به گزارش خبرنگار ایمنا، شهید صیاد شیرازی که در اصفهان دوره تخصصی توپخانه را طی کرد، قبل از انقلاب برای تکمیل تخصص توپخانه به آمریکا رفت و دوره سه ماهه تخصصی «هواسنجی بالستیک» را در شهر «فورت سیل» ایالت «اوکلاهما» با نمره عالی و احراز رتبه نخست از میان ۲۰ افسر آمریکایی و ایرانی به پایان رساند و برگشت.
او از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا مهرماه ۱۳۵۸ در اصفهان بود و در این مدت با همکاری نیروهای نظامی و دوستان انقلابی خود که بعدها پاسدار شدند، گروه ۳۰ نفرهای را تشکیل داد و به حفظ و حراست از پادگان پرداخت. تلاشهای او پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ساماندهی ارتش و ساختار نیروهای مسلح نمود پیدا کرد و همه فهمیدند صیاد چه گنجی هست. سپهبد صیاد شیرازی سرانجام در روز بیستویکم فرودینماه سال ۱۳۷۸ توسط منافقین مزدور به شهادت رسید.
حجتالاسلام احمد سالک، در جریان روشنگری در ارتش در سالهای قبل از انقلاب با شهید صیادشیرازی همراه بود و در زمان مسئولیت صیاد در ارتش اصفهان نیز، فرماندهی سپاه اصفهان را عهده دار بوده و از این رو در سالروز شهادت صیاد دلها، با حجتالاسلام سالک گفت و گویی داشتیم که در ادامه میخوانید:
آشنایی شما با شهید صیادشیرازی چگونه شکل گرفت؟
این آشنایی توسط یکی از علمای بزرگ اصفهان بود که مرا به مراسمی دعوت کرده بودند. زمانی که وارد منزل ایشان شدم، جوانی را با هیکل خیلی ورزشکاری، متدین دیدم که انگار سالیان زیادی با هم آشنا بودیم. با هم روبوسی کردیم و آن بزرگوار میزبان، شهید صیاد را به من معرفی کرد و پیشنهاد داد با یکدیگر ارتباط داشته باشیم و آشنایی ما از آنجا آغاز شد.
و این آشنایی و ارتباط ادامه یافت؟
ارتباط من با شهید صیاد بعد از این جلسه ادامهدار شد و با برخی دوستان ارتشی او جلسات زیادی داشتیم که سبب شد ارتباط من با شهید صیاد قویتر شود.
برای شما عجیب نبود که یک فرد ارتشی فعالیتهای مبارزاتی داشته باشد؟
چرا، موضوع عجیبی بود، با توجه به شناختی که از ارتش شاهنشاهی داشتم، بعد از دیپلم ریاضی یک دادگاه نظامی برای معافیام داشتم، از نزدیک دیده بودم برخی این ارتشیها، سپهبد و سرهنگهایشان چه آدمهایی هستند و وجود این آدمهای متدین در آن جمع عجیب بود.
ارتباط شما به بعد از پیروزی انقلاب و دوران جنگ هم کشیده شد؟
بعد از پیروزی انقلاب، با توجه به مسئولیت من در سپاه اصفهان، جلساتی در خصوص کردستان، سیستان و بلوچستان، گنبد و حوادث داخلی با شهید صیاد و دوستانش برگزار میکردیم که جلسات بسیار خوبی بود و باید بگویم اولین واحد اتحاد ارتش و سپاه پاسداران در اصفهان شکل گرفت و افرادی چون شهید صیاد شیرازی، امیر هاشمی، شهید خلیفه سلطانی و آقایان صفوی و ریاحی در این جلسات مشترک حضور داشتند و خروجی جلسات این بود که قبل از فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر تشکیل بسیج بیست میلیونی در پنجم آذرماه سال ۱۳۵۸، در اصفهان بسیج خواهران و برادران را راه اندازی کرده بودیم و در پادگان ارتش هر هفته به تعدادی زیادی از جوانان به صورت رایگان انواع آموزشها را میدادیم که این موضوع به واسطه شهید صیاد شیرازی بود. در آن زمان دو پادگان از ارتش گرفتیم که یکی پادگان ۱۵ خرداد و دیگری پادگان امیرالمومنین (ع) بود و با همکاری شهید صیاد کارهای زیادی کردیم که توضیحش مفصل هست.
چه خصوصیاتی در شهید صیاد بود که ایشان را در بین فرماندهان ارتشی استثنا کرد و او را به مقام فرمانده نیروی زمینی ارتش رسانید؟
اولین خصیصه و ویژگی این بزرگوار، ایمان بسیار قوی قلبی به خدای متعال و توکل فوقالعاده او بود، این موضوع را کمتر در کسی میبینیم ولی ایشان در اوج آن بود. نکته دوم بصیرت و دشمن شناسی و اسلام شناسی شهید صیاد بود. همچنین از همان قبل از انقلاب انس قوی با قرآن و اهل بیت داشت، نکته چهارم ارتباطش با روحانیت و اعتقادش به روحانیت بود، حسن خلق فوق العادهای داشت.؛ عبادت خالصانه و حالات عرفانی که در مسائل عبادی داشت، او را متمایز کرده بوده و مجموعه این ویژگیها شخصیت توحیدی صیاد را ساخته بود. او انسانی مستقل و قدری بود که اعتقاد بسیار قوی به امام خمینی (ره) داشت، برای همین پیش از انقلاب، اعلامیههای حضرت امام (ره) را پخش میکرد و یک فرد فعال در مبارزات انقلابی بود.
ارتباط شهید صیاد با مقام معظم رهبری به چه صورت بود؟
از زمانی که مقام معظم رهبری در شورای عالی انقلاب بودند، شهید صیاد با ایشان در ارتباط بود و من زمینهساز شکلگیری این ارتباط بودم. داستانهای زیادی هم در این زمینه داریم و مقام معظم رهبری عجیب به شهید صیاد علاقه داشتند و او را میشناختند و شهید صیاد هم عاشق رهبری بودند، به طوری که در جانشینی ستاد کل نیروهای مسلح حکم گرفتند.
انتظار شهادت شهید صیاد را داشتید؟
آدمهای که شهید هستند، به شهادت میرسند؛ مرحوم شهید صیاد شیرازی واقعاً وجودش برای شهادت تربیت شده بود. در عملیات مرصاد و در مبارزه با منافقین جانفشانی زیادی کرد، در کردستان هم که هلیکوپتر او را زدند و مجروح شد، نیز جانش را کف دستش گرفته بود و آماده برای شهادت بود.
آخرین دیدار شما با شهید صیاد چه زمانی صورت گرفت؟
یک هفته قبل از شهادتش من به ستاد کل رفته بودم، او از پشت میزش بلند شد و به استقبال من آمد. در این دیدارها شهید صیاد به استقبال من میآمد. در آخرین دیدار هم همدیگر را در بغل گرفتیم و با هم روبوسی کردیم. به من میگفت: من سرگرد هستم با وجود اینکه درجات بالای نظامی را کسب کرده بود که این نشان از خضوع و خشوعش بود.
نظر شما