به گزارش خبرنگار ایمنا، حجتالاسلاموالمسلمین «حمید پارسانیا» شب گذشته _یکشنبه یازدهم اردیبهشتماه_ در نشست سیاست علمی ایران و نقش استاد بسیجی در مرجعیت علمی، ضمن تبریک ایام ماه مبارک رمضان و گرامیداشت روز معلم و یاد استاد شهید مطهری، گفت: وقتی بحث سیاست علمی و نقش اساتید به خصوص اساتید بسیجی در مرجعیت علمی مطرح است، نظر به آن بخشی از سیاست علمی دارد که ناظر به مرجعیت علمی جامعه علمی ایران بوده و مرجعیت علمی با مفهوم دیگری همراه است.
وی افزود: مرجعیت یافتن برای کشورهایی که در حاشیه بلوکی هستند و کشورها و جوامعی که در ساختوساز جهان امروز و تکوین این جهان، نقش ایفا کردند و اقتدار و مرجعیت دارند؛ چیزی که گاهی از آن با عنوان تاخر تاریخی یاد میشود. بلوک غرب و جهان غرب، اروپا و کشورهای غربی، بیش از حدود ۲۰۰ سال است که جایگاه ویژهای را در این جهان به خود اختصاص دادهاند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ادامه داد: قرن نوزدهم، قرن استعمار بود و قرن بیستم قرن، انقلابهای رهاییبخش و مبارزاتی که پایان این قرن، با انقلاب اسلامی ایران رقم خورد. ایران اسلامی در قرن بیستم، شاهد دو انقلاب کمنظیر بلکه بینظیر بود؛ در آغاز قرن، «انقلاب مشروطه» و در پایان آن، «انقلاب اسلامی ایران» رقم خورد. در قرن بیستویکم قاعدتاً افقهای جدیدی انتظار میرود که گشوده شود.
وی افزود: جلسه امروز، محفلی است که عزیزان در نهاد علم مشغول هستند و قاعدتاً بحث بسیج برای جامعهای که انقلاب باشکوهی خلق کرده و در آن تثبیت حیات کرده است، این سنگر مختص آنهاست.
پارسانیا با اشاره به اینکه به صورت طبیعی کشورهای غیرغربی وقتی که وضعیت علمی خودشان را مقایسه میکنند، با کشورهای غربی فاصلهای میبینند، تاکید کرد: این فاصله ابتدا یک فاصله در حوزه سیاست و اقتدار بود که احساس شد در قرن نوزدهم این غلبه قدرت سیاسی بلوک غرب بود که جوامع اسلامی را ازهم فروپاشید و دولتهای مستقل را یا کاملاً با شکست مواجه کرد _مثل آنچه در ناحیه شرق واقع شده بود_، یا به تدریج فروپاشید مثل آنچه که در دولت عثمانی بود یا در ایران رخ میداد که آنها در حاشیه قرار داد و تحت نفوذ قرار گرفتند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: این هیمنه سیاسی و قدرت نظامی دیده میشد و بعد وقتی پرسش میشد که چرا این هست به سوی نهاد علم پیش میرفتند و به فناوری و به دنبال آن علومی که این فناوری را تعیین میکردند؛ عباس میرزا این سوال را میکرد و گروهی را فرستادند برای اینکه آنجا این فنون را فرار بگیرند و دارالفنون درست کردند یعنی با علم مدرن از حوزه فناوری مواجه شدند و به این ثمره و محصول علم چشم داشتند و بعد هم در مثل ایران به تدریج نظام آموزشی مدرن و به دنبال آن دانشگاه تأسیس شد و نهاد علمی نوینی در این تعامل و ارتباط شکل گرفت.
پارسانیا گفت: انقلاب هم که رخ داد باز ابتدا هیمنه سیاسی این قدرتهایی که نفوذ داشتند و تعیین کننده بودند و تأثیر میگذاشتند در هم کوبید، یعنی انقلاب اسلامی ایران نقطه عطفی بود که قدرت سیاسی را که در حاشیه بلوک غرب عمل میکرد انگلستان و آمریکا ساقط کرد و مواجهه نخستین انقلاب باز در افق سیاست بود.
وی عنوان کرد: بعد از آن بود که احساس اینکه در حوزه علمی و در قلمرو علم و دانش نیز نیاز به انقلاب داریم به سرعت احساس شد انقلاب فرهنگی رخ داد بعد از آن انقلاب سیاسی بود و توجه به وضعیت نهاد علم که مسائل خودش را دارد و موضوع این جلسه نیست، به هرحال دانشگاه و علم در ایران با نگاه فناورانه بیان میشده.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، با اشاره به اینکه به هر حال ما هستیم امروز با دانشگاهی با کمیت و کیفیتی و دانشهایی که حضور دارد، گفت: جامعه غربی نهاد علمیشان با فرهنگ و قدرت و اقتصادشان به شدت گره خورده؛ کشورهای اروپایی هرکدام یک تکنولوژی خاصی را برای خودشان به تناسب محیط و فرهنگ و ظرفیت و اقتصاد خودشان تعریف کردهاند و بر اساس همان سیاست و اقتصاد خودشان را سازماندهی و مناسبات و روابط را تعیین میکنند.
وی عنوان کرد: با ما هم یک چنین مواجهی دارند یعنی برخی از دانشها را برای خودشان هم ضروری میدانند که منتقل شود و یک سطحی از این دانشها را قاعدتاً برای آنها جنبه اقتصادی و حتی امنیتی پیدا کند و ما این فاصله و واقعیت را احساس میکنیم؛ که بصورت طبیعی این در دستور کار قرار میگیرد تا ما به حَسب آرمانهایی که داریم که یکی از مهمترین آنها حفظ استقلالمان هست و استقلال سیاسی و امنیت سیاسیما بدون استقلال علمی متناسب و متناظر با آن حفظ نمیشود چه اینکه آرمانهای دیگری با آن پیوند خورده که در رأس آنها آرمانهای فرهنگی، هوینی و تمدنی است و در واقع انقلاب واقعیتی بود تا این مصیبتی که بر سر امت اسلام در سدههای اخیر رخ داده بود و این هویت را در معرض هجوم قرارداده بود قصد انقلاب بازگشت به هویت اسلامی خود بود و اسلام شعاری بود که جامعه را متحد کرد که با مسیر و سازوکارهایی بود که اسلام داشت.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، بیان کرد: وقتی که این فاصله دیده میشود و نیازهایی که هست اولین مسئله بحث جهش است که باید این فاصله را پرکنیم و بعد جهش علمی در قله خودش در یک حوزه معرفتی و علمی و اگر درست انجام شود سمت و سوی آن پیشرفتن و کرانه آن در حوزه مرجعیت علمی واقع شدن و در سطح مرزهای دانش قرار گرفتن هست و عبور از این مرزهاست یعنی قاعدتاً کسی که در حوزه مرجعیت دانش قرار میگیرد به افق مرزهای آن دانش نزدیک میشود و در بسط و توسعه مرزهای دانش عمل خواهد کرد.
پارسانیا با بیان اینکه در اولین قدم پرسش این هست که آیا جهش علمی و مرجعیت علمی ممکن است، یادآور شد: شاهد بودهایم متعرض بحث جهش علمی و یا مرجعیت علمی یافتن و برای علم بومی و دینی مباحثی که این هدف یا جهش و مرجعیت علمی یافتن را سوال قرار داده بود که مگر ممکن است جهش رخ دهد کشورهایی که به این افق رسیدهاند دههها و سدهها کار کردهاند و با نوشتن روی کاغذ شدنی نیست.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، ادامه داد: پاسخ این پرشس خیلی راحت و روان است تردیدی نیست که علم مدرن پیشینهای دارد و به عواملی باز میگردد عقبههای فلسفی و قبل از آن عقبههای فرهنگی دارد که در رنسانس رقم خورده عقبههای فلسفی دارد که بعد از رنسانس در قرن هفدهم و هجدهم بوجود آمده و این عقبهها با اسباب دایرهالمعارف و اینها رسوخ کرده و بعد در قرن نوزدهم این علم را بوجود آورده.
وی بیان کرد: الان که این کشورها هویت خودشان را معرفی میکنند، الان در نمایشگاه اکسپو در امارات این کشورها هویت خودشان را معرفی میکردند، کشوری مثل فرانسه هویت خودش را با اسباب دایره المعارف و با مفاهیمی که ایجاد کردند بستر تئوریها و نظریههای مختلف در علوم پایه و علوم اجتماعی و مانند آنها ایجاد کردند، معرفی میکنند این عقبهها بدون تردید مورد نیاز هست.
پارسانیا ادامه داد: اما سوال این است که آیا کشورهای غیر غربی در شرایط موجود راههای میانبر ندارند و این امکان برایشان وجود ندارد یعنی باید دقیقاً همان مسیر را بروند اگر فرض بگیریم که علم یک فرآیند تک خطی است و تحولات علمی انباشتی است و بصورت تک خطی پیش میرود با این مبنا در فرآیند تک خطی وقتی یک کسی یک یا چند گام پیشرفت دیگران میتوانند با اقتباس و تقلید از او جلو بروند، یعنی نمیتوان وضعیت امروز ما را با وضعیت صد یا دویست سال پیش کشورهایی مثل فرانسه و کشورهای اروپایی مقایسه کرد، این مسئله که جهش علمی ممکن است امری است که مورد وفاق منورالفکران صدر مشروطه هم بود عبارت ملکم خان این بود که عقلای ایران کافی است اقتباس بکنند کاری که هزاران سال غربیها انجام دادهاند در ۲۴ ساعت منتقل کنند بیاوردند که البته او خیلی شتاب زده و با اغراق بیان میکرد؛ همچنین این شعار سرتا ناخن پاه فرنگی شدن تقیزاده هم شاید بیان دیگری از همین مسئله بود که با صراحت ملکم خان بیان میکرد.
وی تاکید کرد: لذا این مسئله که جهش علمی ممکن نیست این آیه یاس خواندن واقعاً هیچ منطقی ندارد عملاً هم جمهوری اسلامی ایران نشان داده است در این چند دهه اخیر در رشتههایی که سیاست گذاشتند و اقدام کردند چون خیلی از سیاستهایی را در شورای انقلاب فرهنگی داشتیم که نه ابلاغ شد و نه اعمال شد اما برخی ابلاغ و اعمال شد در رشتههایی در حوزه هوافضا بصورت خاص، فناوریهای هستهای که میبینیم، الان در حوزه نانو هم در سطح مرجعیت قرار داریم.
مرجعیت علمی در کشور ما نه تنها شدنی بلکه تحقق یافته است
وی ادامه داد: ستادهایی تشکیل شد و هماهنگیها که ثمر داد و عملاً نشان داد که این مسئله نه تنها شدنی است اصلاً تحقق یافته است پس الان مرجعیت علمی داشتن در این حوزه دانشهایی که به فناوری میآید و جهش علمی شدنی است اگر برنامهریزی باشد.
پارسانیا در ادامه با بیان اینکه اما رسیدن به مرزهای دانش یک معنای جهش است، گفت: معنای دیگر جهش و مرجعیت وجود دارد که عمیقتر است و ما به شدت نیاز به توجه به آن داریم و آن نیاز به انسانهایی مانند شهید مطهری دارد.
جهشی با افق گشایی و عبور و ایجاد راهها و مسیرهای جدید ضرورت دارد
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، ادامه داد: رسیدن به مرزهای دانش و مرجعیت در این سطح یک موضوع است و موضوع دیگر افقگشایی است یعنی جهش در این سبک و سیاق که رخ داده جهش در مسیری است که ریلگذاری شده و هموار است و مشارکت در دانشی است که یک واقعیت جهانی پیدا کرده و همگام شدن با آن و بهرهوری از مزایای آن است اما نوع دیگر جهش هست و آن جهشی است که با افق گشایی و عبور از این مسیر و ایجاد راهها و مسیرهای جدید هست و مرجعیت یافتن در این عمل است که هم جهش یک هویت دیگری دارد و هم مرجعیت در این مسیر قواعد و سازو کارهایی را میطلبد.
وی گفت: البته چنین ادعایی وقتی ما تعریف خودمان را از علم توجه داشته باشیم، اگر نگاه تک خطی به معرفت علمی داشته باشیم همین مسیر است و تصویر اینکه یک مسیر دیگری بخواهد باز شود و افق دیگری گشوده شود علم یک افق بیشتر ندارد و این مسیری است که تاریخ بشر همواره طی کرده و امروز قله آن جهان غرب است که تعریف پوزیتیویستی از علم این هست.
پارسانیا اظهار کرد: اما دیدگاهی که از نیمه دوم اواخر قرن بیستم به تدریج به چالش کشیده شد و یک رویکردی بوجود آمد که تحولات علمی را تحولات خطی نمیبیند البته تحولات خطی در یک چارچوبه است اما یک نقاطی وجود دارد که خط عوض کردن است و انگارهها یا پارادیمها عوض میشود و بعد این تحولات انقلابی است چندان که نظریات بعدی در ادامه نظریات تبیینی است روی یک بنیانها و انگارههای دیگری شکل میگیرد این یک رویکرد است یعنی ما ممکن است برای نظریه دوم که تحولات تک خطی را قائل نباشیم چند رویکرد داشته باشیم که یک رویکرد همین است که عرض کردم.
وی ادامه داد: رویکرد دیگر هم بیشتر رویکرد قارهای است که علم را برایش هویت فرهنگی قائل است و حتی در تعریف علم بعنوان کشف حقیقت صدق و اینها را هم دخالت نمیدهند یک نوع عقلانیت خاصی تعریف میکند یک برساخت و نه یک دریافت حقیقت است این رویکرد هم که قاعدتاً معتقد است که در محیطها و فرهنگهای مختلف ممکن است برساختها متفاوت و متکاثر باشد.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، ادامه داد: نظر اول عام و جهان شمول است اما نظر دوم چه رویکرد اول و چه رویکرد دوم علم را کاملاً منطقهای و جغرافیایی و تاریخی میبیند و جهان شمول نمیداند.
وی ادامه داد: رویکرد سوم هم تفاوت بین مقام صعود و اثبات است که نگاه پوزیتیویستی به علم ندارد آنچه که در حوزه اندیشه و حکمت اسلامی مطرح میشود که علم به معرفت و تجربه محدود نمیشود عقبههای عقلی دارد این عقبههای معرفتی تجربی پارادایمها نیستند اصول عقلی هستند و عقل نوری است که حقیقت را نشان میدهد عقل است وحی است و امور دیگری لذا علم جهان شمول است در مقام صعود لکن در مقام اثبات این گونه نیست یعنی حضور علم در ذهن عالمان و در فرهنگ انسانها که اینها مقام اثباتش هست الزاماً به آن علمی که در مقام صعود است و قابل دسترس یگانه نیست و ممکن است اینجا تحریفاتی یا مبادی گرفته شود که هویت عقلی نداشته باشد و یک تکثر فرهنگی و تاریخی در علم بوجود آید یعنی آنچنان نیست که آنچه در حوزه فرهنگها هست همان علم واحد و جهان شمول باشد هر فرهنگی ممکن است مسائلی و مصائبی را بر لایههای علم تحمیل کند که در نتیجه ما با تکثر حوزههای معرفت علمی مواجه میشویم این هم نگاهی است که فکر میکنم با حوزه حکمت اسلامی سازگار است.
وی ادامه داد: عملاً هم همین است یعنی میبینیم که یک پدیده واحد را با چند مبنا میشود تئوریزه کرد و جواب میدهد که صرف جواب دادن و به فناوری رسیدن دلیل بر حقیقت بودن عقبه نظریه و جهان شمول بودن این عقبه نظریه الزاماً نیست لذا در عمل میبینیم که انگارهها یا پارادایمها واقعاً عوض میشوند یا عقبههای فرهنگی که عوض میشوند دانشها دگرگون میشوند یا به تعبیر دقیقتر اصول موضوعه و مبادی که گرفته شده وقتی با دلایل منطقی یا غیر منطقی دگرگون میشوند علوم جزئی بعد از آنکه به حوزه فناوری بازمیگردند متکثر میشوند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، تاکید کرد: به هر حال این نوع از تغییر چیزی هست که مورد نیاز کشورهایی است که علم مدرن را منتقل میکنند، چون اگر ما با نظر دوم هر یک از سه رویکرد را که در نظریه دوم هست چه پارادائمی و چه فرهنگی و چه علم بدون اثبات نگاه کنیم، وقتی جهش علمی و مرجعیت علمی در بستر اول یعنی در بستر موجود واقعیت جهانی داشته باشیم به دلیل اینکه در نظر دوم میاندیشیم یعنی این علوم روی انگارههای، زمینهها و بسترهای فرهنگی و اصول و مبادی و متافیزیک خودشان قرار میگیرند.
پارسانیا ادامه داد: ما فناوری را میآوریم این فناوری بخش نرمش نظریات علمی است که روح و جان آن و باطن او فرهنگ و انگارهها و متافیزیکی است که دارد تغذیه میکند وقتی بعنوان غنیمت علم مدرن را برمیداریم منتقل میکنیم و میآوریم اینجا و با میانبرزدن جهش علمی پیدا میکنیم مثل وقتی است که اسب فلورا را از رقیب خودمان امانت گرفتیم که این اسب ظاهری آراسته دارد اما در باطن و باطن باطن او عناصر فرهنگی است که این علم از آنها تغذیه کرده و در حکم روح و جان اوست خانه کرده و ما آن عناصر را داریم وارد میکنیم.
وی گفت: ما حتماً باید از این فناوری استفاده کنیم حتماً در مرحله اول استفاده از آن ابزارهای نرمی که دارند که مثل اسبی است که با خودمان میآوریم دغدغه داشته باشیم لذا به شدت نیاز داریم که اولاً آگاهانه بدانیم که این ابزار جان و روحی دارد با احتیاط وارد شود ثانیاً به بازخوانی و بازسازی او خلاقانه متناظر با فرهنگ، متافیزیک و فلسفه خودمان عمل کنیم اگر غفلت کنیم و فکر کنیم تمام شده و غتیمت را گرفتیم آنگاه آن عناصر درون این ابزار نرم در یک حالت خواب که رخ داده با آرامشی خیلی بیشتر و راحت میآیند یعنی یک شهر ساکت و آرامی است که سربازان بیرون میآیند و به سهولت و سادگی دروازههای فرهنگ را فتح میکنند و از این افق را برای فرهنگ دیگری وارد میکنند.
در مرجعیت و جهش علمی نیاز به افق گشایی داریم
عضو شورای انقلاب فرهنگی ادامه داد: یک استحاله فرهنگی به وجود میآوردند لذا ضمن اینکه جهش اول را حتماً نیاز داریم جهش دوم یک جهش کیفی است جهش دوم افق گشاست افقهای نوین را روی علم گشودن است که افقهای فرهنگی و تمدنی و تاریخی است ما نیاز به این افق گشایی داریم.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، ادامه داد: ورود به این عرصه سازو کارش چیست، عرصه نخستین که در بستر علم موجود در قدم اول میانبر زدن مبانی و ابزارهای مربوط به خودش دارد، مهندسی معکوس این تکنولوژیها هست تا آنجایی که ظرفیت استفاده را به ما میدهند اما برخی رشتهها را گرنت میدهند برخی را باید پول داد و اما برخی را اجازه ورود نمیدهند و موانع مختلف ایجاد میکنند برخی موانع و دشواریهای معرفتی است یا موانعی دیگری تحریم اقتصادی، ترور دانشمندان، تهدید یا تحمیل میکنند که این دانش را باید رها کنید، اما جهش بسترهای معرفتی موجود اینها دگرگون شود و خط تولید نظریههای علمی یک هویت فرهنگی جدید پیدا کند عناصر نامطلوبی که در علوم پایه آنها هست فنی مهندسیها اینها جای مانور برای این جهش نیست جهش در علوم پایه باید رخ دهد یا در حوزه علوم اجتماعی و علوم انسانی باید واقع بشود و رخ دهد بعد امتدادش به صورت طبیعی در حوزه فنی مهندسی و مانند اینها در تعامل با آنجا هم باید دنبال شود و رخ دهد راهی را که مثل شهید فخریزاده دنبال میکردند.
شهید فخری زاده در مبحث جهش علمی و مرجعیت علمی کار را به نهایت رسانده بود / او در گامهای نخست افق گشایی بود
وی گفت: شهید فخری زاده در ایجاد جهش علمی و در رساندن به قلمرو مرجعیت علمی کار را به نهایت رسانده بود کار دیگری را که داشت شروع میکرد جهش نوع دوم بود یعنی ایشان و همراهانش در علوم فنی مهندسی تا پایان مسیر رفته بود آن چیزی که ایشان شجاعت آن را داشت و قدمهای نخستین را برمیداشت این بود که جهش نوع دوم را داشته باشیم و ما نیاز به این جهش داریم.
شهید مطهری به تنهایی کاری را میکرد که دو نهاد حوزه و دانشگاه امروز ما باید با هم این کار را بکنند
پارسانیا تاکید کرد: منتها این جهش جایگاهی نیست که وضعیت موجود نظام آکادمیک ما به تنهایی ظرفیت و توان آن را داشته باشد تا هنگامی که نظام علمی موجود یک پیوند ارگانیک با عقبه معرفت تاریخی، فلسفی و بنیادین خود برقرار نکند و کسانی که در این عقبه قرار گرفتهاند گام به پیش نگذارند و تعاملی فعال و همه جانبه با این حوزه علوم پایه و علومی که در حاشیه مرجعیت علم مدرن وارد بشوند این ارتباط پیدا نشود این خلع پرناشدنی است و افرادی که به این عرصه وارد شدهاند و میتوانند وارد شوند یا خلعی که ما داریم حالا گاه یک فرد کار یک نهاد را میکند مثل کاری که شهید مطهری میکرد که کار یک نهاد را میکرد یا ما نهادها و مجموعههایی را نیاز داریم که دهها نفر کار یک مطهری بکنند یعنی توانند هم به لبه نظریههای مدرن وارد شوند آنچنان که شهید مطهری میکرد در حوزه علوم انسانی پنجه در پنجه نظریاتی که در آن دهههای ۲۰، ۳۰، ۴۰ و ۵۰ وارد ذهنیت جامعه ایرانی شده بود که در رأس آنها مارکسیسم بود مستقیماً وارد میشد و از طرف دیگر به تنهایی و به شخصه آن عقبه تاریخی علمی جهان اسلام را در حوزه مباحث بنیادین فلسفه و کلام آموخته بود و بحثهای دیگر؛ ایشان تاریخ اندیشه اسلامی را در خود هضم کرده بود و باور کرده بود و خود در قله این تاریخ قرار گرفته بود یا اساتید کم نظیری که اینها شاخصههای تفکر و اندیشه در دوران معاصر بودند مثلاً علامه طباطبایی و حضرت امام (ره) با زانو زدن و درس گرفتن از این عزیزان بر قله نشسته بود و دستی پر داشت و لذا به تنهایی کاری را میکرد که دو نهاد حوزه و دانشگاه امروز ما باید با هم این کار را بکنند.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، ادامه داد: ما آدمهایی داشتیم در زمان شهید مطهری که میراث فلسفی و عرفانی و کلامی جهان اسلام را در خود هضم کرده بود و گاهی یک تنه کار چندین نفر را در همان چارچوب میکردند و تداوم این تاریخ و اندیشه را حفظ کرده بودند اما به لبه مواجهه با نیاز جامعه اسلامی و علوم مدرن قدم نمیگذاشتند اما علامه طباطبایی و شهید مطهری از این نظر بینظیر و کم نظیر هست و درگیر کردن بستر از آنچه علامه این کار را کرده یعنی با آنچه که نیاز آن دهه است یعنی مارکسیسم و مانند آن این مسیری است که جهش علمی است این تولید نظریه میکند این تولید نظریهها را با آی اس آی و قواعد جهانی موجود نمیتوان قرار داد چون مرجعیت دانش موجود مسیر تحکیم و تثبیت علم موجود است.
وی بیان کرد: مرجعیت یافتن در این جهش با دشواریهایی فراتر از مرجعیت توی حرکت اول است این مرجعیت نیاز به عقبه خودش را دارد مرجعیت یک عنصر فرهنگی و تاریخی است یک عنصر لفظی نیست یعنی باید یک فرد به تنهایی به حقیقت رسیده باشد مرجعیت وقتی برای فرد میآید که در قیاس با دیگران است ما مرجعیت علمی، فتوی، افطار و فقه را وقتی داریم که یک جامعه متدینی داشته باشیم که اینها یک حمایت و رویکرد و هرمی داشته باشند که این هرم عقبه آن را تأمین کرده باشد و معرفی بکند البته در علم مدرن با آن عقبهای که دارد نه فقه، نه اصول، نه کلام و نه فلسفه هیچکدام اینها علم نیست اینها علوم انسانی هم نیست اینها هیومنیتیز است اینها انسانیات است موضوع بر علم انسان است به خاطر تعریفی که اینها از علم دارند اما ما در جامعه خودمان اینها را علم میدانیم به خاطر فرهنگ خودمان است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، ادامه داد: ما در سطح برنامهریزیها نیاز داریم اینها را در ذیل سیاستی که مرجعیت و جهش علمی را طلب میکند البته ابتدا این سیاست را روشن کنیم به چه معناست یعنی مرجعیت علمی برای همین علم مدرن که میشود در مسیر مسابقه آنها از ما جلو افتادن عقبه این مسئله یک تحول بنیادین فرهنگی و استحاله فرهنگی نه یک چالش بلکه یک بحران تاریخی ایجاد میکند و البته تاریخی که عقبه هزار ساله دارد در مقابل این بحران مقاومت خواهد کرد و به سادگی و سهولت تسلیم نخواهد شد.
وی تاکید: این تاریخ نیازمند به جهشها و مرجعیتهای دیگر است و این مرجعیتها را باید خودش در بسترهای فرهنگی خودش ایجاد کند این مرجعیت وقتی به بستر فرهنگی رقیب منتقل میشود که آن بستر در درون خودش به چالش گرفتار شده باشد که البته نشانههای این چالش در علم مدرن هم هست و مسیر نفوذ این عقبهها در کشورهای غربی هم وجود دارد امروز عرفان اسلامی و نگاه معنوی به جهان و حکمت اسلامی ظرفیت خوبی برای حضور در بین اندیشمندان مدرن هم دارد.
پارسانیا تاکید کرد: همانطور که جهش در مسیر علم جهانی ساز و کارها و میانبرهای مربوط به خودش را دارد جهش در مسیر علم بومی یک ظرفیتهای بینظیر مربوط به خودش را دارد چشمها را باید شست طور دیگر باید دید این ذخیرهها را که ما داریم تا عینکمان را عوض نکنیم اصلاً دیده نمیشود اما تا توجه کنیم میبینیم چه گنجها و ذخیرههایی وجود دارد و به راحتی میشود استحصال و استفاده کرد منتها مسئله مرجعیت دشوارتر است و نیاز به برنامهریزی بیشتری دارد.
نظر شما