به گزارش خبرنگار ایمنا، شهید «محمد بروجردی» در سال ۱۳۳۳ در بروجرد متولد شد. اقدامات تأثیرگذار و شجاعانه او در جریان نهضت انقلاب اسلامی، از این جوان انقلابی، شخصیتی مبارز و مقاوم ساخت.
بروجردی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت امام خمینی (ره) به میهن، از سوی شهیدان عراقی و بهشتی بهعنوان مسئول حفاظت از بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی منصوب شد و پس از آن سرپرستی زندان اوین را بهعهده گرفت و مدتی بعد، یکی از ۱۲ نفری شد که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را پایهگذاری کردند.
پس از توطئههای ضدانقلاب در غرب کشور، مسئولیت تشکیل سازمان «پیشمرگان کرد مسلمان» به او سپرده شد و بروجردی به غرب کشور رفت و در آزادسازی مناطق زیادی از چنگال جداییطلبان نقش مهمی ایفا کرد. او با منش انساندوستانه و روح بزرگ خود، در دل مردم کردستان جای باز کرد و بهعنوان «مسیح کردستان» لقب گرفت.
شهید محمد بروجردی در یکم خرداد سال ۱۳۶۲ همراه با عدهای از همرزمانش در مسیر جاده مهاباد-نقده، بر اثر انفجار مین، به شهادت رسید.
شهید «محمدابراهیم همت»، پس از شهادت بروجردی با تعابیر ویژهای به بیان سیره و سلوک او پرداخت.
شهید همت در اینباره گفته است: «حقیقتش را بخواهید، به اعتقاد من منجی کردستان از چنگال مزدوران رژیم بعث، شامل کومله، دموکرات و رزگاری، شهید محمد بروجردی است. او نقش عظیمی در ایجاد و حفظ امنیت کل این منطقه داشت و به واقع، حق بزرگی به گردن مردم منطقه کردستان دارد. من با این شهید بزرگوار در پاوه آشنا شدم و افتخار شاگردی این آقا، این میرزا و این معلم کبیر را داشتم.
بروجردی دارای یک سری ویژگیهای اخلاقی برجسته بود که من در طول جنگ و شاید در طول زندگیام، کمتر انسانی را اینگونه دیدهام. ولایتپذیری در این انسان بزرگ، استقامت و پایداری، اخلاق حسنه، خصوصاً در برخوردهای اجتماعی و روحیهگرفتن تمام بچههای رزمنده از این بزرگمرد، از ویژگیهای خاص او بود.
آن زمان که ایشان در کردستان حضور داشت، در اوج مصائب و گرفتاریها حتی یک لحظه هم نبود که خبر نرسد، مثلاً پایگاهی سقوط کرده، سر برادری توسط ضد انقلاب بریده شده، شهری سقوط کرده یا محوری به دست دشمن افتاده است. در میان این همه آشفتگیها و عصبانیتها، هر کدام از برادران که این مرد بزرگوار را میدیدند، روحیه میگرفتند و بشاش میشدند.
شاید کمتر کسی نظیر بروجردی در کردستان پیدا شده باشد که بتواند با ظرفیتهای بالای اخلاقی خودش، با مردم کردستان برخورد کند و آنها را جلب و جذب کند. بروجردی رسم داشت، هر بار که وارد سنندج میشد، میرفت سروقت زندانیهای عضو کومله، دمکرات و چریکهای فدایی، که در بازداشتگاه بودند و ساعتها با آنها بحث میکرد. از آنها علت اینکه به این راه کشیده شدند را سوال میکرد. آنها را موعظه میکرد، بعضی مواقع تا دیروقت شب پیش آنها میماند و آنقدر با آنها سرگرم بحث و گفتوگو میشد که خوابش میگرفت و همانجا، در بازداشتگاه با زندانیها میخوابید.
به حدی این زندانیها به بروجردی عادت کرده بودند که وقتی یکبار برای او تصادفی پیش آمد و موفق نشد به سنندج برود، اینها که انتظار بروجردی را میکشیدند، بیتاب شدند و اظهار ناراحتی میکردند که بروجردی چطور شده است؟ آخر اگر او به سنندج میآمد، حتماً به سراغ ما هم میآمد!»
نظر شما