به گزارش خبرنگار ایمنا و بر اساس یادداشتی که حسن بهشتیپور، کارشناس مسائل بینالمللی در خصوص سفر بایدن به منطقه در اختیار خبرگزاری ایمنا قرار داده است: در سفر بایدن به عربستان سعودی سه هدف اصلی وجود دارد؛ سیاست اعلامی و رسمی آمریکا بهبود روابط عربستان و آمریکا به صورت کلی است اما از تحلیل شرایط موجود در روابط دو کشور میتوان این برداشت را داشت که در شرایط موجود و در فضای روابط فعلی عربستان و آمریکا مهمترین هدف بایدن از این سفر متقاعد کردن عربستان سعودی است تا تولید نفت خود را افزایش دهد و به بازار انرژی کمک کند چون این بازار جهانی تحت تأثیر تحریم روسیه قرار دارد و آمریکا میخواهد شرایط را تغییر دهد. قیمت نفت و گاز بالا رفته و این وضعیت در داخل آمریکا و اروپا تأثیر گذاشته و تورم را به عدد بیسابقه ۹ درصد رسانده است که در ۴۰ سال گذشته بیسابقه بوده است. از طرفی افزایش قیمت سوخت موجب نارضایتی شده است. قیمت پنج دلار برای هر گالن بنزین، برای آمریکاییها سنگین است.
دومین هدف آمریکا این است که با عربستان سعودی قراردادهای جدیدی ببندد و سلاحهای بیشتری بفروشند و رونقی بر وضعیت شرکتهای تولید کننده سلاح در آمریکا بدهند. این موارد درحالی است که بایدن به دلیل سیاستهای آل سعود در یمن و قتل خاشقچی به شدت به عربستان انتقاد میکرد اما امروز همهچیز را فراموش کرده و به سمت عملگرایی رفته است.
سومین هدف تعیین تکلیف در مورد جنگ یمن است؛ اکنون آتشبس برقرار شده اما دولت فراگیری در یمن تشکیل نشده است و حتی در سیاست رسمی بایدن که فشار بر عربستان برای خروج از یمن بود امروز با بیتفاوتی آمریکا روبهرو هستیم، در این بین حتماً در مورد برجام و ایران نیز گفتوگو خواهد شد.
بایدن تلاش میکند تضمینهای کافی را به عربستان بدهد که اگر توافقی با ایران داشته باشیم در ضدیت با عربستان نیست. ضمن اینکه عربستان با حمایت آمریکا در حال مذاکره و گفتوگو با ایران است. این گفتوگوها امروز از سطح امنیتی بالاتر رفته و گفتوگوهای سیاسی به زودی شروع خواهد شد. برنامه دو کشور بازگشایی سفارت عربستان در ایران و سفارت ایران در ریاض است.
بنابراین من فکر نمیکنم عربستان تهدیدی امنیتی ایجاد کند زیرا وقتی قرار بر مذاکره با ایران باشد اعتماد بیشتری در جریان است و آینده توافقات ایران و غرب لحاظ میشود. اگر چه گفتوگوها به جایی نرسیده است اما گفته شده است که ظرف چند هفته دیگر مذاکرات به طور مجدد از سر گرفته میشود. طولانی شدن مذاکرات به زیان دو طرف است و باید دید روند مذاکرات چه زمانی شروع خواهد شد.
راهبرد رژیم صهیونیستی از سال ۱۹۴۷ تا امروز بر این بود که برای خود مشروعیتسازی کند زیرا این رژیم از ابتدا به شکل نامشروعی به وجود آمد، اما اسرائیل به تدریج افکار عمومی را با خود همراه و موقعیت خود را در فلسطین اشغالی تثبیت کرد تا اینکه فلسطینیان بالاخره راضی به کنار آمدن با اسرائیل شدند اما بخشهایی که از نظر سازمان ملل اشغالی است یعنی غزه و کرانه باختری و بیتالمقدس شرقی باز از نگاه اسرائیل اشغال نیست و به دنبال دستدرازی به این مناطق است، همانطور که دیدیم اسرائیل کلیت قدس را به عنوان پایتخت اعلام کرد و شرق و غرب این منطقه را یکی دانست و در کرانه باختری شهرکسازی کرده و ارتباط این منطقه را با سایر مناطق فلسطین اشغالی قطع کرده است.
در چنین وضعیتی اسرائیل سعی میکند روابط خود را با کشورهای عربی گسترش دهد و روند مشروعیتسازی را تا فضای سیاسی کشورهای عربی توسعه داده است در این خصوص مغرب، سودان، امارات و بحرین به این شرایط تن دادند. برخی اشاره میکنند که این وضعیت به دلیل ترس از ایران میان این کشورها بود اما من عقیده دارم این انگیزه نقش کاتالیزور و تسریعکننده داشت اما عامل اصلی همین سیاستهای اسرائیل است. مظلومنمایی، توسعهطلبی و مشروعیتسازی سالها در جریان بود و اگر ایران با اسرائیل مشکل نداشت باز سیاست مظلومنمایی در اسرائیل به بهانههای مختلف دنبال میشد. بحث ایرانهراسی نقش داشت و تسریع کننده بود و امروز اسرائیل به دنبال عادیسازی روابط با کویت و قطر و عربستان است اما واقعیت این است که راهبردی کلان وجود دارد و در صلح ابراهیم جلوهگر است. هدف در درجه اول عادی سازی و مشروعیت سازی برای اسرائیل است و در قدم دوم اسرائیل به دنبال تشکیل اتحادی بر علیه ایران است. نباید فراموش کنیم که همه چیز علیه ایران نیست و پشت داستان هدف مشروعیتسازی برای اسرائیل است.
اسرائیل از منظر اکثریت مردم کشورهای عرب منطقه نامشروع است و این رژیم به دنبال مشروعیتبخشی به موجودیت خود است این هدف اصلی است و در ضمن آن از موضوع ایرانهراسی استفاده میشود و فضای منطقه را از ایران میترسانند و گفته میشود ایران در حال توطئه برای کشورهای منطقه و همسایگان است و امنیت کشورهای منطقه را تهدید میکند و اتحاد با اسرائیل میتواند ایستادگی در مقابل ایران را آسان کند. اینها موضوعاتی هستند که اسرائیل در حال اجرا دارد و باید دو بخش مهم این مسئله را از هم تفکیک کنیم. موضوع ایرانهراسی عاملی تسریعکننده است اما راهبرد رژیم صهیونیستی بحث مشروعیتبخشی و توسعه روابط و توسعه نفوذ در کشورهای مسلمان منطقه است تا بتواند مسئله فلسطین را حل کند و این موضوع از سوی افکار عمومی کشورهای منطقه نادیده گرفته شود.
نظر شما