به گزارش خبرنگار ایمنا، شهید سرگرد خلبان علی ودعی به همراه دو نفر دیگر از همکارانش در سیزدهمین روز از اسفندماه سال ۱۳۹۷ برای امدادرسانی به مردم از پایگاه چهارم هوانیروز ارتش به استان چهارمحالوبختیاری مأمور شدند. این خلبانان در پی درخواست دانشگاه علوم پزشکی این استان برای یاری به مردم در ارتفاعات صعبالعبور پرواز کردند که پروازشان در این ارتفاعات به شهادت ختم شد تا بار دیگر شعار ارتش فدای ملت را ترجمه کنند.
به مناسبت هفته گرامیداشت ارتش، پای صحبت احمدرضا ودعینایینی، پدر شهید سرگرد خلبان علی ودعی نشستیم تا جلوههایی از زندگی این خلبان شهید ایران اسلامی معرفی شود. به وضوح میتوان غم از دست دادن فرزند و آخرین توانی که برای ایستادن و استقامت در برابر سوگ پرپر شدن او خرج میکند را احساس کرد، هرچند احساس غرور و افتخار از داشتن فرزندی که ملت و مردم را در اولویت نخست خود قرار داده است، نیز در کلامش پنهان است.
در ابتدای گفتوگو از او میخواهیم درباره فرزند خود بگوید؛ علی که ۳۵ سال داشت و در این مدت، دریایی از مهربانی برای خانوادهاش و نمونهای از فرزند صالح در بین اطرافیانش بود.
این پدر با یادآوری خاطراتی از فرزند خود میگوید: علی کوهی از مهربانی بود و همواره و از همان دوران کودکی، سنجیده رفتار میکرد. همیشه چهرهای بشاش و خنده روی لب داشت، میدانست که محبت و مهربانیاش را کجا صرف کند. آنقدر قلب رئوف، مهربان و خونگرمی داشت که در ارتباطات اجتماعیاش با دیگران به چشم میآمد.
او میافزاید: در زندگی بسیار انسان منظم و پر تلاشی بود، علاقه زیادی به کسب علم و ادامه تحصیل داشت و تا مقطع دکتری در رشته هوا فضا دانشگاه شهید بهشتی هم پیش رفته بود.
آقای ودعی از علاقه فرزندش به خلبانی هم میگوید: علی به شدت عاشق خلبانی بود. حتی در کودکی بیشتر با اسباببازیهای هواپیمایش بازی میکرد. با وجود اینکه در رشتههای فنی مهندسی و دانشگاههای مهم کشور پذیرفته شده بود، اما به خاطر علاقه زیاد به پرواز این تخصص دشوار را انتخاب کرد.
وی با بیان اینکه علی به خطرات خلبانی آگاه بود و خودش با علم به این خطرات پا در آن نهاد، میافزاید: علاقه زیاد به خدمت در راه دین، مملکت و کمک به مردم موجب شد تا به استخدام ارتش در بیاید و از همان اول با من و مادرش درباره مشکلات و خطراتی که این شغل او را تهدید میکند، صحبت کرده بود.
این پدر شهید به ازدواج فرزندش هم اشارهای کرده و اظهار میکند: علی شش ماه پیش از شهادت عقد کرده بود و در حال سر و سامان دادن به زندگیاش بود.
آقای ودعی ادامه میدهد: علی، شهید منصور ستاری را بسیار دوست داشت و میگفت که من هم میخواهم مانند او شوم.
پدر به آخرین دیدار پیش از شهادت فرزندش اشاره کرده و میگوید: صبح روز قبل از شهادتش با وعده برگشت و اتمام دو هفته پرواز مستمر از مأموریت اورژانس شهرکرد از خانواده خداحافظی کرد.
وی میافزاید: روز حادثه، همسرم تماسهای بسیاری با تلفن همراهش گرفته بود، اما به موفق به صحبت با او نشده بود، از این رو پیگیر حال ایشان از همکارانش شدیم که در جریان این اتفاق قرار گرفتیم.
آقای ودعی با بیان اینکه پسرش هنگام امدادرسانی هوایی به مادری باردار در سی کیلومتری شهرکرد، جانش را فدا کرده است، ادامه میدهد: دو سال قبل از شهادتش هم در یک مأموریت پروازی اطراف اصفهان دچار سانحه شده و به مقام جانبازی رسیده بود.
نظر شما