به گزارش خبرنگار ایمنا و براساس چکیده مقالهای از "میلاد حیرانی"، کارشناس ارشد انرژی و معماری و استاد دانشکده معماری دانشگاه کردستان، نیاز به «امنیت» از بنیادیترین نیازهای انسان در جامعه بشری به شمار میرود. مبحث امنیت از نظر روانشناسی، به خصوص در بهداشت روانی و در آسیبشناسی روانی، بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا آرامش، رشد و شکوفایی انسان، بروز همه استعدادها و خلاقیتها و نیل به کمالات، در سایه امنیت به دست میآید. امروزه «امنیت» از شاخصههای کیفی زندگی در شهرها محسوب میشود و آسیبهای اجتماعی، از مهمترین پیامدهای نبود آن به شمار میرود.
از آنجا که فضاهای شهری امروزی، مولفههایی برای وقوع نابههنجاریهای شهری و در نتیجه نبود امنیت در شهر است، بررسی جنبههای کمی و کیفی امنیت چه از لحاظ کالبدی و چه از لحاظ اجتماعی در داخل هریک از فضاهای شهری امری ضروری است. وجود فضاهای عمومی در شهرها برای پیشگیری از آسیبهای اجتماعی، کاهش افسردگی و خشونت در جامعه ضروری است و نقش آن در تعدیل محیط شهری بر کسی پوشیده نیست.
از آنجا که فضاهای شهری، شرایط را برای زندگی اجتماعی ایجاد میکند، چنانچه مطلوبیت داشته باشد، میتواند مکانی برای آرامش، تجلی استعدادها و بروز خلاقیت شهروندان فراهم سازد؛ بنابراین ضرورت ایجاد فضاهای عمومی به ویژه در شهرهای پرتراکم و شلوغ، همیشه احساس میشود. در واقع انسان و محیطی که در آن زندگی میکند، کلیتی تفکیکناپذیر از یکدیگر هستند؛ محیط، فضا و عرصه اجرای کارکردهای اجتماعی بوده و بسیاری از تعاملات اجتماعی در آن صورت میپذیرد. برای تداوم و بقای این تعاملات و حضور فعال مردم در این فضاها، وجود امنیت یکی از اساسیترین نیازها به شمار میرود.
احساس امنیت فردی، لازمه حیات و زندگی شهری است. مردم برای اماکن عمومی، همچون کلیدی برای ایجاد فضاها هستند و آنها را «چشمان خیابان» معرفی میکنند که مجرمان را از ارتکاب جرم بازمیدارد و محیط را امنتر و مطمئنتر میسازد. ترسهای ناشی از ناامنی اجتماعی و اقتصادی پیشآمده در مکانهای عمومی که موجب کنترل بیش از حد میشود، میتواند برای عموم فضاهای شهری زیانبار باشد. در دیدگاه شهری، استدلال بر این است که برخی فضاهای شهری به گونهای است که زمینه ترس بیشتری را فراهم میآورد.
نبود نور کافی در خیابان، خوابیدن بیسرپناهان و معتادان در کنار خیابان و نبود پیادهرو در اتوبانها، از آن جمله است. فضاهای بدون دفاع شهری که نسبت به سایر فضاها قابلیت بیشتری برای وقوع جرایم و تخلفات و اعمال نابههنجار دارد و موجب کاهش امنیت اجتماعی افراد به ویژه زنان در فضاهای شهری میشود.
رشد شتابان شهرها، پیشی گرفتن جمعیت شهرنشین بر جمعیت روستایی، نیاز متقابل بنگاههای اقتصادی به کار زنان و نیاز خانواده یا زنان به کار و شغل خارج از خانه، سبب افزایش نقش اقتصادی و اجتماعی زنان و تحول تدریجی جامعه پدرسالار میشود. حضور روزافزون و برابر زنان در خارج از خانه، برقراری امنیت اجتماعی در فضاهای بیرونی را به یک نیاز مبرم بدل ساخته است و از سوی دیگر، حضور گسترده زنان در فضاهای بیرونی، اسباب برقراری نظم و امنیت اجتماعی را در خارج خانه فراهم میآورد. این پدیده خارج از موضوع جنسیت، از منظر یا دریچه نگاه جامعهشناسی و تحولات اجتماعی مربوط به آن، موضوع برنامهریزی و طراحی شهری را مطرح میکند.
استفاده و تخصیص فضاهای عمومی، تجربهای است که برای تمام افراد یکسان نیست؛ زیرا متغیرهایی نظیر جنسیت، سن، گروههای اجتماعی و اقلیتهای مذهبی و نژادی بر چگونگی درک زندگی شهری اثر دارد. زنان، خصوصیات بیولوژیک، مسئولیتها و نگاه متفاوتی در مقایسه با مردان دارند که در نوع ارتباط آنها با فضا تأثیر میگذارد؛ آنها تسهیلات خاصی را از فضا انتظار دارند که با خصوصیات جسمی و نیازهای عاطفی و روحیشان متناسب باشد و زندگی روزمره و فعالیتشان را تسهیل کند. در این حال، انسانی که از نظر جنسیتی، مرجع برنامهریزی و تنظیم استانداردهای فضایی قرار میگیرد، مرد است. به این ترتیب نیازهای متبلور در استانداردها و ابعاد فضا، پاسخگوی تمام نیازهای زنان نیست و همین موضوع، بر نوع ارتباط و بهرهبرداری آنها از فضا تأثیر میگذارد.
زنان، عوارض و نشانههای نابرابری و نبود فرصتهای مناسب و موانع بر سر راه مشارکت در مسائل و موضوعات اجتماعی را در طول زندگی خود، به صورت کاستیهای فرهنگی، فیزیکی و کالبدی لمس میکنند و پیوسته در حال تلاش برای انطباق خود با شرایط و امکانات موجود هستند. توجه به مؤلفههای طراحی فضاهای شهری، از جمله اقداماتی است که میتواند به حضور زنان در این محیطها کمک کند و باید مؤلفههای کالبدی دخیل بر ایجاد محیطی امن برای شهروندان و زنان را بازشناسیم.
نظر شما