به گزارش خبرنگار ایمنا، «ولیالله یوسفوند» اصالتاً کرمانشاهی است، اما خانوادهاش زمانی که او تنها دو سال داشت، به دلیل شغل پدر به اصفهان مهاجرت کردند و در فلاورجان ساکن شدند. او از همان روزهای آغازین جنگ در مناطق عملیاتی جنوب حضور داشت و یکی از نیروهای مؤثر شهید «حاجاحمد کاظمی» محسوب میشد.
به مناسبت ایام سالروز آزادسازی خرمشهر به سراغ «یوسفوند» رفتیم، کسی که در عملیات «الی بیتالمقدس» فرماندهی گردان انبیا تیپ هشت نجفاشرف را بر عهده داشت و به همراه گردانش جزو نخستین کسانی بودند که وارد خرمشهر شدند.
او که در سال ۱۳۶۴ و در جریان عملیات قادر به اسارت بعثیها درآمده بود، عملیات «الی بیتالمقدس» را اینگونه تعریف میکند: «یکی از مواضع مهم و حیاتی که در پیروزی یا شکست این عملیات نقش سرنوشتسازی داشت، بازپسگیری جاده اهواز-خرمشهر بود. در مرحله اول عملیات قسمتهایی از جاده به دست رزمندگان اسلام افتاد، عراقیها تلاش میکردند با شلیک گلوله اطراف جاده را ناامن کنند و آن را پس بگیرند از طرفی یگانهای مانوری مصمم بودند که جاده را تأمین کنند.»
این رزمنده که هنوز جزئیات مرحله اول عملیات «الی بیتالمقدس» را فراموش نکرده است، از مجروحیت حاج احمد کاظمی، فرمانده تیپ هشت نجفاشرف در این مرحله میگوید: «گردان انبیا، آخرین گردان تیپ بود که سمت چپ منطقه مستقر شد، بعدازظهر روز دهم اردیبهشتماه پاتک دشمن جهت بازپسگیری جاده شروع شد، عراقیها با تانکهایشان حمله کردند، همزمان آتش توپ روی منطقه و محل استقرار نیروهای تیپ نجف بسیار سنگین شد و نقطه به نقطه را میزدند، حدود ۱۵ نفر از نیروهای گردان ما به شهادت رسیدند، بقیه نیروها با سلاحهای سبک و تجهیزات اندکی که داشتند، شجاعانه در مقابل دشمن مقاومت میکردند، شرایط نبرد لحظهبهلحظه سخت و حساستر میشد اگر عراقیها موفق میشدند از رخنهای که ایجاد شده بود، جاده اهواز-خرمشهر را در اختیار بگیرند، شکست عملیات حتمی بود.
احمد کاظمی، زمانی که اوضاع منطقه را پیچیده و ملتهب دید، به خط و محل استقرار گردان ما آمد، سریع یک قبضه آرپیجی روی شانهاش گذاشت و به کمک آرپیجیزنها رفت که تانکهای دشمن را هدف گرفتند، در آن زمان آرپیجیزن یکی از گروهانهای گردان انبیا به شهادت رسید و حاجاحمد از قسمت بناگوش مجروح شد، او همانطور که ایستاده بود صورت و محاسنش غرق خون شد، اما جهت حفظ روحیه رزمندگان حاضر نبود، به عقب برگردد.»
با مقاومت و ایستادگی رزمندگان، نخستین مأموریت محوله به گردان انبیا با موفقیت به پایان میرسد و آنها وارد دومین مرحله عملیات میشوند: «حرکت به سمت منطقه مرزی از سمت جاده اهواز-خرمشهر دومین مأموریت ما در این عملیات بود که در این مرحله، تا منطقه «بیطرف» که یک منطقه چهار، پنج کیلومتری حائل میان مرز ایران و عراق بود، پیش رفتیم و موفق به گرفتن غنایم و اسیر از دشمن شدیم.»
پس از پاکسازی منطقه «بیطرف»، حرکت به سمت جاده مرزی و آزادسازی پاسگاه زید به آنها واگذار میشود: «حدود سه چهار روز طول کشید تا توانستیم این منطقه را پاکسازی کنیم و در آنجا مستقر شویم، بعد از آن پاکسازی شلمچه هم در دستور کار قرار گرفت، چرا که قرار بود، پشت دشمن بسته شود و با یک عملیات ایذایی به صورت گازانبری وارد خرمشهر شویم و نیروهای دشمن را به محاصره در بیاوریم.»
یوسفوند که تمام خاطرات آن روزها را به خوبی به یاد دارد، از رشادت رزمندهای میگوید که روی مین رفته و پاهایش در حال سوختن بود، اما آنها را به حضرت زهرا (س) قسم میدهد که به حرکتشان به سمت خرمشهر ادامه دهند: «معبری که باز کرده بودند بهاندازه یک نفر بود؛ یعنی اگر نفر دوم پایش را میگذاشت جای پای آن، میتوانست رد شود، اگر پایش را کمی آن طرفترمیگذاشت، به احتمال زیاد روی مین بعدی میرفت، زمانی که من رسیدم یکلحظه خواستم بروم به سمت او، اما این رزمنده در حالی که ذکر میگفت، من را به حضرت زهرا (س) قسم داد که او را را رها کنیم و به پیش برویم.»
همرزم حاجاحمد حال و هوای آخرین لحظههای حضورش در عملیات «الی بیتالمقدس» را اینگونه توصیف میکند: «جزو نخستین گردانهایی بودیم که وارد خرمشهر شدیم، در حال پیشروی به سمت دشمن بودیم که من مجروح شدم و سعید العسگری به جای من فرماندهی گردان انبیا را برعهده گرفت؛ مسئولیتی که البته ۱۰-۱۲ ساعت بیشتر طول نکشید و او در همان روز به شهادت رسید، من هم در ابتدا با هلیکوپتر به اهواز منتقل شدم و در ادامه با هواپیما راهی شیراز و در بیمارستان آیتالله نمازی بستری شدم؛ خبر آزادسازی خرمشهر را روی تخت بیمارستان از رادیو شنیدم.»
نظر شما