به گزارش خبرنگار ایمنا، «نبل» و «الزهرا» دو روستای شیعهنشین سوریه بودند که سالها در محاصره تکفیریها قرار داشتند، با این وجود هیچگاه از مقاومت دست برنداشتند.
مصطفی نجیب، رزمنده افغانستانی مدافع حرم در کتاب «ابو باران»، به روایتی از نجابت و عزت نفس اهالی روستاهای نبل و الزهرا در سوریه اشاره کرده است.
در این کتاب میخوانیم: «چند روز بعد از آزادسازی روستاهای نبل و الزهرا، برای دیدن دوستم عیسی معتوق به آنجا رفتم. قبل از اینکه حرکت کنم، عیسی با من تماس گرفت. متوجه شدم، برای گفتن چیزی دلدل میکند. قبل از اینکه پشیمان شود و قطع کند، خواهش کردم حرفش را بزند. گفت: خانواده من چهار سال است کنسرو ماهی نخوردهاند، در انبارتان چندتایی داری، برایم بیاوری؟ من هم یک وانت پر از کنسروهای گوناگون کردم و از بازار هم چیزهایی خریدم و راهی الزهرا شدم.
ظاهر روستا، خیلی آشفته و بههم ریخته نبود، خانهها پراکنده در میان زمینهای کشاورزی قرار داشتند و بیشتر خمپارهها به زمین اصابت کرده بودند. عزت نفس ساکنان روستا، برایم عجیب بود. با دیدن آن خودروی پر از خوردنی، حتی از کودکان هم یک نفر جلو نیامد تا چیزی بخواهد. یک نفر از اهالی، به مناسبت ورود من میخواست تیر هوایی بزند. پیرمردی جلو آمد و گفت: تو را به خدا نزن. ما به اندازه کافی در این چهار سال صدای تیر شنیدهایم. دیگر کافی است. بعد با من کمی درد دل کرد که در این سالها آب و غذا جیرهبندی و فقط راهی به ترکیه باز بوده است که کردها برایشان مواد غذایی میآوردند و ۱۰ برابر قیمت اصلی به آنها میفروختند. بعضیها هم بدون عوض کمکشان میکردهاند. حتی کسانی را که داوطلب بودهاند، از این راه از محاصره خارج میکرده و به ترکیه میبردهاند.
جوانهای روستا، مواد خوراکی را بین خانوادهها تقسیم کردند. فرصتی پیش آمد که با آنها صحبت کنم. میگفتند: در مدت محاصره، در برابر هجوم دشمن به روستا مقاومت میکردیم و بارها به هر قیمتی که شده بود، اجازه ورود یک تانک به روستا را هم ندادیم. دهها نفر شهید میشدند تا در نهایت موفق میشدند با نزدیک شدن به تانک، یک نارنجک به داخل آن بیندازند و آن را منهدم کنند.»
نظر شما