو تو فرزند بزاید».

ابتهاج از آخرین شاعران دوران طلایی ادبیات ایران بود که اشعارش بر تارک شعر فارسی تا ابد خواهد درخشید.

اگر از شاعر و اندیشه‌ورزِ معاصر، «محمدرضا شفیعی‌کدکنی» صرف‌نظر کنیم و اهمیت و بزرگی وی را بیش از شعر در زمینه تحقیقات و تالیفات ارزشمندش بدانیم، «هوشنگ ابتهاج» تنها بازمانده نسل طلایی شاعران قرن معاصر ایران بود؛ نسلی که با نیما یوشیج، پروین اعتصامی، شهریار، توللی، حمیدی شیرازی، اخوان‌ثالث، شاملو، فروغ، مشیری، سپهری و تنی چند دیگر، نسلی آبرومند و وطن‌دوست و فرهنگ‌پرور را تشکیل دادند و بخش بزرگی از نوستالژی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرن اخیرمان را با شعر و ادبیات پیوند می‌زدند.

ویژگی‌های شعری ابتهاج

«سایه» این سعادت را داشت که در طول حیات طولانی و ارجمندش [به یاد داشته باشیم که برخی از شاعران این نسل مانند فروغ و پروین و حتی سپهری و اخوان زود از دنیا رفتند یا برخی پس از مدتی استعداد شعریشان خشکید]، در هر دو سبک «کلاسیک» و «نو»، اشعار نغز و پرمغزی سرود که بسیاری از آن‌ها به آثاری ماندگار در اذهان شعردوستان تبدیل شده است. اشعاری که برخی از آن‌ها دهه‌ها و شاید قرن‌ها وِرد زبان صاحبان ذوق لطیف و جویندگان شعر و زیبایی خواهد بود و خوانندگان بسیاری را به تورق در آثار این شاعر ظریف و نکته‌سنج، دعوت خواهد کرد.

یکی دیگر از ویژگی‌های بارز و مهم شعر ابتهاج، این است که بسیاری از اشعار او با صدای بزرگان موسیقی این سرزمین به اشعاری جاودان و ماندگار تبدیل شده و در تاروپود لایه‌های مختلف اجتماع نفوذ یافته است. اشعاری مانند «تو ای پری کجایی»، «ایران ای سرای امید»، «ارغوان»، «در این سرای بی‌کسی» و «ای عشق همه بهانه از توست»، نمونه‌ای کوچک از آثار اوست که با صدای بزرگان موسیقی این سرزمین به خاطره و نوستالژی جمعی ما ایرانیان راه یافته و به ثبت رسیده است.

حیات هنری، اجتماعی و سیاسی «سایه»

ابتهاج در طول دهه‌های پرتلاطم و طوفانی ایران معاصر در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و هنری حضوری فعال داشت و در این راه به مانند بسیاری از هنرمندان بزرگ معاصر، مرارت‌های بسیاری کشید، اما اجازه نداد چنین سختی‌هایی، کینه و نفرت و خشونت‌طلبی را به‌جای عشق و نوع‌دوستی در دلش بنشاند.

درخصوص حیات سیاسی ابتهاج [به مانند بسیاری دیگر از هنرمندان معاصر]، انتقادهایی وارد شده است؛ اما تفاوت عمده او با برخی از هم‌مسلکان سیاسی‌اش در آن بود که هیچ‌گاه از دایره اخلاق، ادب و انصاف خارج نشد و اجازه نداد که ایدئولوژی سیاسی، چشم‌هایش را به روی برخی حقایق تاریخی این سرزمین ببندد و در نقد خود به بزرگان فرهنگ و ادب این دیار، هرگز از دایره عدل و انصاف خارج نشد.

در وطن‌دوستی ابتهاج همین بس که طی این دهه‌های متمادی، به‌رغم گرایش‌های فکری و سیاسی که داشت و هر سختی که بر او تحمیل شد، هیچ‌گاه از عشق و علاقه‌اش به وطن ذره‌ای کم نشد و ایران برایش همیشه «سرای امید» باقی ماند.

فارغ از هرگونه گرایشِ سیاسی‌اَش، او هیچ‌گاه نه در آثارش نه در گفتارش عقایدِ سیاسی خود را به قصدِ تأثیرگذاری بر مردم آشکار نمی‌کرد و همیشه به عنوانِ «شاعر» مشغول ماند. او در دنیایِ هیجانی و کم‌عمقِ امروزی، اتفاقِ خجسته‌ای بود که با همه‌گیر شدنِ چند محتوایِ کوتاه طیِ چند سالِ گذشته، بخشِ زیادی از جامعه جوان ایران جذبش شدند و به نسبت دیگران، آن‌گونه که باید قدرش دانسته شد.

نقیضه‌گویی ابتهاج بر شعر حافظ

«نقیضه» واژگونه جواب‌گفتن به شعر شاعری دیگر است. یکی از زیباترین نقیضه‌های ادبیات فارسی، نقیضه‌ای است که «سایه» بر غزلی از حافظ آورده است و حقیقتاً که به جز سایه کسی را یارای پیچیدن به پَر و پای خواجه شیراز نبوده است، با این بیت مُناقضانه نمونه:

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
«حافظ»

عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست و لیکن طبیب نیست!
«ابتهاج»

ماجرای «ارغوان» شعر سایه

اگر در ادبیات فارسی «می»، «رند» و بسیاری از واژه‌های دیگر، توسط حافظ شیرازی تشخص یافته است، «ارغوان» هم از آن واژه‌هایی محسوب می‌شود که توسط «پیر پرنیان‌اندیش»، جایگاه و تشخص ویژه‌ای در ادبیات فارسی یافته و جاودان شده است.

سال‌ها قبل در یک تور تهران‌گردی، یکی از مکان‌هایی که برای بازدید در نظر گرفته می‌شود، «درخت ارغوان» خانه ابتهاج در خیابان کوشک است. این خبر ابتهاج را بر آن می‌دارد تا توسط شعری با بازدیدکنندگان خانه‌اش صحبت کند و بگوید چه کسانی در این خانه، میهمان او بوده‌اند:

«ارغوان می‌بینی؟
به تماشاگه ویرانی ما آمده‌اند
مانده‌ایم تا ببینیم نبودن را
آخر قصه شنودن را
پشت این پنجره بسته هنوز
عطر آواز بنان مانده است
شهریار اینجا
شعر نقاشش را خوانده است
آن شب افشاری
با کسایی و قوامی و ادیب
تا قرایی و فرود
وان درآمد از اوج
شجریان، لطفی
چه شبی بود، دریغ
زندگی روی از این غمکده گردانیده است
ارغوان
در و دیوار غریب افتاده چه تماشا دارد؟»

یادداشت از: سارا احرار

کد خبر 595420

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.