به گزارش خبرنگار ایمنا، حادثه وحشتناکی عصر روز پنجشنبه گذشته در مشکیندشت کرج در محدوده شهرک بعثت، اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار بود که یک زن جوان همراه با دختر سه ساله خود به نام «ماهور» از خانه یکی از اقوامشان بیرون آمده بودند که ناگهان یک سگ ولگرد به دختربچه حمله کرد و او را از دست مادرش قاپید.
زن جوان که از این صحنه شوکه شده بود، همین که خواست دخترش را از چنگ سگ ولگرد نجات دهد، سگ دختر را چند متری با خودش کشید و همزمان چند سگ دیگر سر رسیدند و صحنه هولناکی رقم خورد. ماهورِ سه ساله در میان چنگ و دندان سگها بیدفاع مانده بود و هر کدام از آنها چنگی بر بدن نحیف او میزدند. زن جوان صحنهای را که به چشم میدید باور نداشت. جگرگوشه او طعمه سگها شده بود و کاری از او ساخته نبود. او فقط فریاد میکشید و از مردم کمک میخواست. از قضا چند نفر هم با دیدن هجوم سگها به دختربچه سر رسیدند، اما تنها کارشان نگاه کردن به این صحنه دلخراش بود.
در این میان اما راننده یک پژو پرشیا وقتی ضجههای مادر ماهور را دید از خودرو خود پیاده شد تا دختربچه را از چنگال سگها نجات دهد. او با استفاده از قفل فرمان به سگها حمله کرد و درحالیکه آنها همچنان برای آسیب زدن به دختربچه سماجت میکردند، توانست ماهور را نجات دهد. این حادثه چند لحظه بیشتر طول نکشید؛ اما وقتی سگها از آنجا دور شدند، بدن دختربچه غرق در خون بود و سگها جراحات زیادی بر بدن او ایجاد کرده بودند. در این شرایط بود که او به بیمارستانی در کرج منتقل شد و تحت مداوا قرار گرفت.
حادثه به روایت مادر ماهور
حمله سگهای ولگرد به ماهور کوچولو و مادر او آسیب شدیدی زده و آنطورکه مادر ماهور میگوید، با گذشت چند روز از این حادثه دختربچه مدام کابوس میبیند و علاوه بر جراحتهایی که به بدنش وارد شده، دچار مشکلات روحی زیادی نیز شده است.
مادر ماهور، اظهار کرد: ما از خانه مادرم در شهرک بعثت خارج شده بودیم که این اتفاق افتاد. نمیدانم چطور شد که یک سگ ولگرد بزرگ به دخترم حمله کرد. او داشت ماهور را با خودش میکشید و میبرد. همان موقع هفت تا هشت سگ دیگر هم رسیدند و یک گله سگ روی دخترم ریخته بودند و من با دیدن این صحنه فقط جیغ میکشیدم و کمک میخواستم.
آنها دختر سه سالهام را مثل یک عروسک روی زمین انداخته بودند و هرکدام به او چنگ میکشید و گازش میگرفت. نمیدانم چطور توضیح دهم اما امیدوارم این صحنه برای هیچ مادری اتفاق نیفتد که جگرگوشهاش در معرض خطر باشد، اما کاری از او ساخته نباشد.
چند نفر با داد و فریاد من متوجه ماجرا شدند اما هیچکدام جرئت نداشتند جلو بروند؛ تا اینکه یک پژو پرشیا را دیدم. خودم را جلوی آن انداختم و از رانندهاش خواستم کمکم کند. او هم با قفل فرمان سراغ سگها رفت اما آنها باز هم ماهور را رها نمیکردند تا اینکه وقتی راننده به ناچار قفل فرمان را به طرف آنها پرتاب کرد و بالاخره سگها دخترم را رها کردند.
بعد از این حادثه دخترم را به خانه بردم و وقتی لباسهای او را در آوردم دیدم بدنش غرق در خون است. روی همه بدنش جای گازگرفتگی و چنگ بود. او با همان لحن کودکانهاش میگفت «مامان هاپوها منو خوردند.» در این شرایط دخترم را به بیمارستان بردیم و او را فوراً به اتاق عمل بردند. در آنجا دخترم را بیهوش کردند و زخمهای او را که عمق زیادی داشت شستوشو دادند و مجبور شدند تعداد زیادی بخیه به زخمها بزنند.
دخترم از آن روز تا حالا مدام کابوس میبیند و با وحشت از خواب میپرد. از ترس یک لحظه هم از من جدا نمیشود و مدام از سگها میگوید. شرایط روحی بدی دارد، اما هرچه بود تا حالا به خیر گذشته است چون این اتفاق میتوانست بدتر از این هم باشد. سگها چند مرتبه سر دخترم را به زمین کوبیدند و ممکن بود حادثه تلختری اتفاق بیفتد. اگر مردی که به کمک ما آمد کمی دیرتر میرسید معلوم نبود چه بلایی بر سر دخترم میآمد.
اگر این سگها به بچه دیگری، یا زنی که باردار است حمله کند، چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ قصد داریم این حادثه را از طریق قانونی پیگیری کنیم. میخواهم دخترم آخرین کودکی باشد که سگها در این منطقه به او حمله کردهاند و خودم هم آخرین مادری باشم که چنین صحنه وحشتناکی را به چشم دیده است.
به گزارش ایمنا، جمعیت سگهای ولگرد افزایش یافته است که مخاطرات فراوانی برای شهروندان به دنبال دارد، مرکز کنترل جمعیت حیوانات مزاحم باید دارای محل نگهداری حیوانات مزاحم باشد که در شهرداریهای دارای مجوز کارگروه استانی ایجاد میشود و این محل باید در خارج از محدوده مناطق مسکونی که به تأیید کارگروه شهرستان رسیده باشد، مکانیابی شده و واجد مشخصات خاصی باشد. همچنین مرکز کنترل جمعیت حیوانات مزاحم دارای واحد زندهگیری است با حضور افراد آموزش دیده شامل کاردان دامپزشکی، نیروی کارگر کارآزموده، مأمور تیرانداز با سلاح بیهوشی و دامپزشک فعالیت میکند.
نظر شما