به گزارش خبرنگار ایمنا، هفتم تیرماه همه ساله یادآور انفجار در دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران است، در پی این جنایت وحشتناک در سال ۶۰، ۷۴ نفر از اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند.
هفتم تیرماه سال ۶۰ حدود ساعت ۲۱ اعضای حزب جمهوری اسلامی به همراه شهید بهشتی دبیرکل این حزب در سالن اجتماعات حزب واقع در سرچشمه تهران جلسهای پیرامون بررسی انتخابات ریاستجمهوری و پارهای مسائل دیگر داشتند. که با وقوع انفجاری مهیب اعضای حزب جمهوری اسلامی که در مجلس شورای اسلامی و هیئت دولت عضویت داشتند کشته شدند.
از این رو هفتم تیر، فاجعه دلخراشی بود که دلیرمردی از تبار آل محمد (ص)، شهید مظلوم آیت الله بهشتی و ۷۲ تن از بهترین یاران انقلاب در آتش خشم دشمنان انقلاب سوختند.
مقام معظم رهبری در وصف شهید بهشتی گفتند: "آقای بهشتی خیلی بزرگ بود و مردم هنوز که هنوز است آقای بهشتی را نشناختند و بهشتی در آینده شناخته خواهد شد. بهشتی را ما میشناختیم که سالیان درازی کوشش او را در راه پیشبرد این انقلاب از نزدیک دیده بودیم که قدم به قدم چگونه انقلاب را پیش برد. کاری هم نداریم این موضوع اثبات خواهد شد."
امام خمینی (ره) درباره شهید بهشتی گفته بودند: آنچه من راجع به ایشان متأثر هستم شهادت ایشان در مقابل آن ناچیز است و آن مظلومیت ایشان در این کشور بود.
به مناسبت هفتم تیرماه سال ۶۰ سالروز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران با سیدجلال ساداتیان، یکی از بازماندگان حزب جمهوری اسلامی به گفتوگو پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
خاطرهای از روز بمبگذاری دارید؟
حوادثی در آن روزها اتفاق افتاد و حوادث بعد از آن به دنبال رأی عدم اعتماد و کفایت به ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت بود. آن روزها درگیریهای خیابانی را در سیام خردادماه توسط مجاهدین و منافقانی که از او حمایت میکردند، شاهد بودیم و متعاقب آن ششم تیرماه هم رهبر معظم انقلاب در مسجد ابوذر ترور شدند.
اگر این حوادث را کنار هم قرار دهیم شرایط کشور به این سمت میرود که باید رئیسجمهوری جدید انتخاب شود. حزب جمهوری اسلامی هم به طور معمول هر هفته جلسات متعددی از جمله جلسهای که به انفجار و ترور ختم شد را تشکیل میداد.
جلسات حزب در اصل به منظور هماهنگی میان سه قوه تشکیل میشد یعنی از قوه قضائیه، قوه مجریه و قوه مقننه نمایندگان و افرادی هم از داخل حزب شرکت میکردند و از بدنه دولت، وزرا، معاونان، مسئولان، تعدادی از قضات، معاونان قوه قضائیه و نمایندگان مجلس حضور داشتند و موضوعات مختلف کشور در آنجا مورد بحث قرار میگرفت.
به لحاظ روند کلی قرار بر این بود که در بحث بازرگانی خارجی مرحوم حسین کاظمپوراردبیلی که آن زمان وزیر بازرگانی بود راجع به بازرگانی خارجی توضیحاتی را بدهد. چون آن زمان که عسگراولادی عضو شورای مرکزی حزب و دارای موقعیتی در وزارت بازرگانی و نیز اتاق بازرگانی بود آنها هم مطالبی را داشتند که قرار بود مباحثی مطرح کنند.
به دنبال حوادثی که اتفاق افتاده بود، وقتی جلسه به طور معمول شروع شد و آیاتی از کلامالله مجید قرائت شد، شهید بهشتی جلسه را با این بیان آغاز کرد که ما طبق روال معمول بنا داریم راجع به موضوعات مختلف کشور صحبت کنیم اما چون رئیسجمهور عزل شده و حوادثی اتفاق افتاده است ما به دنبال آن هستیم که موضوع دستور کار را تغییر دهیم.
لذا شهید بهشتی از جمع نظرخواهی کرد که آیا جمع موافق است که موضوع انتخابات ریاستجمهوری مورد بحث قرار بگیرد؟ از این رو به طور طبیعی اعضای حزب به لحاظ احترامی که برای شخص شهید بهشتی قائل بودند و هم به لحاظ ضرورت موضوع موافقت کردند و شهید بهشتی وارد بحث مربوط به ریاستجمهوری شد. نظر حضرت امام (ره) این بود که از روحانیون کسی رئیسجمهور نشود و از بین وکلا و غیرروحانیون مرحوم رجایی بهترین گزینه است، گفتند وی عضو حزب ما نیستند اما مورد تأیید حزب هستند و نظر به این سمت حرکت کرد و در این هنگام انفجار رخ داد...
چگونه در حزب نفوذ کرده بودند و آیا نظارت کافی برای امنیت جلسات حزب وجود نداشت؟
طبیعتاً مراقبت وجود داشت. فیلمی تحت عنوان ترور سرچشمه به کارگردانی محمدحسین مهدویان تهیه شده است که در این مستند به آن موضوع میپردازد و نقطه نظرات مختلف را مطرح میکند. این در حالی است که این مستند هم کامل نیست اما بخش قابل توجهی از موضوع را مطرح کرده است.
به هرحال روزها و سالهای اول انقلاب بود و اعتمادی که به مجموعه افرادی که در داخل تحرکات انقلابی وارد میشود، وجود دارد؛ اینگونه نیست که افراد نسبت به هم مشکوک باشند ولی به لحاظ تروری که شب قبل نسبت به مقام معظم رهبری اتفاق افتاده بود به نوعی مراقبت میکردند و این احتمال را میدادند که از بیرون حملاتی صورت بگیرد، لذا افراد مسلح در پشتبامها مراقبت و کنترل میکردند.
اما کسی گمان نمیبرد که از داخل حزب و فردی که اینگونه نفوذ کرده و فردی که در حال خدمت و مسئول سرویس و خدمات دادن به جلسه است نفوذی باش د، اما دیدیم که بمبگذاری کرد و آن اتفاق رخ میدهد.
امروز هم بعد از ۴۳ سال میبینیم که عوامل نفوذ با وجود اینکه اطلاعات سپاه در جاهای مختلف هوشیار هستند و تجربه سالهای مختلف را دارند اما باز هم میبینیم که ترورها اتفاق میافتد و نفوذها وجود دارد. از این رو باید طرح دیگری برانداخته شود.
ضمن اینکه شهید بهشتی هم اعتقادی به بگیر و ببندهای آنچنانی نداشت چون مدیریتش بر اساس اعتماد به افراد بود و اعتماد ایشان سبب شد چهرهها و شخصیتهای بسیار شاخصی در جمهوری اسلامی بدرخشند و وزیر و وکیل شوند و در جاهای مختلف موقعیت پیدا کنند و خدمت کنند.
ضمن اینکه افرادی که به عنوان خدمه در داخل حزب کار میکردند انتخابشان با شخص شهید بهشتی نبود. به عنوان مثال شهید بهشتی افراد دیگری که در این واقعه هم شهید شده بودند مانند شهید مالکی را انتخاب کرده بود. در نتیجه اینگونه نیست که فکر کنیم همه عناصر را تکتک دبیرکل انتخاب میکرد.
زمانی که انفجار صورت گرفت چیزی به یاد دارید؟
در حقیقت ما سه نفر یعنی من، شهید فیاضبخش و شهید محمدباقر لواسانی به اتفاق وارد جلسه شدیم و سمت تریبون و ردیف سوم نشسته بودیم. انفجار که صورت گرفت همه به سمتی پرتاب شده بودند، لحظهای که به هوش آمدم حالت جنینی پیدا کرده بودم یعنی دستها بالای سر و زانوها در شکمم بود و تنها سر من در پناه صندلی قرار گرفته بود و مدت زمانی گذشت که به هوش آمدم اما هنوز متوجه نمیشدم در چه شرایطی هستم.
تنها حالت سختی و سنگینی و گیرکردن را داشتم و به دلیل موج انفجار صدای سوت در سرم میپیچید، بعدها مشخص شد که هر دو گوشم پاره شده، صورتم سوخته و دندههایم شکسته و کتفم گیر کرده است و این موارد کاملاً دردناک بود.
چندین مرتبه اتفاق افتاد که به هوش آمدم و دوباره از هوش رفتم این اتفاق بارها تکرار شد، آرام آرام متوجه شدم که چه اتفاقی افتاده است و بعد از مدتها تلاش من را از زیر آوار خارج کردند. حدود سه ساعت زیر آوار بودم یعنی ساعت ۲۱ که انفجار صورت گرفت نزدیک ساعت ۱۲ بامداد من را بیرون آوردند. دیگر یادم بود که شهید بهشتی هم در جلسه بود؛ به افرادی که من را از زیر آوار بیرون آوردند گفتم دکتر کجاست و چه شده است؟ به من اطمینان دادند که ایشان را پیدا کردیم و سالم است و خیالتان راحت باشد. من دو مرتبه بیهوش شدم و در بیمارستان طرفه وقتی آب به صورتم میپاشیدند سوزش صورتم مرا به هوش میآورد.
بلافاصله بعد از حادثه مشخص شد عامل نفوذی چه کسی بوده است؟
نه مشخص نبود، هرکسی هم که ادعا میکند بلافاصله متوجه شده عامل نفوذی چه کسی بوده ادعای واهی است، زیرا برای اینکه متوجه شویم چه کسی این اقدام را انجام داده است چند روزی طول کشید.
البته در مستند ترور سرچشمه، آقای بخشیزاده به عنوان فردی که این ماجرا را دنبال میکرد، میگوید شب به منزل کلاهی رفتیم که ببینیم کجا رفته است چون دیگر پیدایش نبود و این موارد گمانهایی بود که نسبت به افرادی از جمله کلاهی داشتند.
زمانی که به منزل کلاهی رفتند نبوده و پدرش اظهار بیاطلاعی کرده است اما به صورت تدریجی روزهای بعد مشخص شدکه چه اتفاقی افتاده است. وگرنه همان شب و حتی فردای آن روز کسی با قاطعیت نمیتوانست بگوید چه کسی این فاجعه را به بار آورده است.بررسیهای مختلف انجام شده بود و سپس متوجه شدند کلاهی این کار را انجام داده است.
نظر شما