به گزارش ایمنا، مرد ۳۲ سالهای که ساعتی بعد از خودکشی همسر خود به کلانتری احضار شده بود، درباره ماجرای زندگی خود به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد، گفت: حدود شش سال قبل با سیما به طور سنتی و با معرفی بزرگترها ازدواج کردم. اگرچه من یک سال کوچکتر از او بودم اما زندگی آرام و شرافتمندانه ای داشتم چراکه همسرم زنی قانع و مهربان بود.
من تا مقطع دیپلم تحصیل کرده بودم و اگرچه شغل مهمی نداشتم اما تلاش میکردم زندگی خوبی داشته باشم. خلاصه یک سال بعد از برگزاری مراسم عقدکنان من و سیما زندگی مشترکمان را در یک خانه کوچک اجارهای آغاز کردیم و یک سال بعد هم صاحب دختری شدیم که شیرینی خاصی به زندگی ما بخشید.
با به دنیا آمدن آیدا، همسرم درگیر امور بچهداری شد و من هم برای آرامش آنها کار میکردم تا اینکه به طبقه چهارم یک مجتمع مسکونی در منطقه قاسم آباد نقل مکان کردیم. زندگی ما به همین ترتیب سپری میشد تا اینکه روزی در محل کارم با خانمی ارتباط برقرار کردم و این آشنایی به فضای مجازی کشیده شد.
این اشتباه بچهگانه مرا درگیر اعتیاد به فضای مجازی کرد تا جایی که مدام برای آن زن پیام میفرستادم یا پنهانی تماسهای اینترنتی میگرفتم اما حدود چهار ماه قبل همسرم متوجه پیامکهای عاشقانه در تلفن همراه من شد و فهمید که با ترانه رابطه دارم. از آن روز به بعد زندگیام به هم ریخت و همسرم مرا متهم به خیانت میکرد. دیگر زندگیام تیره و تار شده بود و روابط بین من و سیما به سردی گرایید.
با آنکه به او قول دادم و ارتباطم را به طور کامل با ترانه قطع کردم اما همسرم نمیتوانست این ماجرا را فراموش کند. دیگر هیچگاه نتوانستم اعتماد از دست رفته او را به دست بیاورم تا این اشتباه ناخواسته را جبران کنم چراکه من فقط به خاطر افکار کودکانه درگیر این رابطه غیراخلاقی در فضای مجازی شدم.
نخستین اقدام به خودکشی
این ماجرا از ذهن همسرم بیرون نمیرفت و او را دچار ناراحتیهای روحی کرده بود تا جایی که یک بار با خوردن چند عدد قرص دست به خودکشی زد که من به طور اتفاقی متوجه موضوع شدم و او را به بیمارستان رساندم و بدین ترتیب از مرگ نجات یافت اما خانواده او از من به خاطر فشارهای روحی و روانی که بر او وارد کرده بودم، شکایت کردند.
با وجود این، هیچگاه فرزند خود را نزد روان پزشک نبردند چراکه من نمیتوانستم دراینباره حرفی بزنم. اعتماد و اطمینان سیما به طور کامل از من سلب شده بود و اگر حتی نام روان پزشک را بر زبان جاری میکردم او به شدت عصبانی میشد. از سوی دیگر من هم اشتباه بزرگی را مرتکب شده بودم و نمیدانستم چگونه به زندگی شیرین گذشتهام بازگردم.
در همین حال بود که همسرم به دنبال این ناراحتیهای روحی قصد داشت خود را از پلههای آپارتمان پایین بیندازد که من مانع شدم و با سروصدای ایجاد شده، همسایگان او را به منزل بردند تا آرامش خودش را بازیابد. در این شرایط من هم بلافاصله با مادر زنم تماس گرفتم و از او خواستم به منزل ما بیاید اما هنگامی که مادرش سعی داشت او را آرام کند در یک لحظه سیما به بهانه نوشیدن آب از اتاق بیرون آمد و خود را از روی تراس ساختمان به پایین پرت کرد.
حیرت زده و ناباورانه خود را بالای سر او رساندم و همسایگان نیز با اورژانس تماس گرفتند. اگرچه پیکر غرق در خون همسرم را به بیمارستان رساندم اما او جان خودش را از دست داد و من هم توسط مأموران به کلانتری منتقل شدم و حالا نه تنها آینده من تباه شده است بلکه دختر چهار سالهام نیز با رنج بیمادری بزرگ میشود.
بررسیهای بیشتر با دستورات ویژه قضائی توسط افسران تجسس کلانتری قاسم آباد مشهد دراینباره ادامه یافت.
منبع: رکنا
نظر شما