به گزارش خبرنگار ایمنا، میان خاطرات رزمندگان دوران دفاع مقدس به خاطراتی از شوخطبعی و سرگرمیهای آنها در آن دوران بر میخوریم که حاکی از جریان زندگی حتی در بحبوحه جنگ است. عبدالکریم مظفری، رزمنده بوشهری در کتاب «رودررو با شیطان» به یکی از این خاطرات اشاره کرده است.
در بخشی از این کتاب میخوانیم: «تابستان سال ۶۲ ما در منطقهای به نام کُفیشه در پشت رود کارون مستقر بودیم. قرار بود برای عملیات آماده شویم. گروهی که دور هم جمع شده بودیم بچه محله سنگی بوشهر بودیم. بچهها دوربینی همراه خود آورده بودند و تا مستقر شدیم شروع به عکس گرفتن کردند.
در نخلستانهای آن اطراف میگشتیم و عکس میگرفتیم. عراق قصد پاتک داشت، اما ما چنان گرم عکس انداختن بودیم که یادمان رفت روی سنگرهایمان را محکم کنیم. فرمانده در به در دنبال ما میگشت. میگفت: اینها کجا رفتند؟ هنوز حتی سنگر درست نکردند.
سرانجام ما را میان نخلها پیدا کرد. با عصبانیت گفت: شما اینجا چه میکنید؟
- ما آمدیم عکس بگیریم.
- شما عکاس هستید یا رزمنده؟ اگر رزمندهاید بیایید سنگرتان را درست کنید.
گفتیم بگذار چند تا عکس دیگر بگیریم، بعد میآییم.
ناگهان تفنگش را مسلح کرد و شروع کرد دنبال ما دویدن. فریاد زد یا تا دو ساعت دیگر سنگر را درست میکنید یا از همین جا برمیگردید خانه!
برگشتیم و شروع کردیم به سنگرسازی. هنوز سنگرها را کامل نکرده بودیم که یکدفعه هواپیماهای دشمن برای بمباران آمدند. در زیر آتش توپ راکت، مثل برق سنگرها را آماده کردیم. چنان با سرعت کارکردیم که خودمان هم باورمان نمیشد.ترس جان چه کارهایی که نمیکند!
دو سه روز آنجا ماندیم و به ما دستور دادند به جاده اهواز-خرمشهر برویم. در آن چند روز با رزمنده شجاع و مؤمنی روبهرو شدیم که بنا به دلایلی میخواست حتماً به بوشهر بازگردد. فرمانده مخالفت میکرد و میگفت بدون تو جبهه مزهای ندارد!
هر اندازه آن بنده خدا اصرار کرد، فایده نبخشید. یک شب در سنگر نشسته بودیم که ناگهان از کنار سنگر صدای گلوله بلند شد. دویدیم، دیدیم که همان فرد دستش را روی سلاح گذاشته و به خودش شلیک کرده است. اول فکر کردیم از اینکه در جبهه باشد، میترسد، اما تحقیق کردیم معلوم شد او به اتفاق جمعی از دوستانش در بوشهر، فیلمی در دست تهیه دارند و همه تلاش او این است که خودش را به فیلم برساند.
به هر حال او را به بوشهر اعزام کردند تا دستش مداوا شود. در فیلم بازی کرد و یکی دو شب قبل از اینکه حمله شروع شود، دوباره خودش را به ما رساند و در حمله شرکت کرد!»
نظر شما